•‌<💌> •< > . . 😊| برادرم چون حاج حمید را خوب می‌شناخت با این ازدواج موافق بود. زمان خواستگاری ایشان عضو سپاه بودند و سپاه تازه تشکیل شده بود. 🙃| من یک خواهر بزرگ‌تر هم داشتم. اما خانواده ایشان گفتند که ما برای خواستگاری پروین آمده ایم. ✋🏻| پدرم گفت نمی‌شود چون پروین از مدرسه که می‌آید کیفش را می‌اندازد یک گوشه و می‌رود دنبال بازی. این هنوز بچه است نمی‌تواند امور زندگی را در دست بگیرد. 😅| همان روز خواستگاری پدرم گفت به عنوان مثال همین دیشب لباس ایشان را مادرشان شسته است. 😉| حاج حمید به پدرم گفت اشکالی ندارد اگر بحث لباس شستن است من خودم بلدم لباس‌های خودم و ایشان را بشویم. 😇| اما چون خانواده سالم و پاکی بودند، پدر و مادرم همه جوره حاج حمید را قبول داشتند. این شد که بالاخره با ازدواج ما موافقت شد. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal