eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
258 عکس
159 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. و مرقد پاک تو زیباست خدا می داند خیمه ات قبله ی دل هاست خدا می داند یک نگاهت همه را عاشق و مجنون کرده رحمت از چشم تو پیداست خدا می داند آب اگر نیست چه غم یاور تو عبّاس است علقمه تشنه ی سقاست خدا می داند نام زیبای تو بر هم زده هر مجلس را چون که نامت خُم صهباست خدا می داند هر که یک قطره ز جام تو خورد آقا جان در دلش آتش و غوغاست خدا می داند سوز دل با نمک سفره ی تو جانسوزست آتش عشق تو پیوسته جهان افروزست می روی بی من و دل خسته پی ات گریه کنان از حرم آمده ام با غم و با آه و فغان مادرم کرده وصیّت که به هنگام وداع بزنم بوسه بر آن حنجر تو جان جهان رحم بر خواهر خود کن که پی ات افتاده با دلی سوخته و چشم تر و قدّ کمان رحم کن رحم بر این خواهر غمدیده ی خود که شده خم کمرم از غم و از بار گران من نگویم که مرو لیک کمی آهسته تا تماشات کنم بار دگر از دل و جان این وداعی ست که با آه و فغان همراه است چه وداعی که پر از حرف و بسی کوتاه است دختری گریه کنان جانب مولا آمد زخم دل داشت ولی بهر مداوا آمد دختر آغوش پدر خواست ولی با اشکش نازها داشت که بر دامن بابا آمد روی دامان پدر سفره ی دل باز نمود شعله ای بود که در دامن دریا آمد غنچه ای بود که آتش به نیستان میزد با دو صد شور به بستان تمنا آمد پدرش دید که در وقت وداعش آخر روی دامان پدر جلوه ی زهرا آمد گر چه میخواست زند بوسه به روی پدرش دل به داد آمد و فریاد زد از چشم ترش زیر پا مانده ای و لشگریان دور و برت رو به سوی حرم افتاد ز غم چشم ترت کودکانت به فغان آمده از غربت تو تا رساندست صبا جانب طفلان خبرت ای سلیمان وفا دل نگران خواهر توست هم چو انگشتر تو گم شده قَدر و قَدَرت کاش در مقتل تو مادر تو ره نبرد تا نبیند که چگونه شده ببریده سرت با لب تشنه جدا کرده عدو سر ز تنت سینه سوزد ز غم و ناله و سوز جگرت با وضو آمده بودند خدا رحم کند آیه از سوره ربودند خدا رحم کند من که از داخل گودال برون می رفتم با قد خم شده و با دل خون می رفتم تن صد چاک تو را روی زمین تا دیدم گریه ها کردم و با سوز درون می رفتم نعل ها بوسه بر آن پیکر صد چاک زدند پیکرت دیدم و با حال نگون می رفتم چه بگویم که پس از عصر دهم در گودال بی کفن دیدمت از شطّ جنون می رفتم ظاهراً بر سر پا لیک خدا می داند از کنار بدنت کون فیکون می رفتم بین گودال که بودی کفنت را بردند گرگ ها از تن تو پیروهنت را بردند ✍ ............................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تضمین با بیتی از حضرت حافظ بر این میلاد فرخنده چنان دلها بود طالب که بنموده سما خود را مزین با یم کوکب هزاران نغمه ی شادی منادی میزند امشب سرود فتح و پیروزی فلک جاری کند بر لب (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- هزاران غنچه ی زیبا شکوفا در زمین گردد زمین سامرا امشب به چشم دل نگین گردد دوباره نام پیغمبر به عالم خوش طنین گردد جهان سرمست و مسرور از امام آخرین گردد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- نسیم صبح میلادش گرفته دشت و صحرا را چو دریا کرده چشمان صبور قلب شیدا را به بازار وفا آورده از حسنش زلیخا را به دلها نور تابانده نموده زنده دلها را (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- بیا نور خدا را بین که دلها سوی او باشد برای عاشقان کعبه یقینا کوی او باشد شمیم عطر جنت از شمیم بوی او باشد بهاران در نگاه ما فروغ روی او باشد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به مشتاقان بگو امشب محمد را نظیر آمد ز نسل مرتضی ماهی پر از نور منیر آمد چو زهرا بر زمین امشب یکی خیر کثیر آمد بگو بر مستغیثین که دگر امشب مجیر آمد (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- رقیبان را بگو امشب قرار بیقراران بین اسیران را بگو برخیز و با چشمت بهاران بین به خشکیده لب صحرا بگو بنگر و باران بین فلک با خنده میگوید بیا لبخند یاران بین (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- به سامانم رساندی یا گرفتار غمم کردی به هجرم مبتلا کردی و محو ماتمم کردی مرا بیمار غم کردی و غم را همدمم کردی نشاندی عشق در جانم به عشقت محرمم کردی (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- چه غم دارم که شبها تا سحر بیدار بنشینم امیدم باشد اینکه من بَرِ دلدار بنشینم برای لحظه ای تنها کنار یار بنشینم کنار آن طبیب دل چنان بیمار بنشینم (سحرچون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد) --------- ✍ .