.
#مناجات_با_خدا
#استاد_سازگار✍
اگرعبدگنه کارم تورادارم چه غم دارم
اگرمرغ گرفتارم تورادارم چه غم دارم
اگرآلوده وپستم وگرخالی بوددستم
وگرسنگین بودبارم تورادارم چه غم دارم
اگرآتش برافروزی تن وجان مراسوزی
چه باک ازشعلۀ نارم تورادارم چه غم دارم
هم ازلطفت بودهستم هم ازجام توسرمستم
هم ازشوق توسرشارم تورادارم چه غم دارم
چه درصحراچه دردریاچه درپایین چه دربالا
به هرجانب که روآرم تورادارم چه غم دارم
کیم من عبدشرمنده سیه روی وسرافکنده
که بااین جرم بسیارم تورادارم چه غم دارم
تهی ازبرگ وازبارم میان لاله هاخارم
نباشدکس خریدارم تورادارم چه غم دارم
قرارمن شکیب من طبیب من حبیب من
دوایم ده که بیمارم تورادارم چه غم دارم
توستّارالعیوب ستی توغفّارالذّنوب ستی
الاستّاروغفّارم تورادارم چه غم دارم
سیه رویم سیه بختم بدین پروندۀ سختم
بدین اشکی که میبارم تورادارم چه غم دارم
نه آبی درسبودارم نه نائی درگلودارم
نه برروآبرودارم تورادارم چه غم دارم
منم"میثم"که پیوسته به احسان تودل بسته
به غیرازتوکه رادارم تورادارم چه غم دارم
#سبک_مدینه_شهرپیغمبر
خدا العفو خدا العفو ۲
...........................................
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#مناجات_با_خدا
.
یا من هو بمن رجاه کریم
یا حی یا صمد یا حکیم
.
خدای منان و غفور و رحیم
گناه من گشته بلایی عظیم
با رحمت تو ز عذابم چه بیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
اگرچه از گناه سرگشتهام
ز پای تا به سر شرر گشته
بار دگر سوی تو برگشتهام
خدای منان و رئوف و رحیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
بر در عفوت به پناه آمدم
زرد رخ و نامه سیاه آمدم
سوی تو با کوه گناه آمدم
ای کرم و لطف و عطایت قدیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
گرچه بسی توبه شکستم خدا
رفته ز دستم همه هستم خدا
تا صف محشر خجل استم خدا
وای از آن روز و گناه عظیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
پشت خم از بار گناهم ببین
نامۀ از جرم، سیاهم ببین
اشک غم و ناله و آهم ببین
وای اگر مرا بری در جحیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
به دُرّ دندان پیمبر قسم
به خون پیشانی حیدر قسم
به اشک صدیقۀ اطهر قسم
عطا نما مرا تو قلب سلیم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
.
.
منم گنهکار و تو رب جلیل
منم سیهرو تو خدای جمیل
منم منم عبد ضعیف و ذلیل
تویی تویی عزیز و رب و کریم
یامن هو بمن عصاه حلیم
یامن هو بمن رجاه کریم
#استاد_سازگار
..................................
......................................................
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
.
#امام_علی
#ماه_رمضان
#شب_قدر
الا ای تیرگی های شب ای خاموشی صحرا
زمین ها آسمانها کهکشان ها گوش سر تا پا
ببینید از دل بشکسته آوای که می آید
که نزدیک است بنیاد فلک را بر کند از جا
کدام افتاده از پائی به خاک تیره افتاد
که گوئی خاک ، معشوق است و او چون عاشقی شیدا
به پای نخل های کوفه اشک کیست میبارد ؟
که آب از چشمه چشمش بنوشد نخله خرما
به گرد نخل ها در ظلمت شب گشتم و دیدم
امیر المومنین را محوذات خالق یکتا
نه خوش از حجیم و نی هوای جنتش بر سر
نه در افسوس دیروز و نه در اندیشه فردا
ز خشم افکنده بر اعضای دنیا لرزه و گوید
که ای دنیا چه خواهی از علی عالی اعلا
منه پوسیده دامت را به زیر پنجه شاهین
میفشان دانه های پوچ خود را جانب عنقا
تو و این خط و خال و عاشقان سینه چاک تو
من و این اشک و آه و ناله و بیداری شب ها
من از آغاز عمر خود طلاق دائمت گفتم
ز چشم دورتر شو دور ، غری غیری ای دنیا
نه سیراب از تو می گردند بلکه تشنه تر گردند
اگر ریزی به کام تشنگان خود و صد دریا
خدا داند ز کل گنج هایت دوست تر دارم
که طفلی بی پدر لب وا کند گوید به من بابا
بگرد ای آسمان دیگر نیابی رهبری چون من
که با اشک فقیری شهریاری کند سودا
به روز از تیغه شمشیر او خون عدو ریزد
به شب از چشم گریانش ببارد اشک در صحرا
ندارم بیم خیزد گر همه عالم به جنگ من
ولی از گریه طفل یتیمی لرزدم اعضا
اگر با حلقه های آهنینم سخت بر بسته
کشانندم به اوج کوه ها بر سخره صما
و گر از سیم و زر پر گردد این گردون و گویندم
که از آن تو دنیا و تمام هست آن یکجا
به مزد اینکه گیرم دانه ای را از دم موری
به حق حق نیازارم ز خود مور ضعیفی را
امیر مومنان و ظلم بر افتادگان هرگز
علی مرتضی و رنج بر بیچارگان حاشا
با مهر و وفا مردم زمن دیدند بی وقفه
بی در پاسخم جور و جفا کردند بی پروا
میان دوستان خود چنان تنهای تنهایم
که شب با چاه ، دور از چشم یاران میکنم نجوا
از آن کودک که دارد شوق بر پستان مام خود
علی را مرگ خوشتر با چنین غم های جان فرسا
چه شب هائی که نان دادم به سائل ها و بشنیدم
که می گفتند یا رب از علی برگیر داد ما
نه آن سائل مرا بشناخت در دامان تاریکی
نه من در نزد او کردم برایش نام خود افشا
تو هم دنیا چو آن سائل مرا نشناختی هرگز
که خون کردی دل زار مرا پیوسته بی پروا
تو ، بین دشمنان ، دست توانای مرا بستی
تو حقم را گرفتی و نهادی در کف اعدا
تو فرزند مرا در بین آن دیوار و در کشتی
تو پیش چشم من سیلی زدی بر صورت زهرا
تو دست ظلم بگشودی زدی برخانه ام آتش
تو تنها حامیم را پشت در انداختی از پا
ز من مخفی مکن ای چرخ دون پرور که می دانم
همین شب ها به خون سر شود مظلومیم امضا
همین شب ها به محراب دعا در مسجد کوفه
به خاموشی گراید مشعل تابنده تقوی
مکن مخفی زمن دنیا که خود آگاهم و دانم
شود فرقم دو تا در راه ذات خالق یکتا
همین شب ها چو شب های سیاه مسجد کوفه
شود در ماتمم نیلی لباس زینب کبری
علی از شدت عدل و مروت کشته شد (میثم)
که جاوید است تا صبح قیامت عدل آن مولا
#استاد_سازگار ✍
...........................................................
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
.
.
