📖 تا قلم را می‌زنم در جوهرِ خون جگر می‌شود ابياتِ شعرم واژه واژه شعله‌ور گرچه از داغی تناور بر دلم دارم نشان می‌زنم اما به جانِ کفر؛ بی وقفه تبر هست مستحکم‌تر از دیروز ایرانِ قوی از اَبَرقدرت‌ترین‌ها مانده نامی مختصر نوترین نیرنگ‌ها را با بصیرت پس زدیم کوه با خورده نسیمی سست می‌لرزد مگر؟! این وطن هرگز ندارد غم به دل چون سال‌هاست پروَرانده در خودش فهمیده‌هایِ بیش‌تر هستُ تا نابودی ظلمت به عشقِ فتحِ قدس سنگرِ دانش کنارِ نورِ ایمان مستقر با شهادت سرنوشتِ کشورم خورده گره خوش‌به‌حال آن‌که می‌‌بندد چنین بارِ سفر! ✍🏻 مرضیه عاطفی 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»