eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سر سجاده ات که می آیی راه معراج عاشقان باز است هر نخ از ریشه های چادرتو آسمانی برای پرواز است مهر و امضای حاجت عالم در دعای دل شکسته ی توست مادرانه ترین نوازش ها توی دستان پینه بسته ی توست از سر معجر تو ای بانو آیه های حجاب میریزد از همان چادرت که وصله زدی در محل آفتاب میریزد مثل خورشید.... نه فراتر از آن چشم هستی است روشن از نورت دائما رشد میکنم چون گل پای این اشکها من از نورت این یتیم فقیر مسکین را سرپناهی نبوده غیر از تو تا به بن بست خورده ام مادر هیچ راهی نبوده غیر از تو مادران درد هم اگر دارند با همان حال غرق لبخندند هرکه شد غصه دار قصه ی خویش مادران غصه دار فرزندند ای که اشک عزای تو بوده است مایه ی سربلندی و شرفم من که نالایقم برایم باز مادری کن اگرچه ناخلفم با همان خاک هم ملوکانه است چادر تو اگر چه غرق رفو است روز محشر که روز بی کسی است رشته ی چادر تو واعتصمو است شک ندارم حجاب بی بدلت قبله ی پاکی است بی بی جان خاکها بر سر زمین از چه چادرت خاکی است بی بی جان؟ چادرت خاکی است بی زحمت اول روضه چادری بتکان با تکان دادن همین چادر گرد غم را به پلکها بنشان من بمیرم برایت آن دم که کند وکم رنگ شد نفسهایت غرق غم آه میکشم گویا پشت در تنگ شد نفسهایت در نمیخواست سر به تو بزند لگدی ناگهان نثارش شد روی لولا عقب عقب چرخید دلش از غصه غرق آتش شد در نمیخواست شعله ور باشد بلکه میخواست مهربان باشد میخ میخواست غنچه ات ای گل پای دیوار در امان باشد در لگد خوردو میخ را آورد تا بهشت تو لاله گون باشد از همان لحظه تا ابد باید دل تاریخ غرق خون باشد حیرتم کشت بین کوچه چرا آسمان بر زمین نمیافتاد تو اگر بر زمین نمیخوردی شاهی از صدر زین نمیافتاد ✍ ................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از تو میگویم و نمیگویم از تو میخوانم و نمیخوانم میکنم اعتراف بر اینکه چیزی از رتبه ات نمیدانم (ما عَرَفناکَ حقَّ مَعرِفَتِک) من نفهمیده ام مقامِ تورا عقل در درک تو بُوَد عاجِز نه بَشَر خوانَمَت نه اینکه خدا واژه هایم نمیکند وصفت قلمم در تَحَیُّرَت مانده تو که هستی که حضرت جبریل... لافَتی در ثَنایِ تو خوانده؟ شهر علم است حضرت محمود(ص) باب علمی و منطقی حیدر به همان مصحفی که بر نِی رفت که تو قرآن ناطقی حیدر در میان تمامِ مُدَّعیان مردِ میدانِ دین تویی آقا اولی گر که لام و دوم الف به خدا که تویی ، تو نونِ لَنا گر نبودی هَلاک میشد آن... دومیِ حرامزاده یقین نه فقط دومی ، به جانِ خودت نیست میشد زمان و کل زمین اَشهَدُ اَنَّکَ وَلیُّ الله اَشهَدُ اَنَّکَ وصی بِالحَقّ قید و بندی ندارد این جمله که تو هستی فقط شَهِ مطلق آبروی دو عالمی آقا کعبه از مقدمت شرف دارد و زمین فخر میکند بر این... که به روی خودش نجف دارد تو منزه زِ هر بدی هستی و خدا بر همین بود آگاه پاک و بی عیب گشته ای طبقِ... آیه ی اِنَّما یُریدُ الله سَاَلَ سائِلٌ بُوَد مدرک که تویی خطِ قرمزِ الله هرکه باشد مُحِبِّ تو خوشبخت هرکه شد دشمنت بُوَد گمراه به چهل منزلی تو در یک شب جبرئیل است مات و مبهوتت و تمام جهان خلاصه شده گوشه ای از نگین یاقوتت افتخارم فقط همین باشد که شدم ریزه خوارِ خوانِ شما تا نجف هست و هست مَشّایه چه نیازی بُوَد به سعی و صفا چه شود گر بپرسد از من آن... وارث ذوالفقار و دلجویم که چطور است بردن نامت؟ و من اَحلی مِنَ العَسَل گویم ! من که از دور عاشقت شدم (یونسم) لیک مثل آن قَرَنی دوست دارم زمان مرگم را چون که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی سروده از شاعر و مداح اهلبیت(علیهم السلام) :   (یونس) ................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مدح و مرثیه‌ سلام اللّه علیها و شبِ قدر فاطمه بطن و متنِ قرآن است فاطمه قدرِ لیلةُالقدر است سوره‌یِ نور و کوثر و یاسین جَلواتِ خدایِ بخشنده‌َست هنرِ خالقِ هنر زهراست عاشق و عشقِ حَیِّ لَمْ یَزَلی همه‌یِ افتخارِ پیغمبر بی‌قرارِ علی قرارِ علی حَسنِینَش وُجوهِ ایثارند زینبِینَش کمالِ صبر و حیا مادرِ یازده امامِ هُمام همسر باوِقارِ شیرِ خدا آمدم زیرِ سایه‌یِ قرآن تا به این روحِ مُرده جان بِدَمد آمدم یاسِ بی‌نشانِ علی راهِ حق را به من نشان بدهد نخی از چادری که خاکی شد می‌تواند مرا نجات دهد شبِ قدر است مادرم اِی کاش به گدایش مُقدَّرات دهد حضرتِ حق بیا مُقدَّر کن سالِ این بنده را پُر از مولا اَربعینی به صرفِ رویتِ عشق کربلا با نوایِ یا زهرا زنده باشم بخوانم از بی‌بی در حرم رو‌به‌رویِ شش‌گوشه ناله‌هایم در این حرم باشد محضِ روزِ حسابِ من توشه شبِ جمعه میانِ صحن و سرا بزنم سینه دَم بگیرم آه پَر و پهلویِ یاسِ وَحی شکست کاش از غصّه‌اش بمیرم آه رَدِّ سیلی به رویِ مهتاب است کُشته دنیایِ بی‌حیا پسرش پیشِ چشمِ حسن در آن کوچه.... چه بلاها که آمده به سرش مجتبی دید بر زمین افتاد تکّه‌ای گوشواره شد مفقود ندبه‌خوانند نوکرانِ کریم تا بیاید دعایِ ما موعود   .
. سلام الله علیها ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی قصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا .... یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم .
. سلام_الله_علیها ۳۸۱ اومدی تو از سفر بالاخره حرف بزن تا بشنوم صدای تو حالا که زحمه لبات وانمیشه من میگم درد دلامو برای تو من سه سالمه ولی توو این سفر مثل چل ساله ها قدّم خمیده سربریده باتو سربسته میگم دیگه از دنیا یتیمت بریده کاشکی عمه جای حنجرت بابا بوسه میزد پشت هم به گردنت آخه این چه طرز سر بریدنه معلومه توو قتلگاه بد زدنت یادته که سر میذاشتم روو سینت یادته توو آغوشت میخوابیدم توی گودال ، به جای سرم بابا انگاری جا چکمه ی شمرو دیدم شنیدم رو خاک کشیدن تنتو تو خبر داری کشیدن موهامو هربلایی هم میخواد سرم بیاد ولی بازمیگم که میخوام بابامو من اگه ده تا تو رو دوسِت دارم ولی تو نُه تا منو دوسم داری خیر نبینه اون که انگشترو بُرد آخه بابا تو یه انگشت کم داری **** ✍ ‌
. ۷۶۱ چارمین حجت اِلاه منم به دلم غصه های کرب و بلاست قاتلم زهر کینه نیست که نیست قاتلم خاطرات عاشوراست من چهل سال از غم گودال به سرو سینه می‌زنم چکنم از غم آن سر شکسته شده سرخود گر که نشکنم چکنم به روی خاک، بی سرو عریان جسم بابای خویش را دیدم نیزه با پیکرش گره خورده من از این غصه سخت پاشیدم من به اندازه ی نگینی هم جای سالم ندیده ام به تنش در میان حصیر پیچیدم پاره پاره تمامی بدنش بدتر از قتلگاه، کوفه و شام چه به روز رباب آوردند دور دیدند چشم سقا را بهر زنها طناب آوردند وای از شام روز ما شد شام وای از شام و طعنه و آزار وای از کینه ی یهودی ها وای از شام و کوچه و بازار مطربان‌بین کوچه و بازار دور ما می زدندو می خندند عده ای سنگ و خاک یک عده از روی بام آتش افکندند دست من بسته بود و آتش هم به عمامه رسید، بعد چه شد سوخت عمامه و سرم هم سوخت رنگ عمه پرید، بعد چه شد چه بگویم چه شد در آن غوغا غربتم را حرامیان دیدند ماعزادارو بر مصیبت ما نیزه داران مدام رقصیدند کودکی سقط شد ز بی آبی پیش آن مادر اب می خوردند ناکسان با تمام بی شرمی دور زینب شراب می خوردند دیدم از روی نیزه ها افتاد سر کودک مقابل مادر آه در زیر اسبها له شد صورت کوچک علی اصغر ✍ .
. شهادت علیه السلام آتش و تازیانه و طعنه روضه‌هایِ مدینه شد تکرار دستِ مولا اگر چه بسته شده لختهِ‌خون نیست بر در و دیوار آشنایِ غریب را بردند خانه مانده میانِ آتش و دود دور وُ بَر را نگاه کردم  شکر بازویِ بانویی نبود  کبود بی‌عبا و عصا و عمّامه احترامِ امام می‌شکند نکند باز هم کسی محکم با لگد بر درِ حرم بزند چقَدَر بد‌دَهان وُ بدجِنسند کافرند و شعارشان دین است نوکِ مسمار ظاهراً داغ است روضه آیا شکستنِ سینه‌َست ناگهان شد مسیرِ روضه عوض پشتِ مَرکب دوید واویلا نکند پیشِ چشمِ اهلِ حرم سرِ بر نیزه می‌رود بالا دشمنِ مست بر رویِ سرِ او تیغِ تیز و برهنه می‌گیرد نکند جانِ خواهرِ او را خنجری  کُند وُ کهنه می‌گیرد کاش شاگردها کمک بُکنند که سرش رویِ نیزه‌ها نرود اهلِ روضه دعا کنید فقط .... بدنش زیرِ دست‌وُپا نرود زهرِ کینه اگر چه سوزانده پیکرش سر به نیزه سنگ نخورد شکرُلِلّٰه بعدِ او چنگی .... معجری از سری نَکَند وُ نَبُرد دوستانش برایِ غسل و کفن آمدند و زمین نماند تنَش پیشِ چشمِ سه‌ساله‌ای ظالم نزده چوب بر لب و دهنش بانیِ روضه‌هایِ کرب‌وبلا روضهِ انگشتر است و انگشت وُ .... ساربانی که کاروان را برد با لگدها وُ ضربه‌یِ مُشت وُ .... کاروانی که خسته و زخمی شب به شب در خرابه اردو زد ندبه‌خوانی برایِ اینکه راه .... بِرود دست را به پهلو زد علیه_السلام ✍ .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #چهارپاره شهادت #امام_صادق علیه السلام آتش و تازیانه و طعنه روضه‌هایِ مدینه شد تکرار دستِ مو
