eitaa logo
آستانِ مهر
7.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3هزار ویدیو
68 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
آستانِ مهر
‍‌‎‎‌‎‌‌‎‍‌‎‎‌‎‌‌‎💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۲ ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۱ بالاخره روزی که قصد شروع ک
💌 ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۲ بالاخره بعد از گشتن ‌ها و اینطرف آنطرف پریدن های فراوان برای تهیه‌ی برچسب حیوانات و گل و بلبل برای تو عزیزتر از جانم و بهترینم ، در یک لوازم التحریر فروشی پیدا کردم. اما به نظر قیمت ها نجومی بود.😵‍💫😂 مثلا یک برگ برچسب حدود صد تومان بود.😂😂 من به خانمی که در مغازه حضور داشت و راهنمایی می‌کرد ، گفتم: خانم من می‌خوام تو دستشویی بچسبونم، اینا حیف نیست، هست ؟😂 البته به چندین نفر دیگر که در مغازه حضور داشتند هم گفتم دنبال هدیه‌ی دستشویی هستم.😔😁 خلاصه خیلی عرق ریختم و گشتم در مغازه تا برگه برچسب دوازده هزار تومانی بی‌ریخت پیدا کردم.😁 حتما برای تو جان دلم سؤال هست چرا عرق ریختم ؟ خب هم هوا خیلی خنک نبود ، هم تو را بغل کرده بودم که به خاطر جذابیت مغازه به اجناس حمله ور نشوی.😂 البته این را هم بگویم که یک برگه برچسب شیک و پنجاه هزار تومانی هم خریدم که بعدها عرض می‌کنم چه به سر تمام اینها آمد و دستاورد من و تو چه بود.؟😐😐 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۳ ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۲ بالاخره بعد از گشتن ‌ها و اینطرف آنطرف پریدن
💌 ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۳ هر بار که من و جان دلم وارد دستشویی می‌شدیم، گلاب به روی شما داستان ها داشتیم.😁 برچسب هایی که خریدم فقط به درد خودم خورد، مثلا یک بار می‌گفتی مامان دستشویی دارم بریم ! من هم انگار ساده بودم و با خوشحالی😂 ، تو را دوان دوان سمت دستشویی می‌بردم. بعد می‌گفتی مامان بشین! و مرا شاید یک ربع بلکه بیشتر جلوی در دستشویی می‌کاشتی! گاهی حتی قرآن می‌خواندم که بیکار نباشم.😐🤲😂 اما بعد از کلی معطلی و درد کمر و زانو از نشستن زیادی ، جلوی چشمان امیدوار من ، فقط برچسب می‌چسباندی و برچسب‌ها را می‌شستی و بس.😔😂 بعد هم که داخل می‌آمدیم از خجالت پوشک در می‌آمدی...😐 مقداری داشتم نا امید می‌شدم و با وجود توصیه‌ی صبر به خودم! اما به شروع ترم و درسها هم که فکر می‌کردم دیگر داشتم عقب نشینی هم می‌کردم!😁 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۴ ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۳ هر بار که من و جان دلم وارد دستشویی می‌شدیم،
💌 ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۴ جان دل مادر! مدت زیادی سر برچسب ها و جایزه ها دعوا کردیم ... چطوری ؟ مثلا هر موقع میگفتم بیا بریم دستشویی می‌گفتی برچسب بده، با کلی درگیری لفظی و فیزیکی 😂 برچسب رو می‌گرفتی ، اما قبل از انجام کار مورد نظر .😁 این یعنی من قبل از دستشویی هم ناامید بودم! بعد هم میرفتی داخل دستشویی و برچسب رو به برچسب های دیگه اضافه می کردی ، کل دستشویی رو هم می‌شستی و می‌گفتی: « بلیم مامان !»😭😂😂 شاید دو هفته ای اینطور گذشت ، منم درسام شروع شد و به خودم گفتم برو بینیم بابا.😂 به تو هم گفتم باشه هر طور صلاح میدونی.😐 الان در موقعیتی هستیم که تو راحت کارت رو می‌کنی و منم راحت کار خودم رو میکنم. درگیر هم نیستیم !!😂 باور کن ! خیلی کار دارم مادرِ من! جلوی در دستشویی زانو درد گرفتم ، انقدر که نشستم و التماس کردم.😔😁 هر دوی ما هم داشتیم از لحاظ عصبی داغان می‌شدیم.😂😂😂 این قسمت از وظیفه مادری بماند برای زمانی که خودت التماس کنی می‌خوام برم دستشویی.😏😘 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۵ ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۴ جان دل مادر! مدت زیادی سر برچسب ها و جایزه ه
