#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1
#اشعار_عرفانی
#عرفان_و_عاشوراء
سلام استاد
یه سوال داشتم در مورد شعر عمان سامانی که در گروه اشعار گذاشته شده
با بضاعت کمی که دارم از فهم اشعار
این شعر یه نکته داره
اینکه حضرت علی اکبر علیه السلام،
چرا بعد از پسران خانم ام البنین س به میدان رفتن؟
پاسخ👇👇
مطلبی عنوان نشده که حضرت بعد از حضرت عباس ع به میدان رفته.
اگر منظورتون این قسمت شعر هست که
قاسم و عبدالله و عباس و عون
آستین افشان زِ رفعت بر دو کون
دلیل نمیشه که اینها شهید شدند و حالا آقا علی اکبر ع میخواد بعد از اینها بره.
حضرت دارند، مقام این افراد رو میگویند،که اینها میخواهند بروند و به این مقامات برسند،اما من عقب موندم.
اشاره دارد به قاسم ، عبدالله...
نمیشه گفت اول حضرت عبدالله ع شهید شد بعد آقا علی اکبر ع.
کسی که یک روضه ی گودال خوانده یا گوش داده باشه میدونه که عبدالله ابن الحسن ع توی آغوش امام، در گودال و در لحظات آخر به شهادت رسید.
چرا عبدالله رو در اینجای شعر آورده ؟
میگه این ها رفعت و مقامات دارند ، اجازه بده منم به اون مقامات برسم.(مقام رفعت در این دنیا و آن دنیا)
احتمال اینکه به شهدای اصحاب هم بگه همینه.
چون میدونید که اصحاب تا نفر آخر به شهادت رسیدند بعد به روایت قوی ، امام خواستند به میدان بروند که بنی هاشم نگذاشتند و آقا علی اکبر ع اذن خواستند.
یه نکته هم در مورد احباب ، که منظور اصحاب هستند.
در این قسمت زیارت وارث (السلام علیکم یا اولیاءالله و احبائه)که دقیقاً زیارت شهدای اصحاب هست نه بنی هاشم.
هر یک از احباب سرخوش در قصور
و غبطه ی آقا علی اکبر ع به مقام شهدای اصحاب و اشاره میکند به اینکه آنها رفته و در قصرها سرخوش هستند.
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و اینستاگرام
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
برای دیدن مطالب عرفانی آقا علی اکبر علیه السلام ، هشتکهای
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عرفان_و_عاشوراء
و
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 1203
را در کانال ضامن اشک تلگرام 👇👇👇
@zameneashk
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#ضمیمه #پاسخ_به_سوالات_و_شبهات_اشعار 1
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#اشعار_عرفانی #عمان_سامانی #مثنوی
#عرفان_و_عاشوراء
ذکر حضرت علی اکبر (ع)
بازم اندر هر قدم،در ذکر شاه
از تعلق گردی آید سد راه
پیش مطلب، سد بابی میشود
چهر مقصد را، حجابی میشود
ساقی ای منظور جانافروز من
ای تو آن پیر تعلق سوز من
در ده آن صهبای جان پرورد را
خوش به آبی بر نشان، این گرد را
تا که ذکر شاه جانبازان کنم
روی در، با خانهپردازان کنم
آن به رتبت، موجد لوح و قلم
و آن به جانبازی ، ز جانبازان علم
بر هدف، تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را، بهکلی برفشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود
از تعلق، پردهای دیگر نماند
سد راهی؛ جز علیاکبر نماند
اجتهادی داشت از اندازه بیش
کان یکی را نیز بردارد زِ پیش
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را، سوخته
ماهِ رویش، کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلفِ پر گِرِه
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگِ تری
آمد و افتاد از ره، با شتاب
همچو طفلِ اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار
هر یک از احباب سرخوش در قصور
وز طرب پیچان، سَرِ زُلفِین حور
گامزن، در سایۀ طوبی همه
جامزن، با یار کروبی همه
قاسم و عبدالله و عباس و عون
آستین افشان ز رفعت؛ بر دوکون
از سپهرم، غایت دلتنگی است
کاسب ، اکبر را چه وقت لنگی است
دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زودتر
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#نیر_تبریزی
#اشعار_عرفانی
قاسم آن نو باوه ی باغ حسن
گوهر شاداب دریاى محن(1)
شیر مست جام لبریز بلا
تازه داماد شهید کربلا
چارده ساله جوان نونهال
برده ماه چارده شب را به سال
قامتش شمشاد باغستان عشق
روُش مرآت نگارستان عشق
در حیا فرزانه فرزند حسن
در شجاعت حیدر لشگر شکن
با زبان لابه نزد شاه شد
خواستار عزم قربانگاه شد
گفت شه کِاى رشک بستان اِرَم
رو تو در باغ جوانى خوش به چم(2)
همچو سرو از باغ غم آزاد باش
شاد زى وُ شاد بال و شاد باش
مهلاً اى زیبا تذر و خوش خرام
این بیابان سر به سر بند است و دام
الله اى آهوى مشگین تتار(3)
تیر بارانست دشت و کوهسار
بوى خون میآید از دامان دشت
نیست کس را زان امید بازگشت
چون تو را من دور دارم از کنار
اى مرا تو از برادر یادگار
کى روا باشد که این رعنا نهال
گردد از سم ستوران پایمال
کى روا باشد که این روى چو ورد
غلطد اندر خون به میدان نبرد
گفت قاسم کِاى خدیو مستطاب
اى تو ملک عشق را مالک رقاب
گرچه خود من کودک نو رسته ام
لیک دست از کامرانى شسته ام
من به مهد عاشقى پرورده ام
خون به جاى شیر مادر خورده ام
کرده در روز ولادت کام من
باز، با شهد شهادت مام من
گرچه در دور جوانى کامها است
کام من رفتن به کام اژدها است
کام عاشق غرقه در خون گشتن است
سر به خاک کوى جانان هشتن است
ننگ باشد در طریق بندگى
بر غلامان بى شهنشه زندگى
زندگى را بى تو بر سرخاک باد
کامرانى را جگر صد چاک باد
لابه هاى آن قتیل تیر عشق
مى نشد پذرُفته نزد پیر عشق
بازگشت آن نو گل باغ رسول
از حضور شاه نومید و ملول
شد به سوى خیمه آن گلگون عذار
از دو نرگس بر شقایق ژاله بار
چون نگردد گفت سیر از زندگى
آن که نپسندد شهش بر بندگى
چوُن زِ بى قدرى نکردت شه قبول
رَخت بر بند از تن اى جان ملول
سر که فتراکش نبست آن شهسوار
گور سر خود گیر و بر سر خاکبار
سر به زانوى غم آن والا نژاد
کآمدش ناگه ز عهد باب یاد
که به هنگام رحیل آن شاه فرد
هیکلى بر بازویش تعویذ کرد
گفت هر جا سخت گردد بر تو کار
نامه بگشا و نظر بر وى گمار
هر کجا سیل غم آرد بر تو رو
این وصیت باز کن بنگر در او
گفت کارى سختتر زین کار نیست
که به قربانگاه عشقم بار نیست
یا چه غم زین بیشتر که شاه راد
ره به خلوتگاه خاصانم نداد
نامه را بگشود و دیدش کَش پدر
کرده عهدش کاى همایون رخ پسر
اى تو نور چشم عم و جان باب
وى مرا تو در وفا نایب مناب
من نباشم در زمین کربلا
بر تو بخشیدم من این تاج ولا
چون ببینى عم خود را بى معین
در میان کارزارِ اهل کین
زینهار اى سرو رعناى سهى
لابه ها کن تا به پایش سر نهى
جهد کن فردا نباشى شرمسار
در حضور عاشقان جان نثار
جان به شمع عشق چون پروانه زن
خود بر آتش چابک و مردانه زن
بر قد موزون کفن میکن قبا
اندر آن صحرا قیامت کن بپا
شاهزاده خواند چون عهد پدر
با ادب بوسید و بنهادش به سر
مینگنجد از خوشى در پیرهن
حجله ی داماد شد بیت الحَزَن
عقده هاى مشکلش گردید حل
وان همه اَندُه(اندوه)به شادى شد بدل
از شعف چون غنچه خندان شکفت
شکر ایزد را به جاى آورد و گفت
اى همایون قرعه ی اقبال من
کآیه ی لاتَقنَط آمد فال من
شکرُ لِله کِافتتاح این مثال
کوکب به ختم بر آورد از وبال
در فضاى عشق بال افشان شدم
لایق قربانى جانان شدم
عهده نامه برد شادان نزد شاه
با تضرع گفت کاى ظل اله
سوى درگاهت به کف جان آمدم
نک ز شه در دست فرمان آمدم
مگر خط امضا ده این منشور را
وز جسارت عذر نه مامور را
دید چون شاه آن خط مینو نگار
شد بسیم(4) از جزع مروارید بار
گفت کاى صورت نگار خوب و زشت
جان فداى دست توکاین خط نوشت
جان فداى دست تو اى دست حق
که گرفته بر همه دستى سبق
این بگفت و راند سوى رزمگاه
با تعنت گفت به امیر سیاه
کاسب خود را دادهئى آب اى لعین
گفت آرى گفت ویحک شرم بین
اسب تو سیراب و فرزند رسول
نک زتاب تشنگى از جان ملول
سر به زیر افکند از شرم آن عنید
