ما هر چه قدر هم که بزرگ می شویم باز هم نازکشیدن های مادرانه را دوست داریم .
ناز کشیدن های مادرانه مثل آب است آب گوارا هر چه قدر هم که آن را می چشیم تکرار ندارد برایمان ، هر روز تازه و شاید تازه تر از دیروز .
آقا ! امشب داری به چه فکر می کنی ؟
به این که مادرت رخت بربسته و پر کشیده ؟
به این که مادر ترین زن روی زمین مادر تو بود که امشب زمین محروم شد از مادرانه هایش ؟
به این که ناز کشیدن های مادرانه با رفتن مادرت غریب شدند ؟
و به دلتنگی ایتام مادرت برای دلبرانه ترین مادرانه ها ؟
امشب دلت گرفته می دانم .
قلبت تیر می کشد معلوم است .
اشک هایت بنای خشکیدن ندارند چه کار باید کرد ؟
کسی کمک حالت در این غم بزرگ هست ؟
نمیدانم ..
خاک بر سر من که چیزی در چنته ام برای آرام کردنت ندارم .
شاید سکوتم برای تو بهتر از تسلا دادنم باشد .
پس تمام می کنم سخن را با همین یک کلام
شبت بخیر در غم مادر نشستهام !
محسن عباسی ولدی
#بهانه_بودن