💌 ❤️ غش کردن😐😁 تا آمدم ذوق کنم که تو آمدی و خدا را شکر توانستم تو را ببینم و ببویم و عاشقانه در آغوش بکشم... غش کردم !😁 چطور ؟ الان برایت می‌گویم نازنین مادر... وقتی تو به دنیا آمدی و تو را به بخش نوزادان منتقل کردند، تازه نوبت من بود که بیایم در بخش مادران که تو را به من بدهند و از بودنت صفا کنم !😁 اما تا بلند شدم که کارها را انجام دهم و بیایم ، افتادم ...! ضعف است دیگر ! آن وسط یک انسان خوش فکر به من شیرینی تعارف کرد !😁 من داشتم می‌مردم ، عوض اینکه آبی در حلقم بریزند ، شیرینی دادند! آن هم کجا؟؟ در دستشویی 😂😂 گلاب به روی ماهت دخترم 😁 خلاصه با هر مصیبت و زحمتی بود روی تختم برگشتم و چند ساعتی دور از تو در همان بخش زایمان خوابیدم... انقدر نگران تو بودم که درخواست دادم تو را دوباره برگردانند و روی ماهت را ببینم .😍 در این فاصله آمدند و لباس های تو را گرفتند و بردند تا تو حداقل لخت نمانی!😁 به هر حال خیلی سخت گذشت اما آدم همیشه باید برای سختی آماده باشد ، اصلا آدم با همین سختی ها آدم می‌شود!😁 البته من آدم نشدم هیچوقت😂 نگران بودم دور از من به تو چیزی بخورانند.😂 مثلا آب‌قند!😁 چون چند ساعت بود به جوجه‌ی من شیر نرسیده بود... ✍ مـامـانِ مریــم‌گُلی 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr