eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خاک ره تو خطّۀ خاک پاکی ز تو دیده عالم پاک آشفتۀ موی توست، اَنجُم سرگشتۀ کوی توست افلاک ای بر سرت افسر لَعَمرک وی زیبِ بَرَت قبای لولاک عالم ز معارف تو واله تو نغمه‌سرای «ما عَرَفناک» یا اَعظَمَ صورةَ تَجَلّی فیها الله مَا أدَقّ مَعناک! این بنده و مدح چون تو شاهی؟ حاشاک از این مدیحه حاشاک فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خَلقتُ الاَفلاک ای مظهر اسم اعظمِ حق مَجلای اَتَمِّ نورِ مطلق ای شمس شموس و نور انوار وی اعظم نیّرات و اَشرَق ای فاتحۀ کتاب هستی هستی ز تو یافته‌ست رونق ای آیه‌ای از محامد توست قرآن مقدَّس مُصَدَّق وصف تو به شعر در نگنجد دریا نرود میان زورق فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک... ای صاحب وحی و قلب آگاه دارای مقام «لی مع الله» ای محرم بارگاه لاهوت وی در ملکوت حق، شهنشاه ای بر شده از حضیض ناسوت بر رفرف عز و شوکت و جاه وانگه ز سرادقات عزت بگذشتی و ماند امین درگاه این بوی بهشت عنبرین است یا ذکر جمیل تو، در افواه؟ فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ملک و ملکوت از تو پر نور ای در تو عیان تجلی طور با روی تو چیست بدر انور؟ با موی تو چیست لیل دیجور؟ روی تو ظهور غیب مَکنون موی تو حجاب سِرّ مَستور در خطۀ ملک استقامت قد تو به اعتدال مشهور ای از تو به پا نظام عالم وی بی تو جهان هَباءِ مَنثور اول رقم تو لوح محفوظ رَشحِ قلمت کتاب مسطور مداحی من تو را چنان است کز چشمۀ خور ثنا کند کور فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک ای گوهر قدس و فیض اَقدَس وی صبح ازل اذا تَنفَّس ذات تو ز هر بدی منزّه ز آلایش نیستی مقدّس خاک در توست عرصۀ خاک فرمان‌بر توست چرخ اَطلس طبع من و وصف صورت تو؟ معنای دقیق و طفل نورس مدح تو چنان که لایق توست در عهدۀ خالق تو و بس در نعت تو هر بلیغ، اَبکَم در وصف تو هر فصیح، اَخرَس نعت من و شأن تو؟ تعالی وصف من و قدر تو؟ تقدّس فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک... ای آینۀ تجلّی ذات مصباح وجود را تو مشکات ای ماه جمال نازنینت نورُ الاَرضَین وَ السَّماوات چون شمس حقیقت تو سر زد اعیان وجود جمله ذرّات ذات تو حقیقة الحقائق نفس تو هویة الهویات ای نسخۀ عالیات اَحرف وی دفتر محکمات آیات ای پایۀ رتبۀ منیعت برتر ز مدارج خیالات وی قامت معنی رفیعت بیرون ز ملابس عبارات در نعت تو ای عزیز کونین این جمله بضاعتی‌ست مزجات فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک... ای عقل نخست و حق ثانی ذات تو حقیقة المثانی مرآت وجود، چون تواَش نیست یک صورت و یک جهان معانی ای در تو جمال حق نمودار زیبندۀ توست «من رآنی» گر کُنه تو را کلیم جوید طور است و جواب «لَن تَرانی» ای منشأ عالم عناصر وی مبدأ فیض آسمانی اوصاف تو در بیان نگنجد ور هر سر مو شود زبانی فرموده به شأنت ایزد پاک لولاک لما خلقت الافلاک... ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است مجنون‌ترین صحابی دوران نوشته است این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است دست مرا برای گریبان نوشته است از دست اختیار تو راه فرار نیست این جبر را خدات به پامان نوشته است مانند تو امیر فقط یک نفر ولی مانند من اسیر فراوان نوشته است شکر خدا که نام مرا اعتبار تو سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است نام تو را به آب طلا دستِ کردگار بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است امشب قلم زدند پریشانی مرا با تو رقم زدند مسلمانی مرا قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده توحید را نشان زمین و زمان بده قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات این مرده های روی زمین را تکان بده قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر اندازه شعور پرم آسمان بده آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند دختر به دست دامن این مادران بده جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس هر که ادلّه خواست علی را نشان بده تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست مکه گرفته بوی خدا از دعای تو پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند دست توسل همگان بر عبای تو امشب فرشته ها همه پرواز می کنند اطراف آستانه¬ی غار حرای تو از این به بعد چشم تمام قنوت ها ایمان می آورند به یا ربّنای تو از این به بعد شمس و قمر روی دست تو از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو پرواز با دو بال میسر شود، بلی قرآن برای توست، علی هم برای تو احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی حالا تمام دار و ندار خدا شدی امشب که تاج نور نشاندند بر سرت خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت آن بانویی که زحمت بسیار می کشید تا این که این زمانه ببیند پیمبرت ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت دیدار روی فاطمه معراج دیگرت غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی دیدی علی امیر نجف را برابرت فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی از این به بعد شاه ولایت برادرت از این به بعد شیر خدا آفتاب توست مهر علی تمامی دین کتاب توست شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانه¬ی زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت آن روزها که شعب ابی طالبی شدی ایام درد بود ولی همچنان گذشت ای آن که زندگی تو خرج نجات شد ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند یک عده ای ندیده اویس قرن شدند از خانواده ام همه عبدالله شما از خانواده ات همه آقای من شدند تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای محصول زندگی تو پنج تن شدند یک عده زینب و علی و فاطمه شدند یک عده ای حسین شدند و حسن شدند بعد تو دختر تو و زینب کنار هم مشغول کار بافتن پیرهن شدند یک عده بچه های تو پاره جگر ولی یک عده بچه های تو پاره بدن شدند این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند «یا مصطفاه» این تن پامال را ببین این کشته فتاده به گودال را ببین ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
