eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
270 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه ✍ ‌.
. امام حسین علیه السلام روزیِ زینب فقط یک بوسه از این حنجر است سهمِ من از خنجرِ شمرِ حرامی کمتر است می‌روی باشد برو امّا کمی آرام‌تر آخر اینکه مانده دنبالِ تو چشمِ خواهر است ذوالجناحت ایستاده پیشِ پایت را نگاه ..... بی‌قرارِ دست‌هایِ گرمِ تو این خواهر است اشک در چشمِ حریمِ مصطفی امّا ببین دشمنت در هلهله این صحنه‌ها شرم‌آور است یک تنه با لشکری هستی برادر روبه‌رو آخرِ کارِ تو آوایِ غریبِ مادر است گرد و خاکی شد زمین خوردی چه طوفانی شده؟! حرصِ کوفی بردنِ جائیزه‌هایِ این سر است ظاهراً تکبیر گفتند و مسلمان نیستند حرفِ خلخالِ دو پا و گوشوار وُ معجر است غیرتُ‌اللّهِ حرم برخیز از جایت حسین سیلی و شلّاق سهمِ دخترِ پیغمبر است از فراقت می‌زنم ناله نگارِ بی‌سرم مرهمِ غم‌هایِ زینب روزِ وصلِ دلبر است ✍ .
. تقدیم به (کارگران معدنِ طبس ) زیر خاک و سنگ و خاکستر شدی پنهان چرا؟! کاش پاسخ می‌رسید ازسوی سَیّاسان ... چرا؟! این یکی بر روی سکّه می‌بَرَد خوابش ولی... آن یکی در سفره‌اش حتی ندارد نان... چرا؟! می‌رسد از حرفهاشان بویِ خدمت یا که میز؟!... وعده‌هایِ پوچ شد سهمِ تُهی‌دستان چرا؟! اشکها بر گونه می‌غلتد مسلمانی کجاست؟! وای بر ما   که نشد دادِ مسلمانان ..... چرا؟! در مسـیرِ زندگی طعمِ شـهادت مـی‌چِشند مردهای معدنِ سـوزان‌تر از سـوزان چرا؟! آهِ مظلومان به گـوشِ  آسـمانها می‌رسد... یوسفِ زهرا بیا... هجران چرا؟! هجران چرا؟! ✍ .
.   مدح و مرثیه‌یِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها اگر چه خَیِّره‌ای   خِیرِ روزگار ندیدی چه رنج‌ها نکشیدی چه غصّه‌ها نچشیدی تو که برایِ ولایِ علی زِ خویش گذشتی چه ضربه‌ها که نخوردی چه طعنه‌ها‌‌ نشنیدی نَفَس‌نَفَس زدَنَت اِی نَفَس بریده‌یِ خانه هَوار می‌زند از دردِ دنده سخت خَمیدی بمیرم از غمِ تو  اِی جوانِ پیر و کمانی سِپر شدی و بلا را به جانِ خسته خریدی به رویِ پهلو و بازویِ تو نشانِ تولّاست پِیِ ولی تو دَویدی ولی چه شد نرسیدی قسم به چادر و قبری که هر دوتا شده خاکی که هر کجا شده‌ام نااُمید  روحِ اُمیدی همین که پایِ عَلَم می‌زنم نَفَس همِه‌دَم حمد چه مادرانه خودت آبرویِ رفته خریدی صدایِ اَلعجل از سینه‌یِ شکسته می‌آید به انتظارِ نگار و شنیدنِ « وَ نُریٖدی »   .
. روضه‌یِ پایِ یک بی سروُپا که رویِ چادر باشد باید از شرم دلِ شیرِ خدا پُر باشد دستِ حق بسته وُ باز است دو دستِ شیطان حق بده حضرتِ حق مضطر و دلخور باشد هیزم وُ آتش وُ مسمار وُ لگد در دیوار در مدینه همه ابزارِ تشکّر باشد از رویِ شانه عبا را به رویِ یاس انداخت تا که مخفی کمی از چشمِ حسد دُ‌‌ر باشد صبرِ ایّوب کجا ؟! طاقتِ این زوج کجا ؟! روضه‌یِ فاطمیه فوقِ تصوّر باشد فاطمه آیِنه‌ای بود که شد خُرد ولی .... بازتاب است که در حالِ تکثُّر باشد چه مراعاتِ نظیری؟! مادرِ خوبِ حسین مادری کرد که از اهلِ حرم حر باشد سربه‌زیر آمد وُ در عرش سرافرازی کرد کربلا مبتکرِ اصلِ تهاتُر باشد اَیُّهاالنّاس گلِ یاس دعاگویِ شماست بر سرِ منتظران سایه‌یِ چادر باشد 📃۱۴۰۳/۹/۵ ✍ .
. سلام اللّه علیها همه جایِ بدنت زخم نشسته چه کنم ؟! مثلِ قلبم پر وُ بالِ تو شکسته چه کنم ؟! ورمِ بازویِ تو قاتلِ جانم شده است فاتحِ بدرِ تو از پای نشسته چه کنم ؟! شده با روضه هماهنگ نفسهایِ علی نفسم بی تو شده تنگ و گسسته چه کنم؟! پایِ من ماندی و سیلی و لگد خوردی وای بی تو با زندگی و این دلِ خسته چه کنم ؟! تو به بخشیدن و لطف و کرم عادت داری آمده کم کفنی در دلِ بسته چه کنم ؟! لحظه‌یِ غسل و کفن یادِ حسین افتادم یک تن و نیزه و خنجر دسته دسته چه کنم ؟! پایِ تابوتِ نگارم العجل می‌گویم با فراقِ مهدی و دلِ شکسته چه کنم ؟! سلام_الله_علیها ✍ .
. خـانه خـراب کـرده مـرا   قبرِخاکی‌اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی‌اَت شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم شد آتـشی به سینه‌یِ ما  قبرِخاکی‌اَت افـتاده سـایه‌یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی... بی‌سایه‌بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی‌اَت قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است دیـوار وُ شـبهِ پنجـره‌ها   قبرِخاکی‌اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضه‌یِ ما قبرِخاکی‌اَت باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی‌کفـن دِق مـی‌دهد مرا به خـدا قبرِخاکی‌اَت بارانِ چشم‌هایِ تَرَم ندبه‌خوان شده شد ندبه‌خوان به امرِخدا قبرِخاکی‌اَت ✍ .
. سیدالشهدا علیه السلام گریز روضه کوتاه به کربلا واحمزتا... چه آمده بر روز پیکرت واحمزتا... رسیده کنار تو خواهرت واحمزتا... به روی تنت می کشم عبا مثله شده رشیدِ حرم ؛پای تا سرت واحمزتا ... زنان مدینه صدا زدند خانم صفیه!!!دست مبر سوی معجرت واحمزتا... اگر چه تنت ریخته بهم با احترام دفن کنم جسم اطهرت واحمزتا...شکافته شد سینه ات ولی در زیر سم اسب نشد نرم پیکرت واحمزتا ... چه خوب که دختر نداشتی کاری نداشت وحشیِ قاتل به دخترت واحمزتا... عموی دلاور برو دگر یک دختری زمین نخورد در برابرت واحمزتا ... بریده شد انگشت تو ولی غارت شدی قبول نه در پیش مادرت ✍ .