که به پاسخ حجتى در خور ندید
شامئى را گفت ساز جنگ کن
سوى روزم این صبى آهنک کن
گفت شامى ننک باشد در نبرد
کافکند با کودکى پیکار مرد
خود تو دانى که مرا مردان کار
یک تنه همسر شمارد با هزار
دارم اینک چار فرزند دلیر
هر یکى در جنگ ز اوى شیر گیر
نک روان دارم یکى بر جنگ او
با همین از چهره شویم ننک او
گفت اینان زادگان حیدرند
در شجاعت وارث آن سرورند
خردسال از بینیش خرده مگیر
که ز مادر شیر زاید زاد شیر
از طراز چرخ بودى جوشنش
گر بخردى تن بر این دادى تنش
این شررها کن نژاد آتشند
خرمنى هر لحظه در آتش کشند
نسل حیدر جملگى عمر و افکنند
که به نسبت خوشه آن خرمنند
آن که از پستان شیرى خورد شیر
گرچه خرد آمد شجاع است و دلیر
گر نبودى منع زنجیر قضا
تنگ بودى بر دلیریشان فضا
داد شامى از سیه بختى جواز
پور را بر حرب آن ماه حجاز
شاهزاده راند باره سوى او
یافت ناگه دست بر گیسوى او
مرکشان بربود از زین پیکرش
داد جولان در مصاف لشگرش
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#عرفان_و_عاشوراء
#امام_حسین_ع_و_عالم_ذر
#صحیفه_نصر
#اشعار_عرفانی
#مرحوم_نیر
قسمت اول
آفرینش را چو فتح الباب شد
نور احمد مهر عالمتاب شد
رُست از او نور امامان وفی شد بروج سِیرِ آن نور صفی
پس بر آمد نور پاک فاطمه
آن مبارک فاتحت را خاتمه
چارده هیکل چو شد از وی درست
نور پاک انبیا زان نور رُست
پس به ترتیب مراتب زان صُوَر
شد همه ذرات اَکوان جلوه گر
آری آری طلعتِ "اللهُ نور"
این چنین آیینه ای دارد ضرور
چون پدید آرنده ی بالا و پست
آزمایش خواست از قول الست
بر "بلی" و "لا" زبان ها باز شد
ناری و نوری ز هم ممتاز شد
نوریان مأوا به علّیین گرفت
ناریان جا در تک سجّین گرفت
ناگهان پیک خداوند جلیل
در نفوس افکند صِیت الرّحیل
گفت کای مرغان بستان الست
هین فرود آیید از بالا به پست
از بیابان تجرد خَم زنید
خیمه در آب و گل آدم زنید
کشتزار است این حضیض خاک و آب
دانه، فعلِ این نفوس مُستطاب
تا نپاشد دانه را در آب و گل
برزگر وقت درو ماند خجل
تا نکارد تخم را در آب و خاک
بر نچیند باغبان از نخل و تاک
تا نگیرد عکس در آیینه جا کس نیابد زو نشان اندر هوا
تا به دیواری نتابد آفتاب
پرتو وی کس نبیند جز به خواب
پس نفوس از زیر و بالا پر گشود
جمله در چاه طبیعت شد فرود
در حضیض چَه شکست آن بال و پر
که پریدتدی بدان در اوج ذرّ
چون عجین طینت زیبا و زشت
دست سلطان ازل در هم سرشت،
شد دفین، آن شمع های مشتعل
در شبستان مزاجِ آب و گل
چون هیولا شد مصور با صور
هر یک از مشکات خود شد جلوهگر
لیک طبع اختلاط آن سرشت
شد موثر در مزاج خوب و زشت
نور و ظلمت چون به هم آمد قرین
این از آن رنگی پذیرفت، آن از این
لاجرم در طبع احرار و عبید
شد تقاضای تبه کاری پدیـــد
پس ندا آمد ز اوج کبـــریا با گروه انبیاء و اوصیــــــــاء
کای گروه مُنهیانِ باشــکوه
این سیه رویی که شویَد زین وجوه؟
برنیامد این ندا را کس مُجــیب
جز قتیل حق، حبیب ابن الحبیب
آن خلیل حلم و ایوب بــــلا
نوح طوفان و حسین کربلا
زآنکه از ارکان عرش استوا
رکن عقل از نور احمد شد بپا
رکن روح از نور پاک مرتضی
حکمت آموز دبستان قضا
رکن نفسی قائم از نور حسن
رکن طبعی از حسین مُمتحَن
چون در اینجا بود خلط طینَتین
می نبود آنجا به جز ذکر حسین
کاوست ربّ النوع این رکن وثیق
قصه کوته به، که شد معنا دقیق
این سخن درخورد فهم عام نیست
راه عشق است این، ره حمام نیست
گفت حق کای شافع خُرد و بزرگ
این شفاعت راست شرطی بس سترگ
هرکه در این ره فنا فی الله نشد
بر سریر جرم بخشی شه نشد
کانال ضامن اشک
@zameneashk
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#عرفان_و_عاشورا
#امام_حسین_ع_و_عالم_ذر
#صحیفه_نصر
#اشعار_عرفانی
#مرحوم_نیر
قسمت دوم
بایدت در راه دین ای مقتدا
کرد جان بهر گنهکاران فدا
شُست از فرزند و مال و عزّ و جاه
دست، تا باشی ضعیفان را پناه