نفسی تازه شد از عطر خدایی آری شد عطا باز به ما فیض گدایی آری شد نصیب دل غمدیده صفایی آری شد غزلخوان همه عالم به نوایی آری شعر ، الهام ز سر چشمه ی سرمد دارد تا که بر دل همه دم نور محمد دارد باز ماه رجب از نور منور گشته به شمیم قدم دوست معطر گشته چشم در راه نبی دیده ی حیدر گشته گو خدیجه ، که عزیز تو پیمبر گشته شد پیمبر به همه آنکه خدای کرم است شد پدر بر همه آنکس که یتیم حرم است آمد از غار پیمبر نفسش قرآن شد قبله ی کعبه شد و بر تن کعبه جان شد جان جانان شد و جانش به ره جانان شد بعد از آن عشق به احمد محک ایمان شد اولین مرد علی بود مسلمانش شد و خدیجه که زن اول میدانش شد شب مبعث شده احوال خوشی دارم من همچو مجنون پی هر کوچه و بازارم من گاه مجنون شده ی احمد مختارم من گاه در تاب و تب حیدر کرارم من فاش گویم که به دل هست دو صد شور و شعف می پرد مرغ دل از مکه به ایوان نجف گرچه امشب همه جا نور خدای ازلی ست گرچه احمد همه آیات خداوند جلیست نکته ای هست که در گفتن آن شکی نیست نمک سفره احمد همه دم نام علیست همه جا یار نبی حضرت حیدر بوده و علی بود که دلدار پیمبر بوده و علی بود که در جای پیمبر خوابید و علی بود که جز روی خدا هیچ ندید و علی بود که دل از همه ی خلق برید و علی بود که انگشتریش را بخشید نیست بالای دو دستان علی دیگر دست مدح حیدر چه کنم تا که خدا مداح است مدح حیدر بشنو روی خدا دارد او فاطمه محور اصحاب کسا دارد او چو حسن شیر جمل شاه عطا دارد او چو حسین پادشه کرببلا دارد او زینبی مردتر از از هر چه پسر دارد او شیر مردی چو ابوالفضل قمر دارد او ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
تاریک بود شب - شب ظلمت - اما ستاره گفت: محمد نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد پرسیدم از ستوده‌ی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد بعدش گذاشت گوشه‌ی لب‌ها خالی سیاه و گفت: محمد بعدش نشست و سیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخه‌ی وجود محمد غار حرا به لرزه درآمد از وسعتی که داشت محمد حتی میان سنگ ثمر داد آن دانه‌ای که کاشت محمد در مکه «لا اله» اگر بود انداخت روی خاک محمد الله را به آیینه آورد با آن دو چشم پاک محمد زیبایی بهشت و نورش، تعبیر خُلق توست محمد! اما به نام توست در این شهر صد دین نادرست محمد! ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ﮔﻠﻮﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺸﻨﻪ‌ﺗﺮ ﻣﯽﮔﺸﺖ ﭼﻮ ﺗﺎﻭﻟﯽ ﺯ ﻋﻄﺶ، ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺏ ﺑﺮﻣﯽ‌ﮔﺸﺖ هُبَل ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝِ بی‌نوایی‌ها ﻣﻨﺎﺕ ﻭ ﻻﺕ ﻭ ﻋُﺰﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯾﯽ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺍﺩ ﻧﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ طلیعۀ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺸﺖِ ﺍﺑﻮﺟﻬﻞِ ﺩﺷﺖِ ﺟﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﻨﺎﯼ ﺑﺘﮑﺪﻩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﻧﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻦ مدائن ﻫﺰﺍﺭ ﭼﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺎﻭﻩ ﺗﺎﻭﻝ ﺁﺏ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺪﻝ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﺏ؟ ﺳﻤﺎﻭﻩ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺷﻨﯿﺪ ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺍﺯ آیینۀ ﺳﺮﺍﺏ ﺷﻨﯿﺪ ﻣﺠﻮﺳﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺗﻤﯽ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ؟ ﺑﯿﺎ ﺑﻪ کومۀ ﻭﺍﺩِﯼ ﺍﻟﻘُﺮﯼ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺳﻔﺮ ﺍﺯ ﻗﺎﻑ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺎﻑ ﮐﻨﯿﻢ... ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻏﺎﺭ ﺣﺮﺍ ﺧﻠﻮﺕ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻝِ ﺻﺒﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ... ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ‏«ﻟﻮﻻﮎ» ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ ﺟﻮﺍﺯِ ﮐﺸﺘﻦ ﺑﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ ﭘﯿﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﻘﯿﻢ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭۀ ﺩﺳﺘﺶ ﻗﻤﺮ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺷﻮﺩ ﻧﺒﯽ ﺯ ﻫﯿﺒﺖ ﺟﺒﺮﯾﻞ، ﺳﻮﺧﺖ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻋﺸﻖ ﻧﺪﺍ ﺭﺳﯿﺪ: ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﻖ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ، ﺍﯼ ﭘﯿﺎم‌آﻭﺭ ﺻﺒﺢ! ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺩﻓﺘﺮ ﺻﺒﺢ... ﺑﺴﯿﻂ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺭﺍ ﺭﺯﻣﮕﺎﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﺝ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ بی‌قرارتر؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﺑﺮ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ‌ﺗﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﺯ ﺷﺮﻡ، ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺯﺩ، ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪ، ﮔﺮﯾﺴﺖ ﺗﻮ ﺍﯼ حماسۀ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﺶ ﮐﻮﭺ ﺍﺳﺖ! ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺗﺼﻮّﺭﯼ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ، ﻗﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ... ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻌﺠﺰۀ ﺻﺪ ﮐﻠﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ ﮐﻤﻨﺪِ ﻣﺤﮑﻢِ ﻋﺰﻣﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ... ﺑﻪ ﯾﻤﻦ ﺑﻌﺜﺖ ﺗﻮ ﺳﻘﻒِ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭﺍ ﺷﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻮﺝ ﻣﻼﯾﮏ ﺑﻪ ﻏﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ، ﭘﺸﺖ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﻪ دست‌های ﺗﻮ ﻣﺸﺖِ ﺩﺭﺷﺖِ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ ﺯ ﺣﺠﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﯽ‌ﺗﻮ ﺁﺏ ﻣﯽ‌ﺟﻮﺷﯿﺪ؟ ﻓﻘﻂ ﺳﺮﺍﺏ ﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺍﺏ ﻣﯽ‌ﺟﻮﺷﯿﺪ... ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻄﺸﻨﺎﮎِ ﺟﻬﻞ، ﺍﺩﺭﺍﮐﯽ ﺗﻮ ﻣﺜﻞ آیۀ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻘﺪﺳﯽ، ﭘﺎﮐﯽ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺮﻑِ ﮐﻼﻣﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﻄﺮِ ﻋﺒﻮﺭِ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﺯ ﭼﺸﻤﻪ چشمۀ ﺍﻟﻬﺎﻡ، ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺗﺸﻨﻪ‌ﺩﻻﻥ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﻮﺷﯿﺪﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺑﻐﺾِ ﺑﻮﺳﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﭼﻮ ﻓﺮﺷﯽ ﺍﺯ ﻋﻄﺶِ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﯿﺮ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ‌ﻭﺯﺩ ﺍﺯ ﻻﺑﻪ‌ﻻﯼ گل‌ها ﺑﺎﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﺍﯼ ﻋﻄﺮِ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ! ﺑﺪﺍﻥ، ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﯾﺎﺩِ ﺳﺒﺰِ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻦ!؟ ﻗﻠﻢ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﮔﻨﮕﯽﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻥِ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺮﺍﯾﺪ ﺳﺮﺍﺏ، ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﺁﺏِ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟ ﺗﻮ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝِ ﺗﻌﻬّﺪ، ﺭﺳﺎﻟﺖِ ﻣﻮﻋﻮﺩ! ﻗﺪﻭﻡِ ﻣﻘﺪﻡِ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ، ﺍﯼ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁﮔﺎﻩ! ﻟﻮﺍﯼ ‏«ﺍﺷﻬﺪ ﺍﻥ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠّﻪ‏» ﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﻧﺒﺾ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ، ﺍﺳﯿﺮِ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
شب است و شور کسی می کشد مرا بالا ترانه خوان جنونم به خاطر لیلا شب است و باز اسیر نگاه بی خوابم نشسته ام به ره لطف دیده ای شهلا شب است و منتظر پیک رحمت عشقم بیا نسیم کرامت صدا بزن ما را شب است و هیچ کسی جز نگاه دلسوزت خبر ندارد از این سینه ی پر از غوغا شب است و تاب ندارم به جان چشمانت مسافر شب قدرم دمی نظر فرما شب است و باز گرفتار جرأت غزلم هوای رؤیت رویت بود به سر یارا شب است و دست به دامان پاکی ات هستم بریز قطره ی اشکی... به حال این رسوا به تو... محبّت ما را نمی کند اثبات مگر نوای قشنگ و خدایی صلوات... سکوت می کنم امشب به احترام لبت دوباره تشنه ی نازم کجاست جام لبت شکر بریز نگارِ عسل دهان دلم که مرده زنده کند نیمه ی کلام لبت گناه عاشقی من به گردن چشمت کشانده ای و نشاندی مرا به بام لبت مدبّرات اموراست، چرخش چشمت... فتاده حضرت روح الامین به دام لبت هوالسّلام که گفته خدا، تویی جانا به ما نمی رسد آیا شبی سلام لبت به این نتیجه رسیدم زِ قابِ قوسینت که... جز خدا نرسیده کسی به کام لبت به کفر می کشد امشب جنونم ای لیلی تمام زندگی من فدای نام لبت تو از تمام ملائک لطیف تر هستی محمّدی و زعیسی شریف تر هستی به افتخار جمالت خدا مرا... بخشید به دلربایی خالت خدا مرا... بخشید یقین قلبی ام آقا بدل به شک نشود به قلب پر ز ملالت خدا مرا بخشید قسم به حال نماز شبانه ات طه به استغاثه و حالت خدا مرا بخشید تو فکر شیعه ی بیچاره بودی از اوّل به اشکهای زلالت خدا مرا بخشید سر قنوت خدا را ، ز خود رضا کردی به حقّ سین سوالت خدا مرا بخشید اگرچه غرق گناهم ولی یقین دارم به عزّ و جاه و جلالت خدا مرا بخشید اسیر قافیه شعرم نشد که می گویم به خاک پای بلالت خدا مرا بخشید تو ذکر اصلی و اصل نماز من هستی قسم به ناز نگاهت نیاز من هستی همیشه لطف به حال فقیر می کردی نگاه مهر به سوی اسیر می کردی یتیم عبد مطلّب به مکه و یثرب یتیمهای عرب را تو سیر می کردی علی عالی اعلی عبید عشقت بود به وقت معرکه او را تو شیر می کردی ز خاک چای علی و دو قطره اشک حسین تو نسل پاک بشر را خمیر می کردی چه می شد ای نبی آیه های خلق عظیم مرا زخُلق خوشت سربه زیر می کردی برای دفعه ی آخر زدی به عرش خدا درآن دمی که علی را امیرکردی مرا چه می شد اگر آخرین سفیرخدا به ملک بی غم حیدر سفیر می کردی عطا نمودن کوثر بهانه اش این بود همیشه حمد خدا را کثیر می کردی به نام فاطمه امشب نگاه می کنی ام... انیس نیمه شب و اشک و آه می کنی ام شبي كه محو جمال جميل حق بودي خمار جلوه ی جام جليل حق بودي شبي كه روح لطيفت در آسمانها بود ميان ذكر قنوتت دخيل حق بودي شبي كه يكسره فرياد مي زدي ياهو... غريق سجده ی عشق و ذليل حق بودي شبي كه آتش عشق خدا زبانه كشيد درآن ميانه نگارا خليل حق بودي شبي كه از شب درد يتيمي ات عمري گذشته بود و تو ابن السّبيل حق بودي شبي كه قلب سلیمت گرفته بود از غم مصاحب نفس جبرئيل حق بودي شبي كه روح امين با ادب خطابت كرد مخاطب صلوات وكيل حق بودي ندا رسيد... محمّد! زعرش اَو اَدني بخوان به نام خداوند عالی اعلی سلام اشك زلالت ستاره ی آفاق اميرِمهر، امام مكارم الاخلاق بخوان به نام خداوند لاشريك له به نام خالق عشق و عشیره ی عشاق براي رحمت و لطف و محبت و رأفت گرفته از تو خداوند مهربان... ميثاق بساز با عرب بي ادب، اديب خدا اگرچه طاقت و صبرت شود در اين ره طاق اگرکه صبر نمایي به ديده مي بيني... چگونه نصرِخدا دارد اي نبي مصداق چه كرده بود غمت با دل بلال كه داشت... اَحَداَحَد به لبش... زير ضربه ی شلّاق جسارت است نگارا، ولي شب عيد است نخي زپاي عبايت نمی کنی انفاق؟ قسم به قلب رئوفت شكسته ام...لطفی كنارِ رهگذرِ تو نشسته ام... لطفی ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
آقا اگر به بزم تو مهمان نمی شدیم اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی شدیم حتی اگر محبت بی حد تو نبود سوگند برخودت که مسلمان نمی شدیم اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است بی مهرتو که صاحب ایمان نمی شدیم قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی مامفتخر به مذهب سلمان نمی شدیم در جهل مانده بود تمامی عقل ها حتما اگر که پیرو قرآن نمی شدیم تو روشنای مشعل سبز هدایتی پایان کار امر خدا در رسالتی نقل محافل همه ی ما کلام توست شیرینی دهان رطب ذکر نام توست هر کس نرفت راه تو گمراه میشود روشنگر مسیر حقیقی پیام توست باید به سیره ی عملی ات عمل کنیم راه سعادت بشریت مرام توست جایی که جبرئیل هم آنجا نمی رسد اوج همیشگی بلندای بام توست دل زنده شد به عشق تو چیزی که بی گمان ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست امشب بخوان به نام خدایی که منجلیست از این به بعد یار و مددکار تو علیست ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
از چشمه‌ی حماسه‌ی تو آب خورده بود برقی که میهمان تب ذوالفقار شد آری برای مرحب و عمرو بن عبدود حتی شکست خوردن از او افتخار شد هر چند برکه بود در آغاز خود غدیر جوشید و رودخانه‌ شد و آبشار شد آن صبح بر محاسن او خون نشسته بود؟ یا باغ یاس چهره‌ی او لاله‌زار شد؟ شمشیر را به فرق عدالت نشانده‌اند چیزی مگر ز مزد رسالت نخوانده‌اند؟ آن‌جا که جلوه‌های شب قدر پر گشود اوصاف کوثر تو در آفاق رخ نمود در شرق آسمانی پهلوی دخترت خورشید بوسه‌های تو گرم طلوع بود وقتی که عطر فاطمه آهنگ باغ داشت شوق قناری لب تو داشت این سرود: بر روشنای خانه‌ی هارون من سلام بر دامن طلوع حسین و حسن درود حتما پس از تو دختر تو داشت احترام! حتما مدینه فاطمه را بعد تو ستود یک مژده‌ی تو فاطمه را شاد کرده بود: تو زود می‌رسی به من ای بی‌قرار، زود این چند روزِ دختر تو چند سال بود دلتنگ نام تو ز اذان بلال بود باغ تو با دو یاسمن آغاز می‌شود با غنچه‌های نسترن آغاز می‌شود آری، بقای دین تو با همت حسین در شور نهضت حسن آغاز می‌شود آیات از عقیق لبش شهره می‌شود راه حجاز از یمن آغاز می‌شود! در صبح صلح او که پر از عطر کربلاست هفتاد و دو گل از چمن آغاز می‌شود صلحش اگر چه ختم نمی‌شد به ساختن از هرم طعنه سوختن آغاز می‌شود این غصه بعد مرگ به پایان نمی‌رسد این داغ، تازه از کفن آغاز می‌شود آن‌قدر تیر بوسه به تابوت می‌زند تا خون ز صفحه‌ی بدن آغاز می‌شود آری تنی که از اثر زهر شد کبود ای کاش در کنار مزار تو دفن بود ما مانده‌ایم و معنی مکتوم این کتاب ما مانده‌ایم و مستی معصوم این شراب تا هفت پرده راز حسینت عیان شود گفتیم هفت مرتبه تکبیر با شتاب پایین ز منبر آمدی، آغوش واکنان یعنی دلت نداشت به هنگام گریه، تاب این نور از تو بود که بر شانه‌ات نشست جز آفتاب جای ندارد بر آفتاب! حتما ز فرط بوسه‌ی بی‌وقفه‌ی تو بود که بر لب حسین نمانده است هیچ آب! حتی به وقت مرگ اجازه نداده‌ای از سینه‌ات جدا شود آن عطر و بوی ناب حالا نگاه کن که ز صحرای کربلا این‌گونه، دختر تو، تو را می‌کند خطاب: «این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست» نامت هزار مرتبه از قلب و جان گذشت آری مگر ز یاد خدا می‌توان گذشت؟ هر تازه لقمه‌ای که به دست فقیر رفت از سفره‌ی کرامت این خاندان گذشت حتی مناره‌ها همه در وجد آمدند وقتی که نامت از سر باغ اذان گذشت دیگر چگونه بین زمین تاب آوری؟ وقتی بُراقت از سر هفت آسمان گذشت در اشتیاق روی تو از جان گذشته‌ایم «دنیا غم تو نیست که نتوان از آن گذشت» دیدیم بستر تو و گفتیم که چه زود باید ز پیش آن پدر مهربان گذشت گیرم که باغ زنده بماند در این خزان آخر چگونه می‌شود از باغبان گذشت؟ چون حمزه تا همیشه کنار اُحُد بمان آه ای پدر کنار یتیمان خود بمان ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
اگر شفیع تویی اضطراب لازم نیست هراس از غم روز حساب لازم نیست همیشه با تو فقط سود کرده ام، هرچند در عاشقی که حساب و کتاب لازم نیست برای کشتن عشاق، یا رسول الله بس است زلف سیاهت طناب لازم نیست چنان ز عطر تو جان ها به مستی افتادند که در دیار تو دیگر شراب لازم نیست تو خَیر خلق خدایی و علت خلقت برای مدحت تو آب و تاب لازم نیست دلیل رحلت ظلمت! پس از طلوع رخت در آسمان جهان آفتاب لازم نیست برای حفظ حیات مراجعین درت عزیز آمنه آیا نقاب لازم نیست؟ بهشتِ بی تو خودش یک جهنم محض است فراق یار که باشد عذاب لازم نیست برای هرکه درِ خانه ی تو خادم شد محبت اسدالله شرط لازم شد ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
