بحث و نتیجهگیری
در سیر تاریخ اسلام بیشترین برداشت از احادیث ولایت، از طرف متکلمان شده که آنها معنی ولایت را در این حدیث و احادیث مشابه بیشتر به معنی اول یعنی مرجعیت دینی و تفسیر قرآن و احکام تعبیر کردهاند، و از طرفی گاهی عرفا و اهل باطن معنایی باطنی و تأویلی از آن لحاظ کردهاند و عبارت «ولی» را به مثابهی خلیفة الله و انسان کامل و ... برداشت کردهاند و سعی در عبور از آن ظاهر کلامی به این باطن عرفانی داشتهاند.
اما واقعیت این است که عبارت ولایت در حدیث شریف هیچ محدودیتی ندارد و واجد هر سه معنای پیش گفته از ولایت است. اولاً منظور از آن دربارهی تفسیر قرآن و احکام و بیانگر حلال و حرام فقهی و دفاع در مقابل شبهات و ... است، ثانیاً ناظر به مسائل سیاسی، اجتماعی و حکومتی است چه آنکه برای اجرای بهتر و کاملتر احکام فقهی اسلام ناچار به برپایی حکومت دینی و حفظ و تقویت آن است (همانطور که امام خمینی اشاره کردهاند) و از همین رو اسلام ذاتاً سکولار نیست و با سکولاریسم غیرقابل جمع است. ثالثاً با حفظ معانی اول و دوم، به معنای ولایت معنوی و عرفانی و ارشاد سالکان و طی طریق و مقام خلیفه الهی انسان کامل و در یک کلمه واسطه فیض هم هست، یعنی وجه جامع همه معانی بوده و تخصیص و حصر به یکی از آنها مخالف اطلاق و جامعیت حدیث معصوم است.
در بعضی احادیث، قلهی رفیع اسلام، کلید و درب همهی چیزها و مایه رضایت خدای رحمان را اطاعت از امام بعد از شناخت او دانستهاند. (کلینی، همان، ح۵) این ولایت با معنای جامع سهگانه است که کلید قبول و رد همه اعمال بوده. با شناخت آن، اقرار به آن، دوست داشتن آن و عمل بر طبق آن، به ارکان دیگر اسلام نیز عمل خواهد شد (مثلت معرفت، محبت، اطاعت از ولایت).