. علیه السلام چون مرتضی مدینه دو دستِ مرا ببند امّا مگو به مادرِ من ناسزا ، نخند آتش به سینه‌یِ من و کاشانه‌ام بزن دیگر به یادِ شعله و خیرالنّساء نخند با زهر پاره کن جگرم را ولی دگر بر قصّه‌یِ عصا شدنِ مجتبی نخند این پیرِ پابرهنه بکش پشتِ مَرکبت بر کوچه و کِشاکش وُ زهرایِ ما نخند اینقدر از مغیره و ضربِ لگد مگو بر پهلویِ شکسته و فضّه بیا نخند بر خونِ سرخِ مادر وُ میخِ در وُ پسر بر آه و چاه و نیمه‌شبِ مرتضی نخند بر تربتِ من و حرمِ بی‌چراغ و شمع بر اینکه مانده مادرم آخر کجا نخند این عاشق و غروبِ غم و غیبتِ غریب می‌آید او به ناله‌یِ آقا بیا نخند ✍ .
. شهادت امام صادق علیه السلام می‌شود تحمّل کرد ‌طعنه‌یِ ستمگر را بشنود چطور این مرد ناسزا به مادر را ؟! پابرهنه در کوچه راه رفتنم سخت است می‌توان تصوّر کرد آن حریمِ مضطر را آتش و مغیلان در کوچه نیست امّا من در مدینه حس کردم کربلایِ دیگر را از شرارِ زهرِ کین جانِ پیر می‌سوزد می‌شود تصوّر کرد تشنه‌کام و خنجر را روزگارِ من تار و تیره چشمهایم شد درک می‌کنم حالا آن غروبِ آخر را آن غروبِ تلخی که خیمه‌هایِ جدّم سوخت عمّه دید در گودال جسمِ شاهِ بی‌سر را این دقایقِ آخر روضه‌خوان شده صادق من حسینی‌ام خواهم انتقامِ دلبر را علیه_السلام ✍ .
. حضرت علی اصغر علیه السلام نه بادی نه تکه سحابی جان مادر در زیر زلِّ آفتابی جان مادر خواباندمت بر روی مشک خالی اما گرما نمی زارد بخوابی جان مادر خیلی برایت نقشه ها در سر کشیدم چیزی نمانده جز سرابی جان مادر طاقت بیاور اندکی ای مرد کوچک تو مرد مَردان ربابی جان مادر ... تیر سه شعبه قصد جانت کرد جانم پرتاب شد با چه شتابی جان مادر شیری که خوردی از دهانت ریخت بیرون از بس گلویت خورد تابی جان مادر از گوش تا گوشت بریده شد، گرفتند از برگ برگ تو گلابی جان مادر بابا برایت پشت خیمه قبر کنده با چشم باز آخر چه خوابی جان مادر ۱۴۰۴/۰۴/۱۰ علیه_السلام   ✍
. مصیبت علیه السلام یک عمر به یادِ غمِ سر آه کشیدم خوردم چقدَر خونِ جگر اه کشیدم هر لحظه به یادِ حرمت روضه گرفتم در خانه وُ در کوی وُ گذر آه کشیدم یادِ تنِ صد تکّه‌یِ تکبیر که چیدی .… بر رویِ عبایت تو پدر آه کشیدم یادِ بدنی که سـمِ اسبان به همَش ریخت با ضجّه وُ دو دیده‌یِ تر آه کشیدم اِی وای از این حرمله خون بر دلِ ما کرد آه از اثرِ تیرِ سه‌پر آه کشیدم مشک ُو عَلم وُ دست ُو بدن مانده رویِ خاک شد پخش وُ پراکنده قمر آه کشیدم از خنجرِ کندی گِله کردم که بریده سر را چه بد از جسمِ پدر آه کشیدم کابوسِ شبم نعلِ جدیدِ سمِ مرکب نوشیده‌ام از آب اگر آه کشیدم گفتند عوض می‌شود این حال و هوایت حالا برو چندی به سفر آه کشیدم بازار نرفتم مگر اینکه بزنم زار با دیدنِ معجر گلِ سر آه کشیدم از کوفه بدم آمده است شام نگویید من منتظرم جایِ نظر آه کشیدم علیه_السلام .