دل ربودن از تمام خلق عالم کار توست ای طیب درد مندان! عالمی بیمار توست از همان اول که پا در عرصه ی دنیا زدی حامل وحی خدا همراه و خدمتکار توست بی گمان قبل از چهل سال عالمی مست تو شد تا قیامت خمره ی انگورها سرشار توست قلب می گیری، به جایش حب زهرا می دهی عشق با ارزش ترین کالای در بازار توست آینه تکثیر کردی تا خدا را بشنویم سیزده آیینه حق، تکرار در تکرار توست در اُحُد ثابت شد آنکه در میان معرکه در نرفت و ماند و زخمی شد به واقع یار توست یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی اسم اعظم در میان غالب اذکار توست ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
دمید ماه رجب رؤیتـش مبارک باد به دوستان خـدا نعـمتش مبارک باد نـزول بارقـه ی رحـمـتش مبـارک باد محـمـد آمده و بـعـثـتـش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق پرستی را سپـیـده دم ز حَـرا آفـتـاب برخـیـزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخره ى آن عطرناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکـه رهایی ز مستـیـش بدهـد نـویـد مذهب یـکـتا پرستـیـش بدهـد الا چو کعبه سرافـراز ای ابوطالب به شکر سفره بیـانداز ای ابوطالب به نظم شهـر بـپـرداز ای ابـوطالب به خیل طایـفه کن ناز ای ابوطالب که پروریده ى دستت پیامبر شده است یتـیم مکه بر مکّـیـان پدر شده است بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگـاه دهند تهـنیـتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد تویی رسول الله بشارتی که عـمـو زاده ى خـدیجه دهد امـیــد بــر دل آزاده ى خـدیـجـه دهــد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خـلیل نیست ولی بر خـلیـل نـاز کند به روی عـالم درهای عـلـم باز کند کـلیـم پیش رخـش سجده ى نـیـاز کـند مسیح پشت سر مهـدیش نـمـاز کـند نـظـر ز آمـدن انــبـیـاء والا اوسـت بزرگ معجزۀ نون والقـلم با اوست کسی که عـالم ایجاد بی‌ قـرارش بود جـوامع بـشریت در انـتـظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محـمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر عـلیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بـزرگـان دین برآمـده‌ایم به کـاخ های مجـلـل چرا در آمده‌ایم مدیـنه از تو به بیت الحـرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خـدا ز بـنـدگـیـت بر انـام مـی‌نـازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی است تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافـعـان حـرم می ‌دهـند پـاسخـشان مـدافـعـان حـرم بـاور عـلـی دارنـد به پیش دیده ى خود خـیـبر عـلی دارند‌ جهاد نامـه‌ای از دخـتر عـلی دارند امید مرحمت از هـمسر عـلی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافــعان حـرم زینبی تر از همه‌اند استاد سیدرضا مؤید ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد مژده آن جان جهان از بر جانان آورد مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد همه دیدند که انفاس مسیحایی او روح در کالبد خستۀ دوران آورد دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید با زلال سخنش رحمت باران آورد شب بیداد و ستم را شب تنهایی را با فروغ سحر خویش به پایان آورد سبب روشنی چشم خداجویان شد بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد... ناخدای سفر عشق به ایمان و امید تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد رشک فردوس برین شد همه‌جا از قدمش با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد داشت انگشتری‌اش خاتم پیغامبری باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا» مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد تا بسنجند عیار شرف و وجدان را آیه معرفت و حکمت و میزان آورد سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علی‌ست که به این آینه پیش از همه ایمان آورد عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی پرتوش مشعل توحید به ایران آورد جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد محمدجواد غفورزاده ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
شب است و مست سجده گشته احمد که سر بر آستان حق بساید امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد که غار را به شوق در بکوبد به رادمردِ عاشقی بگوید؛ بخوان به نام کبریا محمد ! حرا گرفته رنگِ بی‌قراری تمامِ کوه گشته نقره‌کاری سبد سبد ستاره گِردِ غاری به عاشقی که دارد اعتباری ندا رسیده از خدای سرمَد؛ بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان به نام آن‌که داده جانت نموده برتر از فرشتگانت خدای بی‌نظیر مهربانت گره گشوده است از زبانت زمان انتظارت آخر آمد بخوان به نام کبریا محمد ! اگرچه نورِ ممتد است کعبه اگرچه بیت ایزد است کعبه غلامِ کوی احمد است کعبه حرا حرم ، محمد است کعبه کند طوافِ خطّ و خالِ احمد بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان خدای پاک و ذات حق را که داده حالِ عاشقی عَلَق را ز تیرگی درآورَد شفق را به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ، بخوان که آفتاب عشق سر زد بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان به اسم ربّ لایزالی که نیست از برای او مثالی دمیده روح را به جسم خالی گرفته آسمان مکه حالی که از تو نور ماه می‌درخشد بخوان به نام کبریا محمد ! فرشته‌ها شدند هم‌نوایت بخوان ، به عرش می‌رسد صدایت زمینیان غبار و خاک پایت تمام اهل آسمان فدایت رخَت دل از ستاره می‌رباید بخوان به نام کبریا محمد ابراهیم سنائی ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
تو را برگزیده خدا در چهل سالگی شدی خاتم الأنبیا در چهل سالگی چه پیغمبرانه برای هدایت تو را- به بعثت رسانده خدا در چهل سالگی نجات عموم ِ بشر شد محوّل به تو شدی حضرتِ ناخدا در چهل سالگی رسید و گرفته در آغوش ِ خود جبرئیل- تو را کنج غار حرا در چهل سالگی به تو وحی شد توبه و فاطر و فصلّت... علَق! کوثر و أنبیا در چهل سالگی جهالت سریعاً سرافکنده شد سجده کرد به پای تو بی انتها در چهل سالگی لبالب چشیدی پس از بندگی لذّتِ- نبوّت وَ توحید را در چهل سالگی مودّت به نامت شد و آمدم بینوا... شدی دستگیرِ گدا در چهل سالگی! مرضیه عاطفی ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
