. درد دل مردم فشار اقتصادی‌ست بازارهای راکدِ رو به کسادی‌ست درد دل مردم جناح و دسته بازی ست دعوت به وحدت کردن و بی‌اتحادی‌ست! ایراد کار از فکرهای خشک و خسته است ایراد کار اندیشه‌های انجمادی‌ست اِشکال، دکّان‌داری و مردم‌فریبی‌ست اِشکال، بی‌برنامگی و بی‌سوادی‌ست مشکل، مسلمان‌های در ظاهر مسلمان! مشکل، تظاهر کردن و بی‌اعتقادی‌ست! مردم به رنگ سفره‌ی خود چشم دارند آمارها، ارقام‌ها، حرف زیادی‌ست! بیچاره بابایی که فرزندش سرِ سال دلواپس خودکار و کیف و جامدادی‌ست از دردِ مردم گفتن و بی‌درد بودن شوخی ندارد، حاصلش بی‌اعتمادی‌ست دوران پشت میز آسودن گذشته است دوران خاکی بودن و کار جهادی‌ست حلّال مشکل، "می‌توانیم" است و اخلاص حلّال مشکل، مردم و مردم‌نژادی‌ست راهی که خرّمشهرها در پیش دارد در امتداد جاده‌ی بی‌امتدادی‌ست..... .