eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای طور تو تجلی دارُالمُجیب ها محبوب بی قرین قلوب حبیب ها در محضر تو حاجت ما بی جواب نیست ای معنی اجابت "اَمّن یُجیب" ها دارُالشّفای تو همه را کرده بی نیاز از منت طبابت و لطف طبیب ها خورشید کاظمین! به ما هم نگاه کن رحمی به روح مرده ما بی نصیب ها چه خشم ها که از رخ تو ریخت در دلت؛ الگوی کظم غیظ همه ناشکیب ها! هر کس شنید روضه ی جانسوز تو گریست داری نشان غربت خود از غریب ها از غصه ات کلیم خدا گریه می کند زخم زبان زدند تو را نانجیب ها کنج قفس تن تو شده آب و از غمت دارند نوحه بر لبشان عندلیب ها ابن شبیب در غم تو لال می شود قَعرُالسُّجون، شبیه به گودال می شود دشمن به قصد کُشت چرا می زند تو را؟! هِی حرف های زشت به تو می زند چرا؟! بیزارم از مرام هرآنچه یهودی اَست چه کرده با تن تو؟! تماماً کبودی اَست بر پیکر تو پیرُهنت زار می زند زنجیر هم به حال تنت زار می زند تو یادگار فاطمه ای! دلشکسته ای! هی آرزوی مرگ نکن؛ گرچه خسته ای دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو؟! وقت عروج آمده، جان ها فدای تو... تابوت تو اگر چه فقط تخته ی در است اما سر تو شکر خدا روی پیکر است آخر برای تو کفن قیمتی رسید جسم شریف و پاک تو بی حرمتی ندید عالم فدای غربت سلطان کربلا بعد از سه روز، شد کفنش تکّه بوریا علی بیرقدار (ذاکر)✍ ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. آید شمیم فاطمه از بارگاه تو کعبه دخیل کعبه آرامگاه تو رشک برین تمامی عالم شود اگر افتد به حال عالم هستی نگاه تو درمانده ام که روی نیازم به سوی توست من بی پناه آمده ام در پناه تو من سائل تو و توخدای کرامتی در انتظار لطف تو چشمم به راه تو گرچه غریب بودی و رفتی غریب وار اما تمام عالم امکان سپاه تو زندان نبود جایگه چون تو سروری والاتر از تصور گیتی ست جاه تو همواره بر دلت اثر از زخم تازه بود فرقی نبود بین عشاء و پگاه تو نیلی تمام پیکرت از تازیانه شد آخر چه بود جرم و خطا و گناه تو؟ سیلی چنان به چهره تونقش بسته بود گویا گرفته هاله ی غم روی ماه تو چون پیکرت که شعله گرفت ازشرارزهر آتش گرفت خرمن هستی ز آه تو دردا که از جفای زمانه شد آخرش زندان پر ز ظلم و ستم قتلگاه تو ✍ ................. یوسف ترین اسیر به غم مبتلا شدم در کنج محبسی هدف صد بلا شدم راه نفس به سینه ام ازغصه بسته است آماج رنج و محنت این غم سرا شدم دردی بود مرا که بیانش نگفتنی ست بشکسته دل تراز همه آئینه ها شدم نایم پر از نوا و نوایم پر از شرر موسای طور محبسم و بی عصا شدم روح حیا اسیر کمند حیای من اما اسیر طعنه زنی بی حیا شدم روزم به روزه میگذرد،شب به گریه ها خواهان مرگ خویش، به وقت دعا شدم انسی گرفته با تن من تازیانه ها نیلی ترین ز صبح و مسا تا عشا شدم با اینهمه محن که شده سهم این دلم اما شکسته دل ز غم کربلا شدم سوزم ز داغ آن شه لب تشنه غریب دلخون ز یاد پیکر و سر نیزه ها شدم خون میچکد ز چشم پرآبم به هر سحر هر گه که یاد آن سر از تن جدا شدم ✍ ..................................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای به نگاه تو نگاه همه موسی جعفر،پسرفاطمه دامن احسان تو ودست ما هست،زجودوکرمت هست ما گوشه چشمی زتو مارابس است لطف وعطایی زتوآقابس است واهمه از محشرکبری مباد آنکه دلش را به ولای تو داد بال ملائک به قدمهات فرش گرد تو در حال طواف است،عرش چشم دوعالم به سوی درگهت سرمه هرچشم،غبار رهت موسی عمران به تو آرد پناه عیسی مریم به تو دارد نگاه قبله حاجات همه عالمی نور دوچشم نبی خاتمی ریزه خور خوان تو افلاکیان فرش نشینان رهت عرشیان خضر نبی تشنه ی پیمانه ات چشم خماران سوی میخانه ات عرش خدا منزل و ماوای تو گوشه زندان نبود جای تو علم تو سرمنشا علم خداست حلم تو آئینه ی حلم خداست مشعل نور ازلیت تویی موسی طور ازلیت تویی عبدخدائی و شه عالمین طور تجلی گه تو کاظمین عرش خدا گوشه زندان توست مدفن تو قلب محبان توست زائر تو زائر پیغمبر است صولت تو جلوه گر حیدر است خود ولی و باب ولی اللهی فاطمه و حیدر و ثاراللهی در کرم و جود ،خداوندگار در نگهت چرخش لیل ونهار ماه خجل از رخ تابنده ات اهل دوعالم همگی بنده ات یوسف زندانی زهرا تویی روشنی دیده طاها تویی آیه حق از رخ تو منجلی ست مشی تو آیینه مشی علی ست گریه بود همدم روز وشبت روی لبت زمزمه یاربت در ره دین ساختی و سوختی سوختی افسوس که افروختی خون جگر سفره اطعام تو داد عدویت زچه دشنام تو حیف که از کینه اهل جفا پشت تو شد همچوهلالی دوتا روی تو از ضربه سیلی کبود مزد رسالت به خدا این نبود داد عدو رنجش خاطر تو را گوشه محبس توفتادی چرا؟ بسکه به تو رنجش و بیداد رفت تا به فلک ناله و فریاد رفت خون جگرخوردی وخون شد دلت زخم زبان بود تو راقاتلت قلب تو از جور زمان شعله ور شاهد بی یاوریت چشم تر دیده پرآب از دل غمدارتو رشته زنجیر،عزادار تو دیده به ره دوخته معصومه ات منتظرت دختر مظلومه ات آه تو زد شعله به جان همه گریه کن غربت تو فاطمه گرچه غل جامعه پایت شکست رشته امید تو گرچه گسست گرچه زشلاق تنت شد کبود گرچه نصیب دل تو غصه بود گرچه نماند از بدنت یک اثر سوختی از زهر زپا تا به سر لیک جدا از تن تو سر نشد حنجر تو طعمه خنجر نشد خیمه تو قسمت آذر نشد سهم تو اندوه برادر نشد چوب نزد خصم،به لعل لبت جسم تو درهم نشد از مرکبت خواهر تو سوی اسارت نرفت دختر تو بزم جسارت نرفت ✍ ..................................................... کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ✍ کنج این محبس تاریک،چها دیدم من روز با روزه و شب تا به سحر بیدارم خسته ازعمروشکسته دلم اززندانبان آنکه با ضربه ی شلاق دهد آزارم عوض آب وطعامی،همه شب ازره بغض میشود قوت لگد سهم من از افطارم آنقدر رنج و بلا درو برم ریخته است کز همه خسته و از ماندن خود بیزارم دخترم چشم به راه من و من دلتنگش دل او خون و من از دوری او خونبارم ازدوعالم غم واندوه که شدقسمت من باید این غمزده دل را به فغان بسپارم جرمم اینست علی راپسرم،میدانم چون پدرتا به سحر سربه زمین بگذارم کاش می بود کنارم پسر خونجگرم تا که میدید چقدر غصه دراین دل دارم همچومرغی که اسیر قفس صیاداست دگرازاین قفس و کینه ی صیاد،زارم جان رسیده به لبم،مرگ خودازحق خواهم که من ازغربت خودخون جگر می بارم ........................... . تابی برای پا شدن آقا به تن نداشت غیرازنوای(خلصی یارب)سخن نداشت آن گونه ای که شمع وجودش مذاب گشت شمعی میان محفل خود انجمن نداشت ازبسکه گشت ضربه ی شلاق ها نثاراو جایی بدون رنگ کبودی بدن نداشت بیخود نبود تاب سخن گفتنش نبود دندان سالمی به خدا در دهن نداشت یا فاطمه ببین که چه کردند با گلت شوری میان محبس خود یاسمن نداشت درد و ورم چه کرده خدایا،که پیکرش تابی برای بودن یک پیرهن نداشت گلچین روزگار به او بسکه زجر داد کز غصه میل دیدن باغ و چمن نداشت از گریه ها و ناله عیان بود این غریب حاجت به غیر مرگ و هوای وطن نداشت اف بر فلک که زاده زهرا از این زمان سهمی به غیر ناله و آه و محن نداشت هفت تا کفن برای تنش بود،وای من از داغ آن غریب که حتی کفن نداشت ............................