ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها دست از دل ما برمدارید آی خنجرها! رودیم و اشهد گفتن ما بر لب دریاست ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود ما را سری دادند سرگردان سنگرها آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب «صبح» است! ناگاه روشن شد دو عالم از منورها مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد سنگی که می‌افتد به دنبال کبوترها خواب غریبی دیده‌ام، خواب ستاره، ماه خوابی برایم دیده‌اید آیا برادرها؟! محمدمهدی سیار ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》