آفتابا، هین ز شرق نیزه، سر
باز کش کاین ظلمت آید مستتر
دست از دست برادر شوی چیر
وین ز پا افتادگان را دست گیر
پیکر فرزند کن در خون غریق
می نشان از آتش دوزخ حریق
شیر بر اصغر ده از پستان تیر
تشنگان را کن ز جوی شیر سیر
بر کف داماد از خون نِه خضاب
نقش جرم عاصیان می زن بر آب
پای بیمارت به غُل چون بنده کن
ای مسیحا، مردگان را زنده کن
خواهران و دختران می ده اسیر
وین اسیران را رها کن از سَعیر
باز زن بر خیمه، آتش ای سلیل
می بِکُن آتش گلستان بر خلیل
هین بران کشتی به خون در کربلا
نوح را بِرهان ز طوفان بلا
تشنه لب باز آی بیرون از فرات
دِه هزاران خضر را آب حیات
منجی افتادگان در چَه تویی
خون به دست آور که ثار الله تویی
پشت پای "لا" به نُه خرگاه زن
خیمه در صحرای "اِلا الله" زن
غرقه در خون با تن صد پاره باش
بر گناه مجرمان کفاره باش
کاین چنین خونی بباید ای هُمام
تا کند این ناتمامان را تمام
قلب اَکوانی، تو در خون باش غرق
خاک ماتم ریز عالم را به فرق
کاین سیه رویی ز افراد بشر می نشوید غیر آب چشمِ تر
گفت آن شاه سریر ارتضا
کانچه گفتی جمله را دارم رضا
ترک مال و ترک جان و ترک اهل
چون تویی جانان بسی سهل است، سهل
من خود از خود نیستم زانِ توام
هر چه گویی بنده، فرمان توام
باده ام خون است و ساقی دست عشق
مستِ عشقم، مستِ عشقم، مستِ عشق
گفت ایزد کای شه احمد سرشت
عهد خود را نامه ای باید نوشت
پس نوشت او نامه ای با دست خویش
مُهر بر وی بر نهاد و داشت پیش
جد و باب و مام و فرزندانِ راد
مر گواهی را بر او خاتم نهاد
گفت حق کای شمع بزم روشنم
شاد زی که خون بهای تو منم
هر چه در پاداش این عهد درست
خواهی از ما، خواه! یکسر زان توست
گفت شه صادق نیم این ذوالمنن
در وفا گر از تو خواهم جز تو، من
پس سپرد آن عهد زان بزم بلی
عاشقانه راند سوی کربلا
کانال ضامن اشک
@zameneashk
لیست هشتکهای
گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی
#مناجات_با_خدا_جل_جلاله
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله
#حضرت_آمنه_سلام_الله_علیها
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#ام_المومنین
#ازدواج_آسمانی
#حضرت_علی_علیه_السلام
#حضرت_علی_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_علیه_السلام_سینه_زنی
#امیرالمومنین
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسن_علیه_السلام_سینه_زنی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسین_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_محسن_ابن_علی_علیه_السلام
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها_وفات
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#امام_سجاد_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
#امام_باقر_علیه_السلام
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام
#امام_صادق_علیه_السلام_شهادت
#ائمه_بقیع
#امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم_علیه_السلام_شهادت
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام_شهادت
#صلوات_خاصه_امام_الرئوف
#امام_جواد_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام_شهادت
#امام_هادی_علیه_السلام_سینه_زنی
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_فاطمیه
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_جمعه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#ورود_حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع_به_کوفه
#حضرت_عبد_العظیم_حسنی_علیهما_السلام
#شهدای_کربلا #شیعه #کربلا #حر #زیارت
#تخریب_قبور_بقیع
#بقیع #مدینه #سامراء #کاظمین #جمکران
#روضه #مجلس_روضه #زبانحال
#شب_جمعه #جمعه #لیله_الرغائب #پندیات
#خروج_از_مدینه #ورودیه
