●•🌿☀️ || 🕗' _همین شهـریور مشـهد بودم شبِ آخر رفتم برای وداع روبروی گنبد، توی صحن گوهرشاد نشسته بودم و تو دلم گذشت که امام رضا ؟! چرا هیچوقت کسی نمیاد تو حـرمت بهم هدیـ🎁ه بده بگه بـ😌رای تو ! پنـج دقیقه بعدش رفتم یه گوشـه دیگه نشستم کنار دستم یه دختر بود داشت نقاشـ🎨ے میکشید یهو بهش گفتم: چه قشنگه! اونم یه نگاه بهم کرد و گفت: ممنون☺️ بعدش نشست نقاشیـ🎨ش رو ادامه داد منم تو حال خودم بودم و نگاهم به گنبد که یهو دختره اومد جلو روم نقاشیش رو گرفت و گفت این واسه تـ💚ـو باشه..و من مونـدم و امام رضایـی که شرمنده ام کرد:) •🌼؛ دلم بہ‌ مِھرِ ٺو و آستانِ ٺو بند اسٺ👇🏻 🌿☀️| Eitaa.com/Asheghaneh_Halal