. علیه السلام چشمام که ، بارونه ، روضه خون ، زندونه جز خدا ، کی حالِ ، زارم رو می دونه بهاره ، عمر من ، پاییزه پاییزه کاسه ی صبر من ، لبریزه لبریزه (نموند جای سالم بر این پیکر من شکسته پر من شکسته سر من ) الان خیلی وقته شدم من زمینگیر... شد عضوِ تن من غل و کند و زنجیر غریبم .... افطارم ، خون دل ، با ضربِ ، شلاقه ناسزا ی نامرد، که داغه رو داغه روز و شب ها اینجا ، تاریکه تاریکه آزاد شدنه من ، نزدیکه نزدیکه با طعنه به زخم دلم زد نمک ها لبم پاره پاره شده از کتک ها نگهداشته زنجیر ، تنم رو منظم والا تن من شده خیلی در هم غریبم .... معلوم نیس ، تو زندون ، کی شبه ، کی روزه یکی از روضه هام ، ذی الساق المرضوضه با یادِ ، بچه هام ، بارونم بارونم تسبیحم ، شد زنجیر ، دلخونم دلخونم نفس تنگه دیگه توی سینه ی من با چکمه شکسته شد آیینه ی من کجایی عزیزم رضاجان رضا جان بیا با قدومت بشه مرگم آسان غریبم ... ✍ 👇