#مرثیه
#واحد
#شب_بیست_و_سوم
#بعداز_شهات_مولا
به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را
شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را
نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم
که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را
امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت
به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را
به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت
چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را
ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد
از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را
زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر
تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را
به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند
ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را
تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم
نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را
بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت
که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را
یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد
که باید پیش تیر ، از شیر گیرم اصغر خود را
زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن
که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را
#استاد_سازگار ✍
.......................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_ولادت
ای حرمت کعبۀ جان همه
عمّۀ سادات بنی فاطمه
فاطمۀ فاطمه بنت الامام
حضرت معصومه علیهاسلام
دختر موسایی و طور تو قم
وادی سیناست به طور تو گم
دختری و بر همه عالم اُمی
قائمۀ عرش خدا در قمی
پیرهنت از جلوات خدا
بر تن و جانت صلوات خدا
آیۀ تطهیرِ مکرّر تویی
عصمت حق کوثرِ کوثر تویی
اخت رضا نایبة الزینبی
عمّۀ ساداتی و زینِ ابی
تربت زهرا حرم پاک تو
پیکر پاک علما خاک تو
از کرم و لطف تو شد این حریم
قبر بروجردی و عبدالکریم
کعبۀ جانی و دهد صبح و شام
مسجد اعظم به مزارت سلام
فیض بوَد خاک کف پای تو
فیضیه یک قطره ز دریای تو
ماه به گردون شده دلبستهات
مهر، چراغ سرِ گلدستهات
خیل رسُل مدحسرای تواند
زائر ایوان طلای تواند
فرش گدایان درت بال حور
آینههای حرمت چشم نور
ور و ملک روز و شب از چارسو
در حرم قدس تو آرند رو
پیش رویت چون بنشیند رضا
فاطمه در فاطمه بیند رضا
گرچه بر آن حجت حق خواهری
آینۀ عمّهای و مادری
چهره هر آنکس به ضریحت بهشت
دید ز هر پنجره باغ بهشت
«موسی خزرج» که به جانش درود
بر تو درِ خانۀ خود را گشود
تا به ورود تو قدمگاه شد
خانۀ موسی حرمالله شد
با قدم قدس تو یا فاطمه
ستّیه شد کعبه جان همه
بعد ورود تو در آن بیت پاک
ناز به گلزار جنان کرد خاک
ماه اگر بگذرد از این مسیر
سجده کند به خاک «میدان میر»
حیف که در فصل بهار شباب
قلب رضا گشت ز داغت کباب
خصم شنیدم که تو را زهر داد
داغ تو را بر دل عالم نهاد
محنت ایام جزای تو شد
اشک رضا وقف عزای تو شد
فاطمه را فروغ هر دو دیده
ایتها الصدیقة الشهیده
گر چه ز غم سوختی ای جان پاک
روز سپردند تنت را به خاک
اهل قم از آتش غم سوختند
چشم به تابوت تو میدوختند
چوبۀ تابوت به دوش ملک
شیون زنها همگی بر فلک
جسم تو شد ای همه خلقت فدا!
دفن به دستِ دو ولیِّ خدا
گنبد زرین تو یا فاطمه
گشته به قم چشم و چراغ همه
قبر تو پیدا همه در چشم ماست
خیز و بگو تربت زهرا کجاست
تو بضعۀ بضعۀ پیغمبری
چو مادرت شفیعۀ محشری
نغمۀ «میثم» که به گوش همه است
نالۀ «اشفعی لنا فاطمه» است
#استاد_سازگار ✍
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_زمان
#روز_عرفه
ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی
ای چشم خداوند به ماهم نظری کن
یابن الحسن از خیمه ماهم گذری کن
ای خلق خدامنتظرروزظهورت
ای پرشده صحرای مناازتووشورت
ای موسی عمران شده دلداده طورت
کی قسمت عشاق شور فیض حضورت
وصف تووذکرتوهمه صوم وصلات است
هرجاتونهی پای همانجا عرفات است
افسوس که مردیم و جمال توندیدیم
هرشب به فراقت زجگرناله کشیدیم
با کوه فراق توخمیدیم خمیدیم
بس زخم زبانها که زاغیار شنیدیم
آیاشودامروز زرخ پرده گشایی
برمنتظران روی خدارو بنمائی
باز آی که در خیمه مااشگ فشانی
بازآی که داد شهدا را بستانی
بازآی که مارابه حضورت بنشانی
برمنتظران روضه عباس بخوانی
ای چشم دل سوختگان بازبه سویت
بازآو بگو از لب عطشان عمویت
جان دادن سقالب عطشان که شنیده
بی تابی اطفال پریشان که شنیده
لب تشنه نفس شعله سوزان که شنیده
سقاخجل از گریه طفلان که شنیده
در علقمه دست وسرعباس جداشد
افسوس که لب تشنه لب آب فداشد
غلامرضا سازگار
...............