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ✍ ای به نگاه تو نگاه همه موسی جعفر،پسرفاطمه دامن احسان تو ودست ما هست،زجودوکرمت هست ما گوشه چشمی زتو مارابس است لطف وعطایی زتوآقابس است واهمه از محشرکبری مباد آنکه دلش را به ولای تو داد بال ملائک به قدمهات فرش گرد تو در حال طواف است،عرش چشم دوعالم به سوی درگهت سرمه هرچشم،غبار رهت موسی عمران به تو آرد پناه عیسی مریم به تو دارد نگاه قبله حاجات همه عالمی نور دوچشم نبی خاتمی ریزه خور خوان تو افلاکیان فرش نشینان رهت عرشیان خضر نبی تشنه ی پیمانه ات چشم خماران سوی میخانه ات عرش خدا منزل و ماوای تو گوشه زندان نبود جای تو علم تو سرمنشا علم خداست حلم تو آئینه ی حلم خداست مشعل نور ازلیت تویی موسی طور ازلیت تویی عبدخدائی و شه عالمین طور تجلی گه تو کاظمین عرش خدا گوشه زندان توست مدفن تو قلب محبان توست زائر تو زائر پیغمبر است صولت تو جلوه گر حیدر است خود ولی و باب ولی اللهی فاطمه و حیدر و ثاراللهی در کرم و جود ،خداوندگار در نگهت چرخش لیل ونهار ماه خجل از رخ تابنده ات اهل دوعالم همگی بنده ات یوسف زندانی زهرا تویی روشنی دیده طاها تویی آیه حق از رخ تو منجلی ست مشی تو آیینه مشی علی ست گریه بود همدم روز وشبت روی لبت زمزمه یاربت در ره دین ساختی و سوختی سوختی افسوس که افروختی خون جگر سفره اطعام تو داد عدویت زچه دشنام تو حیف که از کینه اهل جفا پشت تو شد همچوهلالی دوتا روی تو از ضربه سیلی کبود مزد رسالت به خدا این نبود داد عدو رنجش خاطر تو را گوشه محبس توفتادی چرا؟ بسکه به تو رنجش و بیداد رفت تا به فلک ناله و فریاد رفت خون جگرخوردی وخون شد دلت زخم زبان بود تو راقاتلت قلب تو از جور زمان شعله ور شاهد بی یاوریت چشم تر دیده پرآب از دل غمدارتو رشته زنجیر،عزادار تو دیده به ره دوخته معصومه ات منتظرت دختر مظلومه ات آه تو زد شعله به جان همه گریه کن غربت تو فاطمه گرچه غل جامعه پایت شکست رشته امید تو گرچه گسست گرچه زشلاق تنت شد کبود گرچه نصیب دل تو غصه بود گرچه نماند از بدنت یک اثر سوختی از زهر زپا تا به سر لیک جدا از تن تو سر نشد حنجر تو طعمه خنجر نشد خیمه تو قسمت آذر نشد سهم تو اندوه برادر نشد چوب نزد خصم،به لعل لبت جسم تو درهم نشد از مرکبت خواهر تو سوی اسارت نرفت دختر تو بزم جسارت نرفت ........................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