بَر سَرِ آشفته ام زُلف پریشان ریخته در دلِ حیرانِ من آیاتِ حیران ریخته نیستم ناراحت از اینکه شهیدم کرده اند خون من گَر ریخته در پای جانان ریخته سفره یِ دل باز کردن پیشِ مهمان بهتر است این دلم هر آنچه دارد پای مهمان ریخته تا مقام قاب قوسین ات بلا باید کشید در بیابانِ طلب خار مُغیلان ریخته گاه باید بیشتر همرنگ شد مثل اُویس نذر یک دندانِ جانان چند دندان ریخته هر دو عالَم عالَمی دارند پیشِ مَقدمش این یکی دل ریخته است و آن یکی جان ریخته گر چه آدم گرچه عیسی گرچه موسی بازهم کمتر از دَرهای دَربارِ تو دَربان ریخته بسکه خاطرخواه داری و عزیزی که خدا جای گل روی سرت آیاتِ قرآن ریخته نذر این پیغمبری خوب است ضِبحی رَد کنی در ضمیر عید مبعث عید قُربان ریخته آن قدر ذات خدا در تو تَجَلّی کرده است ز آن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است وَرنه از این نامسلمانها فراوان ریخته شب ، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام بَسکه از روی لبت ذکر علی جان ریخته یا نبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی یا علی و یا علی و یاعلی یا مرتضی علی اکبر لطیفیان ............................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
🌷 برخیز شتربانا بربند کجاوه کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخاست آوای چکاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر به شتاب اندر، از رود سماوه در دیده من بنگر دریاچه ساوه وز سینه‌ام آتشکدهٔ پارس نمودار از رود سماوه ز ره نجد و یمامه بشتاب و گذر کن سوی ارض تهامه بردار پس آن گه گهرافشان سر خامه این واقعه را زود نما نقش بنامه در ملک عجم بفرست با پرّ حمامه تا جمله ز سر گیرند دستار و عمامه جوشند چو بلبل به چمن کبک به کهسار با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید کاری که تو می‌خواهی از فیل نیاید رو تا به سرت جیش ابابیل نیاید بر فرق تو و قوم تو سجیل نیاید تا دشمن تو مهبط جبریل نیاید تأکید تو در مورد تضلیل نیاید تا صاحب خانه نرساند به تو آزار زنهار بترس از غضب صاحب خانه بسپار به زودی شتر سبط کنانه برگرد از این راه و مجو عذر و بهانه بنویس به نجاشی اوضاع شبانه آگاه کنش از بد اطوار زمانه وز طیر ابابیل یکی بر به نشانه کآنجا شودش صدق کلام تو پدیدار از شق سطیح این سخنان پرس زمانی تا بر تو بیان سازند اسرار نهانی گر خواب انوشروان تعبیر ندانی از کنگرهٔ کاخش تفسیر توانی بر عبد مسیح این سخنان گر برسانی آرد به مداین درت از شام نشانی بر آیت میلاد نبی سید مختار فخر دو جهان خواجهٔ فرخ رخ اسعد مولای زمان مهتر صاحبدل امجد آن سید مسعود و خداوند مؤید پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد این بس که خدا گوید ماکان محمد بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار اندر کف او باشد از غیب مفاتیح و اندر رخ او تابد از نور مصابیح خاک کف پایش بفلک دارد ترجیح نوش لب لعلش بروان سازد تفریح قدرش ملک العرش بما ساخته تصریح وین معجزه‌اش بس‌که همی خواند تسبیح سنگی که ببوسد کف آن دست گهربار تا کاخ صمد ساختی ایوان صنم را پرداختی از هر چه بجز دوست حرم را برداشتی از روی زمین رسم ستم را سهم تو دریده دل دیوان دژم را کرده تهی از اهرمنان کشور جم را تایید تو بنشانده شهنشاه عجم را بر تخت چو بر چرخ برین ماه ده و چار
. در غـار حـرا نـدای اقرا پیچید شد چشمه ی نور و سمت ظلمت تابید محبـوب ترین خلـق عـالم، احمـد مبعوث شد و جهـان از آن پس خندید .
. صل الله علیک یا خاتم الانبیاء ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حق خواسته پاره گریبان تو باشیم در زُمره‌ی عشاق حیران تو باشیم او خواسته تا که مسلمان تو باشیم هم شیعه هم دربند قرآن تو باشیم پس قلب ما را مات رخسار تو کردند جان‌های ما را هم گرفتار تو کردند سررشته‌ی دل را به دستان تو دادند گوش دل و جان را به فرمان تو دادند زنجیر دل را دست مژگان تو دادند بر ما کویری‌ها ز باران تو دادند ما زیر باران شما تعظیم کردیم دل‌های خود را با شما تنظیم کردیم در مهربانی نیست با تو هم قرینی تو مهربان نه، مهربانی آفرینی تنها تویی که رحمتٌ للعالمینی لالم به مدح تو به الفاظ زمینی از لفظ "کَرَّمنَا" تو بر سر تاج داری تنها تویی که رخصت معراج داری معراج گفتم ناگهان دل با شعف شد معراج گفتم حرف شاه لَو کَشَف شد شعرم میان دست‌هایم مثل دف شد دیوانه شد دل راهی شهر نجف شد شکر خدا اول مسلمان شمایم با اذن تو گرد و غبار مرتضایم ما بی علی راهی به سوی تو نداریم ما بی علی سوی ضلالت رهسپاریم ما بی علی بدبخت‌های روزگاریم ما بی علی کِی روی قلّه پاگذاریم با یا علی از ابتدا آغاز کردیم این راه را تا قلّه با او باز کردیم یا حضرت بدرالدجی ما پای عهدیم یا حضرت خیرالوری ما پای عهدیم ای حضرت شمس‌الضحی ما پای عهدیم ای پای عهدت مرتضی ما پای عهدیم تا پای جان ما پای عهد خویش هستیم با "کدخداها" هیچ پیمانی نبستیم ما امت بیدار حزب‌الله هستیم آری بسیجی‌های روح‌الله هستیم ما لشگر عشاق ثارالله هستیم ما پای کار رهبری آگاه هستیم دنیا ببیند روز هم‌عهدی ما را در روز هم‌عهدی رخ مهدی ما را غزه، یمن، لبنان همه بیدار هستند در انتظار لحظه دیدار هستند پاریس و لندن نیز پای کار هستند ایرنیان آن روز پرچمدار هستند این انقلاب آغاز یک فتح جهانی است آن روز طوفانی به سبک جمکرانی است طوفان‌الاقصی یک نسیم جمکران است میعاد ما فتح تمامی جهان است وقتی جهان در قبضه‌ی مستضعفان است مقصودمان حذف همه مستکبران است سید علی فرمانده صبح ظهور است با حاج قاسم فتح‌مان مَملُو شور است .