#شب_اول_محرم #شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم #شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم #شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم #شب_هشتم_محرم
#شب_نهم_محرم #شب_دهم_محرم
#عاشوراء #وداع #تاسوعا
#شام_غریبان #اسارت #محرم #صفر #اربعین
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
#بازگشت_به_مدینه #فاطمیه #گودال
#قتلگاه #شهادت #تشییع #نوحه
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_ولادت
#حضرت_علی_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_حسن_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
#امام_باقر_علیه_السلام_ولادت
#امام_صادق_علیه_السلام_ولادت
#امام_کاظم_علیه_السلام_ولادت
#امام_رضا_علیه_السلام_ولادت
#امام_جواد_علیه_السلام_ولادت
#امام_هادی_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_ولادت
#امام_زمان_علیه_السلام_ولادت
#ماه_رمضان_وداع #عید_سعید_فطر
#امام_خمینی_ره
#امام_خامنه_ای_حفظه_الله_تعالی
#ولادت #مدح #غزل
#سرود #مولودی #نوحه_سنتی_مسجد
#زمینه #زمزمه #مرثیه #شور #واحد
#واحد_سنگین #زنجیر_زنی #دودمه #دوبیتی #رباعی #رباعی_مهدوی #صلوات
#رباعی_صلواتی #رجز #تولی #تبری #حدیث
#حدیث_کساء #زیارت_عاشوراء #توسل
#زیارتنامه #دعای_توسل #دعای_کمیل
#دعای_ندبه #ندبه #گریز #گریزهای_مداحی_ندبه
#سینه_زنی #مقتل_خوانی #دعای_پایان_مجلس
#نکات_آموزشی #آموزش_مداحی
#آموزش_مداحی_صدا_سازی
#آموزش_مقامات #آداب_نوکری
#آفات_مداحی #آسیب_شناسی
#سخن_بزرگان #خودسازی #چاوشی #دلنوشته
#کتب_روضه_آموزش_مداحی
#کتب_اشعار_مداحی
#اشعار_عرفانی
#عرفان_و_عاشوراء
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای
گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی
#مناجات_با_خدا_جل_جلاله
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله
#حضرت_آمنه_سلام_الله_علیها
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#ام_المومنین
#ازدواج_آسمانی
#حضرت_علی_علیه_السلام
#حضرت_علی_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_علیه_السلام_سینه_زنی
#امیرالمومنین
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسن_علیه_السلام_سینه_زنی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسین_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_محسن_ابن_علی_علیه_السلام
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها_وفات
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها_سینه_زنی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_سینه_زنی
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها_شهادت
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#امام_سجاد_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
#امام_باقر_علیه_السلام
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام
#امام_صادق_علیه_السلام_شهادت
#ائمه_بقیع
#امام_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم_علیه_السلام_شهادت
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام_شهادت
#صلوات_خاصه_امام_الرئوف
#امام_جواد_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام_شهادت
#امام_هادی_علیه_السلام_سینه_زنی
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_فاطمیه
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_جمعه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#ورود_حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع_به_کوفه
#حضرت_عبد_العظیم_حسنی_علیهما_السلام
#شهدای_کربلا #شیعه #کربلا #حر #زیارت
#تخریب_قبور_بقیع
#بقیع #مدینه #سامراء #کاظمین #جمکران
#روضه #مجلس_روضه #زبانحال
#شب_جمعه #جمعه #لیله_الرغائب #پندیات
#خروج_از_مدینه #ورودیه
