eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
271 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹بانگِ الرّحیل🔹 آه از دمی که در حرم عترت خلیل برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل کردند از حجاز، بسیج ره عراق گفتند: «حَسبِیَ اللَّهُ رَبّی هُوَ الوَکیل» با صدهزار آرزو و میل و اشتیاق می‌تاختند سویِ بلا از هزار میل... می‌زد فرات موج، پیاپی ز اشتیاق می‌گفت و داشت دیده پر از خون چو رود نیل کای قوم! مَهر فاطمه را کی سزَد دریغ از جانشین ساقیِ تسنیم و سلسبیل می‌گفت خاک بادیۀ کربلا ز دور مشتاق حضرت توام، ای سید جلیل! بازآ که مهد پیکرِ صدپاره‌ات منم ای خسروی که مهدِ تو جنبانده جبرئیل! روز ازل مقدّمة الجیشِ این سپاه شد نایب امام زمان، مسلم عقیل آن سالکِ سبیلِ محبّت که مردوار در کف گرفت جان و نمود از وفا، سبیل روزی که از مدینه روان سویِ کوفه شد آن روز نخل عترت او بی‌شکوفه شد القصّه چون به کوفه رسید از صف حجاز جادوی چرخ، شعبده‌ای تازه کرد ساز هر چند کار بدرقه در کوفه نیک نیست اما نخست خوب شدندش به پیش‌باز... گفت آن یکی: مرا به در خویش بنده گیر گفت آن دگر: مرا به عطایای خود نواز گفت آن: مرا به خدمت خود ساز مفتخر گفت آن: مرا ز مقدم خود دار سرفراز اما چو آن غریب به مسجد روانه شد بهر ادای طاعتِ دادار بی‌نیاز از صد هزار تن که ستادند در پی‌اش یک تن نمانده بود چو فارغ شد از نماز دید آن کسان که لاف هواداری‌اش زدند دارند این زمان ز ملاقاتش احتراز وآنان که دامنش بگرفتند با دو دست سازند دست کین به گریبان او دراز بدخواه در کمین و اجل، تیر در کمان نه چاره‌ای پدید و نه بابِ نجات باز... گفت ای صبا! ز جانب مسلم ببَر پیام هر جا رسی به کویِ حسین از رهِ حجاز کای شه! میا به کوفه و سویِ حجاز گَرد من آمدم فدای تو گشتم، تو باز گَرد در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست وز مِهر و آشتی سخنی در میانه نیست کردار جز نفاق و عمل جز خلاف نه گفتار جز دروغ و سخن جز فسانه نیست یا کوفیان نیافته‌اند از وفا نشان یا هیچ از وفا اثری در زمانه نیست ای شه! میا به کوفه که این ورطۀ هلاک گرداب هایلی‌ست که هیچش کرانه نیست این مردم منافقِ زشتِ دو رویه را خوف از خدای واحد فرد یگانه نیست دارند تیرها به کمان برنهاده لیک جز پیکر تو ناوکشان را نشانه نیست بهر گلوی اصغر تو تیر کینه هست وز بهر کودکان تو جز تازیانه نیست... بس عذرها به کُشتنت آراستند لیک جز کینۀ تو در دل ایشان بهانه نیست جانم فدای خاک قدوم تو شد، ولی مسکین سرم که بر درِ آن آستانه نیست... 📝 ......................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
🌷 برخیز شتربانا بربند کجاوه کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخاست آوای چکاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر به شتاب اندر، از رود سماوه در دیده من بنگر دریاچه ساوه وز سینه‌ام آتشکدهٔ پارس نمودار از رود سماوه ز ره نجد و یمامه بشتاب و گذر کن سوی ارض تهامه بردار پس آن گه گهرافشان سر خامه این واقعه را زود نما نقش بنامه در ملک عجم بفرست با پرّ حمامه تا جمله ز سر گیرند دستار و عمامه جوشند چو بلبل به چمن کبک به کهسار با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید کاری که تو می‌خواهی از فیل نیاید رو تا به سرت جیش ابابیل نیاید بر فرق تو و قوم تو سجیل نیاید تا دشمن تو مهبط جبریل نیاید تأکید تو در مورد تضلیل نیاید تا صاحب خانه نرساند به تو آزار زنهار بترس از غضب صاحب خانه بسپار به زودی شتر سبط کنانه برگرد از این راه و مجو عذر و بهانه بنویس به نجاشی اوضاع شبانه آگاه کنش از بد اطوار زمانه وز طیر ابابیل یکی بر به نشانه کآنجا شودش صدق کلام تو پدیدار از شق سطیح این سخنان پرس زمانی تا بر تو بیان سازند اسرار نهانی گر خواب انوشروان تعبیر ندانی از کنگرهٔ کاخش تفسیر توانی بر عبد مسیح این سخنان گر برسانی آرد به مداین درت از شام نشانی بر آیت میلاد نبی سید مختار فخر دو جهان خواجهٔ فرخ رخ اسعد مولای زمان مهتر صاحبدل امجد آن سید مسعود و خداوند مؤید پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد این بس که خدا گوید ماکان محمد بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار اندر کف او باشد از غیب مفاتیح و اندر رخ او تابد از نور مصابیح خاک کف پایش بفلک دارد ترجیح نوش لب لعلش بروان سازد تفریح قدرش ملک العرش بما ساخته تصریح وین معجزه‌اش بس‌که همی خواند تسبیح سنگی که ببوسد کف آن دست گهربار تا کاخ صمد ساختی ایوان صنم را پرداختی از هر چه بجز دوست حرم را برداشتی از روی زمین رسم ستم را سهم تو دریده دل دیوان دژم را کرده تهی از اهرمنان کشور جم را تایید تو بنشانده شهنشاه عجم را بر تخت چو بر چرخ برین ماه ده و چار