. مرثیه شهادت امام صادق علیه السلام دل دوباره به غم فرو رفته یادِ غم های حضرت صادق می نویسم من از غمِ آقا می نویسم چنان دلِ عاشق با غم و رنج و آه می گویم از همه سر شکستگی هایش از رئیس و مؤسس مکتب از غم پَر شکستگی هایش نه ضریحی به روی قبرش هست نه حرم در مدینه اش دارد او که شاگرد پروری می کرد غصه و غم به سينه اش دارد باید از حال بی قراری گفت باید از ناله های او بنوشت باید از زهر و سوزش جگرش باید از غصه مو به مو بنوشت شاید از بی کَسیش باید گفت مثل حیدر میان کوچه ی تار آن زمانی که بی عبا و رِدا پشت مرکب دویده او بسیار وای من شایدم زِ بزم شراب یا که از طعنه های دشمن ها یا که زآن حرفا که می گفتند در اِزای سلامِ آن آقا... وای من شاید از شراره کین که به جانش فِتاده دشمن او که دلش را به تاب اَفکنده پُر زِ خاک و شراره شد تن او یا که از بچه هاش باید گفت که غمین و چه دل شکسته شدند زانوی غم بغل گرفته همه، گوشه‌ی خانه زار و خسته شدند گر چه آتش به خانه اش اُفتاد گر چه شد موسفید شهرِ غریب کِی ولی دخترش اسارت رفت؟ کِی شده قتل او فجیع و عجیب می نویسم که او کفن شده است می نویسم که پیکرش شد خاک کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟ کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟ نوحه خوانِ حسین بود اما.. بدنش چون حسین پاره نبود گفت نوحوا علی الحسینِ شهید زخمِ او کمتر از ستاره نبود نوحه خوانِ حسین بود اما.. رأس او روی نیزه ها نشده دستِ آخر غروب خواهر او از اسیرانِ کربلا نشده .
. علیِ ابنِ محمّدِ ابنِ علی یاعلیَّ النّقیٌ الهادی ای تمامِ مرادِ بابِ مراد ای غلامیت اوجِ آزادی در فضیلت نبیِ مختاری در شجاعت علیِ بدر وُ حُنین در کرم مثلِ مجتبی هستی در حرم دلبری شبیهِ حسین زینُ‌العُبّاد مثلِ سجّادی عالِمی مثلِ باقر آقاجان منبرت‌‌ صادقی و عاشقی‌ات مثلِ موسیَ‌ ابنِ جعفر است عیان تو رضایی رضا به قدر وُ قَدَر وَ جوادی به وقتِ جود وُ نُشور هادیِ آلِ فاطمه لبّیک پدرِ عسکری وُ جدِّ ظهور از همین دور وُ بَر از این دربار می‌رسد عطر وُ بویِ روزِ فرج می‌رسد جمعه‌ای که خواهد شد در رکابِ نگار عازمِ حج تکیه بر کعبه می‌زند آقا می‌رسد صوتِ دلربا بر گوش در مدینه چه‌ها نخواهد شد بعد از آن می‌زند چنین چاووُش هر که دارد به سر هوایِ حرم هر کسی عاشق است بسم‌اللّه از حریمِ حسن به راه افتاد کاروانی به قصدِ کرب‌وبلا او عَلم می‌زند به عشقِ حسن او قدم می‌زند به سمتِ حسین در سپاهش دوباره می‌بینیم حاج قاسم کنارِ پیرِ خمین همّت و باکری و چمران و .... کاظمی باقری اَبوُمهدی حججی آرمانْ علی‌وردی لشکرِ انتقام و خوش‌عهدی همگی بی‌قرارِ عشقِ حسن همه از عاشقانِ کرب‌وبلا همگی اهلِ روضه و گریه باوفا مثلِ حضرتِ سقّا ذکرِ لبهاست یا ابوفاضل دل به دلبر سپرده‌اند عجب رویِ سربندشان نوشته شده جانمان نذرِ غصّه‌یِ زینب زائرانِ حسینِ فاطمه وُ .... عاشقانِ عقیلهُ العُقَلاٰء می‌روند از بقیع و کرب‌وبلا به سویِ کاظمین وُ سامرّا جامعه در حرم که می‌خوانند آسمان می‌شود سراپا گوش می‌رسد روزِ جمعه‌یِ موعود تا بخواند امامِمان چاووُش ✍ .