#شب_اول_محرم #شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم #شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم #شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم #شب_هشتم_محرم
#شب_نهم_محرم #شب_دهم_محرم
#عاشوراء #وداع #تاسوعا
#شام_غریبان #اسارت #محرم #صفر #اربعین
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
#بازگشت_به_مدینه #فاطمیه #گودال
#قتلگاه #شهادت #تشییع #نوحه
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_ولادت
#حضرت_علی_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_حسن_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
#امام_باقر_علیه_السلام_ولادت
#امام_صادق_علیه_السلام_ولادت
#امام_کاظم_علیه_السلام_ولادت
#امام_رضا_علیه_السلام_ولادت
#امام_جواد_علیه_السلام_ولادت
#امام_هادی_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_ولادت
#امام_زمان_علیه_السلام_ولادت
#ماه_رمضان_وداع #عید_سعید_فطر
#امام_خمینی_ره
#امام_خامنه_ای_حفظه_الله_تعالی
#ولادت #مدح #غزل
#سرود #مولودی #نوحه_سنتی_مسجد
#زمینه #زمزمه #مرثیه #شور #واحد
#واحد_سنگین #زنجیر_زنی #دودمه #دوبیتی #رباعی #رباعی_مهدوی #صلوات
#رباعی_صلواتی #رجز #تولی #تبری #حدیث
#حدیث_کساء #زیارت_عاشوراء #توسل
#زیارتنامه #دعای_توسل #دعای_کمیل
#دعای_ندبه #ندبه #گریز #گریزهای_مداحی_ندبه
#سینه_زنی #مقتل_خوانی #دعای_پایان_مجلس
#نکات_آموزشی #آموزش_مداحی
#آموزش_مداحی_صدا_سازی
#آموزش_مقامات #آداب_نوکری
#آفات_مداحی #آسیب_شناسی
#سخن_بزرگان #خودسازی #چاوشی #دلنوشته
#کتب_روضه_آموزش_مداحی
#کتب_اشعار_مداحی
#اشعار_عرفانی
#عرفان_و_عاشوراء
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#عمان_سامانی ✍
بازم اندر هر قدم،در ذکر شاه
از تعلق گردی آید سد راه
پیش مطلب، سد بابی میشود
چهر مقصد را، حجابی میشود
ساقی ای منظور جانافروز من
ای تو آن پیر تعلق سوز من
در ده آن صهبای جان پرورد را
خوش به آبی بر نشان، این گرد را
تا که ذکر شاه جانبازان کنم
روی در، با خانهپردازان کنم
آن به رتبت، موجد لوح و قلم
و آن به جانبازی ، ز جانبازان علم
بر هدف، تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را، بهکلی برفشاند
کرد ایثار آنچه گرد، آورده بود
سوخت هرچ آن آرزو را پرده بود
از تعلق، پردهای دیگر نماند
سد راهی؛ جز علیاکبر نماند
اجتهادی داشت از اندازه بیش
کان یکی را نیز بردارد زِ پیش
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را، سوخته
ماهِ رویش، کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلفِ پر گِرِه
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگِ تری
آمد و افتاد از ره، با شتاب
همچو طفلِ اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار
هر یک از احباب سرخوش در قصور
وز طرب پیچان، سَرِ زُلفِین حور
گامزن، در سایۀ طوبی همه
جامزن، با یار کروبی همه
قاسم و عبدالله و عباس و عون
آستین افشان ز رفعت؛ بر دوکون
از سپهرم، غایت دلتنگی است
کاسب ، اکبر را چه وقت لنگی است
دیر شد هنگام رفتن ای پدر
رخصتی گر هست باری زودتر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مثنوی
#عرفان_وعاشوراء
#اشعار_عرفانی
#علی_اکبر
#شب_هشتم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#عمان_سامانی ✍
اکبر آمد با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته
ماه رویش کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گلورق
بر رخ افشان کرده زلف پُرگره
لاله را پوشیده از سنبل، زره
نرگسش، سرمست در غارتگری
سوده مشک تر، به گلبرگ تری
آمد و افتاد از ره با شتاب
همچو طفل اشک، بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
مانْد بارافتاده، اندر رهگذار
دیر شد هنگام رفتن، ای پدر!