تو ای جان جهانم که کبود و نیمه جان هستی به زیر پیرهن چون پوستی بر استخوان هستی چه زخم سرخی از آهن به روی گردنت مانده شبیه فاطمه تصویرِ محوی از تنت مانده شکوه سجده هایت دشمنت را از نفس انداخت خراش تازیانه ها تنت را از نفس انداخت لبان روزه دارت را به سیلی باز می کردند گلویت را به سنگینی آهن ناز می کردند نمی پرسد کسی جز تازیانه حال پهلویت لگد ها پشت هم آید به استقبال پهلویت تنت را تخته های پاره روی دوش آوردند تمام شهر از داغت گریبان چاک می کردند هزاران شاخه گل با احترام اشک تسلیمت کفن پشت کفن از هر کران گردیده تقدیمت اگر چه زخم آهن بر تنت را شرح گفتن نیست خدا را شکر اما ردِ پایی روی این تن نیست اگر چه کشته ی غربت نشین شهر بغدادی ولی پیش نگاه خواهرت از زین نیافتادی کسی با چکمه بر صحن دلت آیا قدم بگذاشت؟ کسی انگشتر و انگشت از روی تنت برداشت؟ ✍ . .................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ‍( وارث کهف حصین ) یا باب الحوائج مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد نهمین گوهر دین چشم به عالم بگشود وارث کهف حصین چشم به عالم بگشود صف کشیدند گداها که کریم آمده است صاحب سفره ی احسان عظیم آمده است از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد عشق حرفی است که از کینج لَبش نازل شد به قسم هاي خداوند ، به قرآن كريم ترسی از فقر ندارند گدايانِ كريم السّلام ای همه ی دار و ندارِ دل ما حضرت نور ! نگاه تو همه حاصل ما ای که در هر دو جهان بر همه فریاد رسی دست خالی نرود از درِ تو هیچکسی نام تو در خور تو باشد و در تقدیرت سیرتت فاطمی و فاطمه در تصویرت لطفِ بی حَدِّ تو در بَند کِشَد انسان را پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را هر کجا هم بروم سائل این درگاهم از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم کَرَمت جلوه ای از بارش باران دارد سفره ی ما ز کرم خانه ی تو نان دارد لال در محضر تو بودنِ ما ، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست دست از عشق محال است که ما برداریم عشقِ خاک قَدَمَت بود ، اگر سر داریم می نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات به جمال و به جلال و به خصالت صلوات خاندانت ز ازل منشأ نورند همه منکران تو یقیناً همه کورند همه ای به فرمان خدا هفت فلک را بانی چه بگویم که تو حالِ همه را می دانی هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد همگی زمزمه ای بهرِ ارادت باشد کمترین سایه ی یک سایه ی تو "خورشید" است دلم از شوق نسیم تو به سان بید است ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ... 📲 ....................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. «باب الحوائج» کلامش واژه واژه خط به خط مثل پیمبر بود به وقت خطبه خوانی روی منبر نیزحیدر بود چنان آئینه‌ی « والکاظمین الغیظ» شد حلمش که در خندیدنش آیات رحمانی مصور بود ربود از خلق عالم دل به حسن خلق و ثابت کرد که تاثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود کرامت داشت آنگونه که در هنگام بخشیدن غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را کسی که روزی عالم به یمن او مقدر بود زبان روزه شب میکرد صبحش را میان بند و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود غلط گفتند زندانی شده در اصل باید گفت که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود یهودی زاده‌ای که دم به دم آزار داد او را میان سینه‌اش بغض علی از فتح خیبر بود شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما تمام غصه‌اش از روضه‌ی پهلو و مادر بود خداراشکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند خداراشکر که رأس شریفش روی پیکر بود .