. خورجین من پر از غزل انتظار شد هر شب به دوش می‌کشم این کوله‌بار را یا ایّها العزیز! مرا کشت دوری‌ات کوته کن این حکایت دنباله‌دار را با گریه تا کنون صد و ده بار بیش‌تر دنبال ردّ پای تو خواندم بحار را ای آرزوی گم‌شده! بی تو هزار سال سر برده‌ایم حوصله‌ی روزگار را "باز امشب ای ستاره‌ی تابان! نیامدی" تکرار می‌کنم غزل شهریار را . ✍ .