#امام_زمان
گل، فزون است، ولی آن گل، بیخار کجاست؟
خیمه بسیار بوَد، خیمۀ دلدار کجاست؟
دل آوارۀ من، خانه به دوشِ یار است
ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟
عرفات و جبل الرّحمه، بگویید به من
کعبۀ روح مرا وعدۀ دیدار کجاست؟
شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است
جگرم خون شده، یارب!دل بیدار کجاست؟
یوسف فاطمه!بازار تو، گرم است ولی
آنکه ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟
تا بیاییم سر راه تو با گوهر اشک
سینۀ سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟
حاجیان در عرفاتند و ز هم میپرسند
حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟
ای جوانان مدینه!ز شما میپرسم
که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟
نه رباب و نه ز گهوارۀ اصغر، خبر است
طفلِ شیرِ حرم حیدر کرار کجاست؟
«میثم»از کثرت عصیان چه هراست، بشنو
عفو، فریاد برآرد که گنهکار کجاست ؟
#استاد_سازگار
#عرفه
....................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#مدح_و_منقبت
#حضرت_زهرا
یا فاطمة الزهراء
...ممدوحهء محمد و محبوبهء علی
کز کبریا رسیده درود مکررش
آوای وحی می رسد از صحن خانه اش
بوی بهشت می دمد از خاک معبرش
حورا نهاده دست به دامان فضّه اش
غلمان گشوده چشم به احسان قنبرش
گوش علی به زمزمه های سحرگهش
چشم نبی به ماه جمال منورش
با هل اتی و کوثر و تطهیر و قدر و نور
پیوسته بوده ذات خدا مدح گسترش
انفاق کرد جامهء نو در شب زفاف
چون دید پیر سائله را در برابرش
از بس عطای اوست فزون باز هم کم است
خلق جهـان شوند اگر سائل درش
تا صبح حشر سلسلهء اولیای حق
مدیون صبر و نهضت شبیر و شبرش
دانشگـه معلـم آزادگان، حسین
بود از نخست دامن توحیدپرورش
اعجاز وحی داشت پیام مقدسش
آیات نور بود کلام منورش
از خشتخشت خانۀ او مرتفع شده است
هر صبح و شام ذکر خداوند اکبرش
این است فاطمه که به گلخانۀ بهشت
بوسند دست، مریم و حوا و هـاجرش
پا می نهد گرسنه به محراب بندگی
آنکه رسد طعام بهشتی ز داورش
هر بانویی است زیورش از خواندن نماز
اما نماز، سجدهء زهراست زيورش
زیبد که در نماز بر آن مادر نماز
جبریل جانماز ببافد ز شهپرش
گویی امیـن وحــی خـداوند، با ادب
زانـو زده بـرای تعلـم بـه محضـرش
گویی هنـوز پشت در آستـان وحی
زهـرا دفاع میکند از حـق شوهرش
ای کاش روز غربت او حمزه زنده بود
یـا میرسیـد پاسخ یاری ز جعفرش
این نکته نقش خاک قدمهای فاطمه است
آزاده آن زنیست که زهراست رهبرش
دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش
می خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودان چراغ همیشه منورش
غافل از آنکه بعد پدر می کند قیام
بر دفع کفر دختر اسلام پرورش
غافل از آنکه فاطمه بر دفع دشمنان
صحرا و شهر و مسجد و خانه است سنگرش
مسجد شراره از در و دیوار برکشید
شد داغدیده دخت نبی تا سخنورش
با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش
آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
هرگز نبود هیچکس اینگونه باورش
نفرین برآن سکوت که در موج فتنه ها
طغیان و ظلم و جور علم شد برابرش
نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش
جان داد و تن نداد به بیداد لحظه ای
در مرگ نیز سنگر او بود بسترش
دین نبی به همت زهرا دوام یافت
شد نقش آب نقشه خصم ستمگرش
شـد از قیـام فـاطمه اسلام، روسفید
با آن که شـد کبـود، عـذار منـورش
بعد از چهارده صـده مانده هنـوز هم
آثـار آن کبـودی، بـر مــاه منظرش
گویی هنوز میشنـود گـوش روزگار
ذکـر علـیعلـی ز نفسهای آخرش
روح نماز بود و روان خطابه بود
گر شد مزار در بر محراب و منبرش
تا شيعه زنده است عزادار فاطمه است
پیوسته خون دل چکد از دیدهء ترش
باید گرفت درس علی دوستی از او
آن گونه ای که درس گرفته است دخترش
مولا دو رکن داشت، یکی ختم الانبیا
ام الائمه فاطمه شد رکن دیگرش
آتش زدند بر در دارالولایه اش
سیلی زدند بر رخ از گل نکوترش
یک فرد نه دو تن نه شنیدم چهل نفر
در پیش دیدگان علی ریخت بر سرش
گویی سپهر بر سر مولا خراب شد
در شام تار خاکسپاری همسرش...
تا ننگرد به سایهء تابوت او كسى
بايد شبانه دفن كند دست حیدرش
چشمی به خاک تربت پنهان فاطمه
چشمی دگر به روضه پاک پیمبرش
گفتا به خود چگونه دهم پاسخ رسول!؟
پرسد اگر ز پیکر رنجور دخترش
گفتا بخود چگونه به زینب دهم جواب!؟
پرسد اگر ز خانه کجا رفته مادرش...
#استاد_سازگار ✍
قطعه ای گلچین و تلفیق شده از چهار قصیده
............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_حسین
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
هر کجا مُلک خدا هست، حسینیه ی توست
هر که را مینگرم، شور محرّم دارد
نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دورهی سال
کعبه با یاد غمت، جامهی ماتم دارد
روضهخوانِ تو خدا، گریهکنِ تو آدم
اشک، ارثی است که ذریّهی آدم دارد
نازم آن کشته! که تا صبح قیامت زنده است
سلطنت هم چو خدا، در دل عالم دارد
اشک در ماتم تو بس که عزیز است، حسین
جای در چشم رسولان مکرّم دارد
جگرم زخمی آن کشته که زخمِ بدنش
هر دم از زخمِ دگر، دارو و مرهم دارد
میکند آتش دریای غضب را خاموش
هرکه در دیدهی خود، یک نم از این یم دارد
روز محشر نفروشد، به دو صد باغ بهشت
هر که یک میوه ز نخلِ تر «میثم» دارد
#استاد_سازگار✍
.
.
#فاطمیه
به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان
بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان
مرا خشنود کن با آن تبسمهای شیرینت
غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان
تو ذکر خواب میگفتی برایم در عوض من هم
کنار تربتت بنشستهام بیدار مادرجان
از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت
نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان
پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش
تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان
تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی
بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان
به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم
ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان
برایت خانه داری میکنم برخیز و محسن را
به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان
نمیدانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم
خجالت میکشید از احمد مختار مادرجان
ترا میخواستم تا سیر بینم وقت جان دادن
نمیدادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان
از این غم تا ابد خون میچکد از دیده زینب
که گشته سینهات مجروح از مسمار مادرجان
منبع ودیعة الرسول ص 352 شاعر میثم
#استاد_سازگار
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#حضرت_زهرا
یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
اللهم عجل لولیک الفرج
اي كتاب ثناي تو قرآن
وي ثنا گسترت خداي جهان
حسن يزدان به چهرت پيدا
سرّ هستي به سينه ات پنهان
دشمني با تو تلخ تر از كفر
دوستي با تو خوشتر از ايمان
بارش رحمت تو بي آغاز
دفتر مدحت تو بي پايان
دل شير خدا ز تو روشن
جان ختن رسل تو را قربان
خانة خاكي تو قبلة دل
حجرۀ كوچك تو كعبۀ جان
خادم كوي فضّه ات حوري
عاشق روي قنبرت غلمان
قصّه عصمتت نه حدّ سخن
گفتن مدحتت نه كار بيان
بذل يك نان تو كند نازل
سورۀ هل اتي علي الانسان
كيستي تو كه مصطفي* ميگفت
جان بابا فدات فاطمه جان
كيستي اي تجلّي توحيد
كيستي اي حقيقت ايمان
كيستي اي محبتت جنّت
كيستي اي عداوتت نيران
كيستي اي فراق تو همه درد
كيستي اي وصال تو درمان
كيستي تو كه در هجوم ستم
آمدي حافظ امام زمان
برتر از درك و دانش همه اي
چه بخوانم ترا كه فاطمه اي
اي به شخصت خدا رسانده سلام
وي نبي پيش پات كرده قيام
خجل از قصة غمت تاريخ
سرفراز از شهادتت اسلام
چهره ات نوربخش قلب علي
سينه ات بوسه گاه خيرالانام
همه زنها تو را كنيزِ كنيز
همۀ مردان تو را غلامِ غلام
خاكسار درت فقير و غني
جان نثار رهت خواص و عوام
مست و ديوانة مناجاتت
ساكنان فلك به شب هنگام
...