. السلام علیک یا رسول الله صلوات الله علیه وآله وسلم او آمده تا رحمةٌ لِلْعالَمین باشد ختم رسل اما پیمبرآفرین باشد خوی وخصالش،درس توحید ست برعالم او آمده تا مظهر رب بر زمین باشد وقتی که او آمد مسیر حق مشخص شد هر جا قدم بگذاشته راه یمین باشد او در کنار سیزده معصوم آل الله در دست های مؤمنین حبل المتین باشد بر روی انگشتر چه زیبا می شود اسمش وقتی کنار نام حیدر بر نگین باشد وقتی به او داده خدیجه هستی خودرا فهمیده باید هستی اش پیش امین باشد گویی عبیر و مشک بر روی جبین دارد وقتی که یک قطره عرق روی جبین باشد او آمده تا قبل رفتن ،در غدیر خم نور الهدی بر جاده ی حصن حصین باشد دستان حیدر را بگیرد در فراز عرش گوید:(یَدُالَّه فوق ایدیهم)همین باشد خواند علی را بعد خود مولای مخلوقان گوید ولای مرتضی معیار دین باشد کوری هر کس که سقیفه را بنا کرده بعد از نبی حیدر امیرالمؤمنين باشد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ۹۰۱ دشت و کوه و صحرا چون حرا شد غرق شادی جبریل امین از آسمان دهد منادی یا رسول الله بخوان اما بخوان با نام او دم بزن از اصل توحید و بگو از تفلحو یا احمد **** هم گشته در رحمت حق برهمگان باز هم غارحرا پُر شده ازبوی گلی ناز اقرا یا احمد که یار توخداوند جلی ست در میان هر گرفتاری تو را حامی علی ست یا احمد **** مرغ دل ما پر زده بر بام مدینه غم رفته وخوشحالی نشسته بین سینه گنبد خضرا به امر حق به صد شور و شعف میرود امشب به پابوس شهنشاه نجف یا حیدر **** ✍ .
. از کوه نور واقعه آغاز شد، ولی قبل از حرا، تجلی اعظم شد از علی از کودکی که شد علی از کعبه منجلی تابید بر وجود محمد، علی، جلی احمد هنوز سوره‌ی اِقرَء نخوانده بود قبل از نزول حیدر کرار، خوانده بود آنکه کسی ندیده به دیده، ولادتش از کعبه آمد و همه دیدند، عادتش قرآن به لب، به دوست نشان داد ارادتش دیدند حاضرین، جملاتِ شهادتش دیدند در حضور پیمبر، علی کنون زیبا کند، قرائتِ آیاتِ مؤمنون باید نبی، به صوتِ علی آشنا شود تا روبرو به نغمه‌ی او در حرا شود تنها نه در حرا، که به معراجها شود با این صدا، مخاطبِ وحیِ خدا شود اِقرَء بِاِسمِ ربِکَ یا مصطفی، بخوان آیاتِ وحی را تو چنان مرتضی، بخوان جبریل نه، علی است ترا گفتگو کند هر جا روی، حضورِ ترا جستجو کند تا با خدای خویش ترا، روبرو کند خود را مُجاب، در طلبِ آرزو کند از قابِ قوس، وصلِ تو نزدیک‌تر شود تا جانِ تو، به اصلِ تو نزدیک‌تر شود اصلاً ترا، به عشقِ علی برگزیده ام در قلبِ تو، ولایتش از پیش چیده ام نقشِ علی، به سینه‌ی تو، خود کشیده ام خالص‌ترین محبتِ او، در تو دیده ام هر کس که با علی کند اخلاص بیشتر در رتبه‌ی پیمبری اَش، هست پیشتر تو از قدیم، مفتخرِ عشق بوده‌ای از دیرباز، همسفرِ عشق بوده‌ای چون از اَلَست، دربدرِ عشق بوده‌ای با این حساب، تاجِ سرِ عشق بوده‌ای در آسمان به سِیرِ اِلَینا که می‌شدی باید در این سلوک  چهل ساله می‌شدی وقتی رسید هم‌دلیِ نوبرانه‌اَت شد مرتضی به غار حرا، هم کرانه‌های ‌اَت او خواند، با نوای خوشِ دلبرانه‌ات آیاتِ من نبود، سرود و ترانه‌اَت این‌ آیه‌ها برای نجاتِ بشر رسید در راهِ یاوریِ تو، اِثنی عشر رسید انسان هماره در طلبِ معنویت است بی رهبر و امام، پیِ جاهلیت است کار شما دو نور مبارک، همیَّت است در قلب‌تان به خَلقِ خدا، حسنِ نیت است اول کسی که بعد تو اسلام آورَد اسلام را به قله‌ی اتمام آورَد آری، علی است قله‌ی اسلام و دینِ من بعد از تو اوست، رهبرِ دینِ مبینِ من با او عدالت است، قرینِ زمینِ من‌ خشمِ علی و خُلقِ خوشِ تو معینِ من او منذر و بشیر تو، از لطفِ سرمدی شمشیرِ او، محافظِ دینِ محمدی با تو رسد بشر، به تمنای نورها آغاز می‌شود ز جهالت، عبورها پایان شود، مصیبت زنده به گورها رسوا شوند، سلطنتِ ظلم و زورها در عصر جاهلیت، علی آیت الحق است در روزگارِ ظلمت، علی نور مطلق است پایان کاخِ ظلم، رسد از رسالتت راهُ بشر گشوده شود از هدایتت بتخانه سرنگون شود از یمنِ هیبتت آتشکده خموش، ز نورِ نبوتت اما دریغ و درد به وقتِ سلامها یک عده با نقاق، کنند احترامها آخر نفاق، باب کند انحراف را در بینُ مسلمین بنهد بس، شکاف را خط و نشان کشیده به پنهان مصاف را از حِقد و کینه، رو کند آخر غلاف را زورش نمی‌رسد به علی چون ز واهمه راهِ گریز نیست، ز حمله به فاطمه هر چه علی بپای نبی فتحِ ناب کرد خطِ نفاق، روزِ تلافی حساب کرد گُل را کبود و قلب علی را کباب کرد او را برای خانه نشینی، مُجاب کرد بعد از نبی، خلیفه‌ی مسند نشین شدند تا کربلا ز بغضِ علی، در کمین شدند با لشکری به قافله ای، حمله ور شدند مردان شهید و اهل حرم، دربدر شدند آل علی، ز خصمِ علی خونجگر شدند اهل نفاق، بس به جفا خیره سر شدند ناموسِ وحی را سرِ بازار برده‌ اند در شام و کوفه، مجلسِ اغیار برده‌ اند ما نوکریم و راه علی پیشِ روی ماست بغضِ گلوی فاطمه اَش، در گلوی ماست فتنه هماره در طلبِ جستجوی ماست این امتحان مقابلِ ما کوبه‌کوی ماست دست از علی و آل نباید کشید، تا روز فرج، که منتقم آید به سوی ما بهمن ماه ۱۴۰۲✍ .
. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معلّم بشریت دوباره در نفس خاک جان تازه رسید به روح عالم هستی روان تازه رسید قیامتی شده برپا ز صُور اسرافیل به خفتگان زمین باز جان تازه رسید زمان جهل بشرگوئیا سرآمده است برای دانش و بینش، زمان تازه رسید معلّم بشریت خدا فرستاده است دوباره بهر بشر امتحان تازه رسید فضای گلشن هستی اگربهاری شد به بوستان جهان باغبان تازه رسید جهان زبعثت او نور ایزدی دارد شمیم ناب زعطر محمّدی دارد چه رسخیز بزرگی دوباره برپا شد قیامتی به زمین وبه آسمان ها شد میان اهل زمین ولوله زشوق افتاد میان اهل سماوات شور و غوغا شد پُلی به وسعت توحید بسته شد تا عرش به روی اهل زمین راه آسمان وا شد صدای خواندن قرآن بلند شد، آن گاه زمین به وسعت باغ بهشت زیبا شد ردای سبز رسالت به دوش او افکند امین وحی به غار حرا، در آوا شد جهان زبعثت او نور ایزدی دارد شمیم ناب زعطر محمّدی دارد بهار رویش گل های ناب آمده است شمیم ناب گل انقلاب آمده است زغار سبز حرا جبرئیل زد فریاد سپیده سرزده و آفتاب آمده است برای رُشد کمال و سعادت بشری کلام وحی رسیده،کتاب آمده است به پاس عزّت و قدرو مقام زن با او زدوست آیه ی نور و حجاب آمده است صدا زدند که این عطر ناب و نور ازچیست؟ زجنّ و انس و ملائک جواب آمده است جهان زبعثت او نور ایزدی دارد شمیم ناب زعطر محمّدی دارد رسید تا به زمین جلوه و صفا بخشد به زخم و درد بشر مرهم و دوا بخشد رسید تا که بت آدمی شکسته شود به خلق جلوه ای از رحمت خدا بخشد برای عدل و مساوات شد نبی مبعوث که بندگان خدا را شرف، بها بخشد بشیر نور خبرمی دهد ز ختم رُسل بشارتی به تمامی انبیا بخشد پیمبران اوالعزم یک صدا گفتند اگر به خلق خداوند رو نما بخشد جهان زبعثت او نور ایزدی دارد شمیم ناب زعطر محمّدی دارد مسیر سبز غدیر ازحرا هویدا شد همین مسیر طریق ولایت ما شد رسول آینه ها با علی برادر بود برادر نبی آئینه ی تولّا شد قسم به نص «یَدالله فَوقَ ایدیهِم» علی به راه نبی دست حق تعالا شد هزار بار اگر بسته شد ره توحید به ذوالفقار علی راه معرفت وا شد به ذکریاعلی ویاعلی «وفایی» گفت دراین خجسته شبی که جهان در آوا شد جهان زبعثت او نور ایزدی دارد شمیم ناب زعطر محمّدی دارد .
. مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است در ذيلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است "اقرأ.."بخواند و غار حرا پر زِ نور شد مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی.. زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است .
. سیاهی بود و ایمان در دل ظلمت عصا می زد جهالت راهبر می شد خودش را نور جا می زد نمی بارید غیر از غم،نمی رویید غیر از یأس گل ریحانه در گور حماقت دست و پا می زد زمین تا مرز عصیان رفته بود از جرم آدم ها زمان در خواب بود و فتنه ناقوس عزا می زد خدا از سنگ بود و داشت شیطان در دل دنیا به شادی دست در خلق هزاران ماجرا می زد برای ختم این کابوس جانفرسای مرد افکن زمین دست توسل رو به درگاه خدا می زد جهان چشم انتظار آیتی در آسمان اما خدا اعجاز را بر سینه ی غار حرا می زد ندا آمد بخوان، ترسید، اما داشت در آن شب خدا با صوت جبرائیل ،«احمد» را صدا می زد زمان انعکاس نور بود و بعثت خورشید خدا مهر نبوت را به نام «مصطفی» می زد پس از یک عمر جان کندن میان هجمه ی غمها زمین لبخند با اعجاز «ختم الاوصیا» می زد محمد(ص) ذکر لبها شد،جهان زیبای زیبا شد عجب ذکری که دل با گفتنش خود را جلا می زد .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af