.
#میلاد_امام_رضا
#یا_فاطمة_اشفعی_لنا_فی_الجنة
تا که کهف الورای این کشور
مملکت های مشهد و قم شد
کلب اصحاب کهف، این شاعر
پی نیکان گرفت و مردم شد
مثل سلمان نگشته ام منّا
طینت ما ولیک منهم شد
کام تلخم همیشه نزد شما
رطب خاصه ی پیارم شد
تا که صاحب کرم شما باشید
ابر هم در پیِ ترحم شد
خوش به احوال کودکی هایم
چون که در صحن این حرم گم شد
گم شدم وقت دیدن گنبد
گریه ام رفت و یک تبسم شد
جامعه خوانده ام که فهمیدم
منشا هرچه خیر انتم شد
با رضاکم اگر خدا بخشید
حال ما رضی الله عنهم شد
اهل حقِّ خدا شما هستید
که حساب جهان علیکم شد
هر دمی نامتان به گوش رسید
دلمان غرق در تلاطم شد
مادری هستم و نمود حرم
قبر دخت امام هفتم شد
خاک پای قدوم زوارت
سرمه شد یا گِلِ تیمم شد
حق ما نیست دوری از حرمت
شکر ما حق این تقدم شد
"ما گدایان ملک سلطانیم"
مزد ما هم لئن شکرتم شد
حتم دارم که درب هشتِ بهشت
رو به قبر امام هشتم شد
خوش به آن کفتری که گرد شما
روزی اش چند دانه گندم شد
#جواد_محمودآبادی ✍
1402/03/03
#دهه_کرامت، میلاد با سعادت #فاطمه_معصومه (س) و آقا #علی_بن_موسی الرضا (ع) مبارک باد
#زیارت_جامعه_کبیره
#سلمان_منا_اهل_البیت
..............................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#وفات_حضرت_معصومه سلام الله علیها
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش
اما چه خواهری که جدا از برادرش
دردانه خواهری که به دریایِ معرفت
شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش
در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است
خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش
دارالسلام خانه ی آن خانمی است که
محضِ سلام آمده جبریل محضرش
بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا"
خواندند آب و آینه خاتون محشرش
حوا به وصف پاکی او خواند مریمش
هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش
گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟
گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش
ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان
تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش
ای کاروان که محمل آیینه میبری
ای وای اگر غبار نشیند به معجرش
خون جای اشک میچکد از چشم کائنات
سخت است این مصیبت و سخت است باورش
زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر
زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش
داغ جدایی از پدر او را شهید کرد
شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش
این داغ دیده خواهر والا مقام را
بُردند دو امام به قبر مطهرش
بسیار ناله کرد و فراوان گریست او
دیگر ندید آتش و خون دیده ی ترش
گریم به خواهری که روی خاکهای گرم
می دید بی کفن تن پاک برادرش
گریم به خواهری که ملائک گریستند
وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش
خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا
زد دست و پا برادر و خواهر برابرش
می دید مادر آمده بوسد گلوی او
می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش
#فاطمه_معصومه
#حضرت_معصومه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.