نخل میثم
#استاد_سازگار ✍
.
.
#میلاد_امام_حسین
امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند
روح القدس مدحت گری ، حورا غزل خوانی کند
گیتی به تن پیراهن از ، انوار ربانی کند
شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند
در سینه های سوخته آتش گلستانی کند
زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند
ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده
آری حسین بن علی (ع) امشب بدنیا آمده
امشب به روی دست خود ، قرآن گرفته فاطمه
امشب ز باغ آرزو ، ریحان گرفته فاطمه
امشب ز دریای ولا ، مرجان گرفته فاطمه
امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه
امشب برای اهل دل ، جانان گرفته فاطمه
امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه
امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر
از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر
در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته
یا جان به ظلمات بلا روشنگرش را یافته
باطل شده سر در گم ، حق محورش را یافته
بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته
نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته
فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته
از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه
ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه
شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این
مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این
ریحانه ختم رسل دردانه زهراست این
ماه امیر المونین مهر جهان آراست این
توحید از سر تا بپا قرآن ز سر تا پاست این
وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این
گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم
ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم
جان بحر و او در دانه اش دل باغ ، او ریحانه اش
هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش
ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش
خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش
سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش
مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش
چشم همه دریای او قلب همه صحرای او
هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او
فطرس بپا فطرس بیاشور حسینی ساز کن
درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن
حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن
پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن
برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن
نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن
عین الحی عاشقان در عالمین است این پسر
باب النجاه عاصیان یعنی حسین است این پسر
آن سرو بستان قدم تازد در این عالم قدم
ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود ز هم
دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم
لبخند زن پرواز کن گردید گرد آن حرم
زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم
این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟
من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان
از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان
من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم
من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم
من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم
من آمدم بند ستم از پای عالم وا کنم
من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم
من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم
من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم
با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم
حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من
خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من
رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من
حبل المتین عاشقان این تار من این موی من
سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من
آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من
من بین دریای بلا فلک نجات امتم
من با لب عطشان خود آب حیات امتم
خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من
ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من
افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من
مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من
قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من
خونی که ریزد بر زمین ، از چهره گلگون من
هر قطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود
بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود
تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش
تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش
هر کس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش
هر کس به صحرا گشت گم ، من هادی اش ، من رهبرش
هر کس شهید دوست شد ، من سیدش ، من سرورش
هر کس که مست یار شد من ساقی اش ، من ساغرش
لبیک گو امدادگر فریاد رس فردا منم
حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم
من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من
پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من
صد ره ، اگر غلطد بخون هر لحظه سر تا پای من
صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من
هر روز گردد زنده تر ، ز امروز من فردای من
بر نسلها باشد یکی میلاد و عاشورای من
هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود
در محفل دلدادگان “میثم” زبان ما بود
#استاد_سازگار ✍
.
.
#میلاد_امام_رضا
لیلة میلاد مسعود ولیّ حق رضاست
پارة جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست
عالم آل رسول و زادة پاک بتول
رهبر ملک قدر فرمانده جیش قضاست
دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز
جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست
بوی عطر خلد، ارزانی برای اهل خلد
من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست
ناز دارد شهر نیشابور بر باغ بهشت
ز آنکه خاکش جای پای ناقة آن مقتداست
عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب
آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست
منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او
ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست
درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر
مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست
دست شرق و غرب از این سرزمین پیوسته دور
ز آنکه ایران را بدین فرزند زهرا اتّکاست
قدسیان رو بند خاک هر که اینجا زائر است
عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست
طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش
فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست
سر بخاکش مه که در میزان و در حشر و صراط
زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست
بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت
زائر قبر رضا در عرش زوّار خداست
بر فراز قبّهاش دارد لوائی سبز رنگ
شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست
گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است
مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست
#استاد_سازگار ✍
.