. اَلْغَوْثُ اَلْاَمان ، یا صاحِبَ الزَّمان خلق جهان همه چشم انتظار تو مولا بیا بیا جان ها نثار تو دارد شمیم حق باغ و بهار تو آیا شود که من باشم کنار تو بینم رخ تو را ، ای صبح عاشقان اَلْغَوْثُ اَلْاَمان ، یا صاحِبَ الزَّمان ای حجَّت خدا آقای من تویی من بنده ام ولی مولای من تویی در وقت سختی ام آوای من تویی خونین جگر منم نجوای من تویی باشم ز هجر تو ، مانند گل خزام اَلْغَوْثُ اَلْاَمان ، یا صاحِبَ الزّمان بنگر ز عاشقان قلب شکسته را وا کن به روی من درهای بسته را دادم بسوی تو چشمان خسته را بنگر تو عاشقِ در غم نشسته را ای که ز هجر تو ، اشکم بود روان اَلْغَوْثُ اَلْاَمان ، یا صاحِب الزَّمان بنما نظر که ما دلدار حیدریم سربازِ رهرو سردار خیبریم ما جمله عاشقِ آل پیمبریم یعنی که سائلِ زهرای اطهریم چشمان ما همه ، باشد بسویتان اَلْغَوْثُ اَلْاَمان ، یا صاحِب الزَّمان ** حاج محمود تاری «یاسر» ✍ .