رخصتی گر هست، باری زودتر
در جواب از تُنگ شکّر، قند ریخت
شکّر از لبهای شکّرخند ریخت
گفت: کای فرزند! مُقبل آمدی
آفت جان، رهزن دل آمدی
کردهای از حق، تجلّی، ای پسر!
زین تجلّی، فتنهها داری به سر
راست بهر فتنه، قامت کردهای
وه! کز این قامت، قیامت کردهای
نرگست با لاله در طنّازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
از رُخت، مست غرورم میکنی
از مراد خویش، دورم میکنی
گه دلم، پیش تو، گاهی پیش اوست
رو که در یک دل، نمیگنجد دو دوست
بیش از این، بابا! دلم را خون مکن
زادهی لیلا! مرا مجنون مکن
همچو چشم خود به قلب دل، متاز
همچو زلف خود، پریشانم مساز
حایل ره، مانع مقصد مشو
بر سر راه محبّت، سد مشو
«لَن تَنالُوا البِرَّ حتّی تُنفِقُوا»
بعد از آن،«مِمّا تُحِبُّون» گوید او
نیست اندر بزم آن والانگار
از تو بهتر گوهری، بهر نثار
هر چه غیر از اوست، سدّ راه من
آن بت است و غیرت من، بتشکن
جان، رهین و دل، اسیر چهر توست
مانع راه محبّت، مهر توست
آن حجاب از پیش، چون دور افکنی
من، تو هستم در حقیقت، تو، منی
چون تو را او خواهد از من، رونما
رونما شو، جانب او رو نما
خوش نباشد از تو شمشیر آختن
بلکه خوش باشد، سپر انداختن
مژّه داری، احتیاج تیر نیست
پیش ابروی کجت، شمشیر چیست؟
رو، سپر میباش و شمشیری مکن
در نبرد روبهان، شیری مکن
بوسه زن بر خنجرِ خنجرکشان
تیر کآید، گیر و در پهلو نشان
پس برفت آن غیرت خورشید و ماه
همچو نور از چشم و جان از جسم شاه
باز میکرد از ثریّا تا ثَری
هر سر پیکان، به روی او، دری
مست گشت از ضربت تیغ و سنان
بیخودیها کرد و داد از کف، عنان
رو به دریا کرد، دیگر آبِ جو
زی پدر شد آبگوی و آبجو
وقتی از دانندهای، کردم سؤال
که مرا آگه کن، ای دانای حال!
با همه سعیای که در رفتن نمود
رجعت اکبر ز میدان، از چه بود؟
این که میگویند بود از بهر آب
شوق آب آورْد او را سوی باب
خود همی دید این که طفلان از عطش
هر یکی در گوشهای، بنْموده غش
تیغ زیر دست و زیر پا، عقاب
موجزن، شطّش به پیش رو ز آب
بایدش رو آوریدن سوی شط
خویش را در شط درافکندن چو بط
گر در این رازی است، ای دانای راز!
دامن این راز را میکُن فراز
گفت: این رمز است و عارف، واقف است
سرّ حقّ است این و عشقش، کاشف است
اکبر آمد، «العطش»گویان ز راه
از میان رزمگه تا پیش شاه
کای پدرجان! از عطش افسردهام
میندانم زندهام یا مردهام
دید شاه دین که سلطان هُدی است
اکبر خود را که لبریز از خداست
شورش صهبای عشقش، در سر است
مستیاش از دیگران، افزونتر است
مغز بر خود میشکافد، پوست را
فاش میسازد، حدیث دوست را
پس سلیمان، بر دهانش بوسه داد
اندکاندک، خاتمش بر لب نهاد
مُهر، آن لبهای گوهرپاش کرد
تا نیارد سرّ حق را فاش کرد
«هر که را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند»
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#علی_اکبر_ع #عرفان_وعاشوراء
#اشعار_عرفانی
#علی_اکبر
#شب_هشتم محرم
.___________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af