. اشک‌هایِ نیمه‌شبهایِ نگاهم مالِ تو عشقبازی در حریم و سرپناهت مالِ من کاسه‌یِ چشمِ پر از اشکِ ندامت مالِ تو گاهِ لبّیکِ کریمی و کرامت مالِ من ابرهایِ بارشِ بارانِ رحمت مالِ تو چشمهایِ خیره بر اَلطافِ ماهت مالِ من نامه‌یِ اعمالِ ناشایستِ امّت مالِ تو ذکرِ یا غفّار تا روزِ قیامت مالِ من سینه‌ای که سوخت در حال و هوایت مالِ تو سینه و گریه برایِ تو رضایت مالِ من توبه‌یِ قلبِ پشیمان و خجالت مالِ تو راه دادن بر گنهکار و شفاعت مالِ من نغمه‌یِ تکبیرِ دل از رویِ فطرت مالِ تو شادیِ درکِ هلالِ عیدِ فطرت مالِ من ✍ .
. () ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی قصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا .... یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم .
. ماه محرّم و ولایی مرگ بر اسرائیل اقتدار است گریه بر ارباب افتخار است نوحه و ناله جان‌پناه است خیمه‌گاهِ حسین این نگاه است رزقِ هر ساله رزقِ هرساله‌ام اگر باشد گریه پایِ همین عَلم خوب است با تو آرام می‌شوم آری بی تو در سینه‌یِ من آشوب است عزّت و قدرت و هویت را از همین بیرق و علم داریم دشمنِ ما اگر همهِ دنیاست تا حسین است ما چه کم داریم با حسینیم و در حسینیه نقشه‌هایِ نبرد را چیدیم با همین روضه معنیِ عشق و .... واژه‌یِ نابِ مرد فهمیدیم پشتمان گرمِ روضه‌هایِ حسین چشممان خیسِ خشکیِ لبِ او قوّتِ موشک و پدافند است یاحسین و دعایِ زینبِ او در دلِ معرکه ابوفاضل با دعایِ عقیله طوفان کرد پایتختِ فساد را وطنم با همین ذکرِ ناب ویران کرد ذکرِ فرماندهان و اهلِ علم نغمه‌یِ مردم است یازینب‌‌‌‌ ریشه‌کن می‌کنیم صهیون را گَر که ما را کند دعا زینب حرمله‌ها به جانِ کودک‌ها پیشِ مادر اگر چه افتادند مادران در کنارِ نوزادی غرقه در خون اگر چه جان دادند ذکرِ ما شد مدد ابوفاضل گردنِ اهلِ فسق و کینه شکست تنِ نامردها که می‌لرزید بغضِ دیرینه‌یِ مدینه شکست آن یهودی میانِ آن کوچه بی‌هوا مادرِ مرا زد و رفت بارِ شیشه چقدر حسّاس است با لگد یاسِ مرتضی زد و رفت زدن و رفتن است عادتشان رحم در ذاتِ این پلیدان نیست بر سقیفه هزارها لعنت لعنتِ حق به خصمِ صهیونیست رهبرم گفت که بزن در رو دوره‌ای بود که تمام شده عصرِ ما عصرِ سوره‌‌یِ والعصر صبحِ زیبایِ انتقام شده 📃۱۴۰۴/۴/۵ ✍ .