💌 ❤️دویدن و فرار کردن جان مادر و قلب مادری دخترک نازم! انقدر شیرینی که ده تا مثل تو هم کم است...😍😘😁 هر وقت تو را بیرون می‌بردم ، دیگر انگار مال من نبودی ...😂 یادم هست یک شب که تو را بردم ، از دستم فرار کردی و رفتی سمت چند مغازه اسباب بازی فروشی که سر راه ما بود، خب البته حق داری و اصلا بچه را نباید از مسیری برد که چیزی دلش بخواهد ، بعد مادر یا پدر بگوید : نباید دلت بخواهد!😐 اینکه نشد حرف... تربیت درست و نگهداری این است که از مسیری بچه را ببریم که چیزی نبیند که دلش بخواهد! بگذریم ... از مغازه اول با موفقیت رد شدیم و بعد از بررسی های فراوان ، فرمودی که : اینالو مادرجون بلام خلیده😁 یک جایی که کار داشتیم، رفتیم و برگشتیم. در راه برگشتن دوباره سراغ یک مغازه دیگر رفتی و یک عروسک بغل کردی و گفتی : مال خودمه !😳😁 البته تعجب ندارد چون سن دو تا شش سال سن مالکیت هست و بسیار طبیعی می‌باشد !😁 با این خصوصیت دلبند خودتان تقابل نکنید و الا ضربه روحی خواهد خورد. خلاصه به تو گفتم عروسک داری ، بیا چیز دیگری برایت بخریم . یک فنر رنگی بود ، آن را برداشتیم و حساب کردیم و از مغازه زدیم بیرون...😐 وقتی برگشتیم پشت سرمان تو نیامده بودی ... دیدیم فنر را پرت کردی و گفتی : اینو نمی‌خوام. و همچنان مشغول مکالمه با مغازه دار بودی و می‌پرسیدی: این چنده و اون چنده؟😳😂😂 خلاصه با یک مصیبتی تو را از مغازه بیرون آوردیم ...😂🤲 البته این نمونه ای از این رفتارهای کودک است که باید ما تدبیر کنیم تا کمتر اتفاق بیفتد یا حتی نیفتد. 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۶ ❤️دویدن و فرار کردن جان مادر و قلب مادری دخترک نازم! انقدر شیرینی که ده تا
❤️ چادر نماز جان و جانان منی دخترکم!😘 یادم هست که برای تو هم چادر مشکی دوختیم هم رنگی . چرا ؟ آخر هم مقید به نماز اول وقت شده بودی و هم مقید به حجاب 😁 البته حجاب یک نکته ای داشت که حتما همراه چادر مشکی کیف هم باید برمی‌داشتی و حتی من را هم برای مجهز شدن به اینها ، یادآوری می‌کردی ...😁 البته با وجود پوشک و با هر اوضاع داغونی که پوشک تو داشت ، مشغول نماز می‌شدی..😂😂 یادم آمد یک بار به مجلس یک شهید بزرگی رفته بودیم و چادرت را فراموش کرده بودی ، وقتی مداح شروع به روضه خواندن کرد، نگاه کردی دیدی افراد چادرها را در صورت ها انداختند، به من گفتی : چادُلَم می‌خوام. من هم گفتم : نیاوردی مامان... از آنجایی که کار برای تو نشد ندارد،😂 گروه روسری خودت را باز کردی و آن را در صورت ماهت انداختی و لحظاتی مشغول بودی و می‌گفتی : دالَم گریه می‌کنم...😘🥺😁 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۷ ❤️ چادر نماز جان و جانان منی دخترکم!😘 یادم هست که برای تو هم چادر مشکی دوخ
💌 ❤️ عشق همبازی انیس کوچولوی مادر! چقدر تو همبازی دوست داری و چقدر برای پیداکردن و با او بودن تلاش می‌کنی ، چه خوب می‌شد یک خواهر کوچولو داشتی تا با تو همبازی می‌شد. برای اولین بار در سن دو سال و چند ماهگی تو را به مهدکودک بردم و خودم به کلاس رفتم ، اما جایی بودیم که فاصله‌ی مهدکودک تا کلاس کم بود و مدام صدای تو را می‌شنیدم و تو هم گاهی می‌آمدی بیرون و به من که داخل کلاس نشسته بودم ، با آندچشمان ریز و کله‌ی کوچک، سرک می کشیدی .😁 چه شیرین بود نگاه نازت ، وقتی تلاش می‌کردی مامان را در کلاس رصد کنی.😘 خلاصه حدود دو ساعت در مهدکودک بودی، و من هم که از جانب مربی تقریبا خیالم راحت بود که مهربان و مؤدب است ، به کلاسم رسیدم. وقتی کلاس تمام شد و آمدم تو را تحویل بگیرم ، دیدم اصلا سمت من نمی‌آیی و با خودت همینطور شعر می‌خوانی و هنوز نقاشی می‌کنی ... 😁 شاید تا یک ساعت این حال را داشتی.😂 مادران عزیز؛ فرزندان دلبند خودتان را از همبازی محروم نکنید، کودک به هم نوع خودش در هفته چند بار نیاز دارد ، اگرچه هر روز هم نیاز دارد! 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌 #مادرانه‌ای_عاشقانه۷۸ ❤️ عشق همبازی انیس کوچولوی مادر! چقدر تو همبازی دوست داری و چقدر برای پیدا
💌 ❤️ دخملِ مامان و بابا جانِ مادر! وقتی می‌خواهم از تو و برای تو بنویسم ، اصلا می‌مانم کدام را بنویسم ؟!😍 چون تک تک لحظات تو کتاب زیبای زندگی من است. الان که در آستانه‌ی سه سالگی هستی ، چه دلربا و بابایی شده‌ای و دقیقا مثل هوو ، البته بدتر از هوو😐😁، رفتار مرا با بابایت چک می‌کنی و مدام می‌گویی: ولش کن اذیت میشه بهش دست نزن داغون میشه نگاش نکن😳😂 اما وقتی دقت کردم و دیدم برای من هم خیلی مواظبی و از حقوق من دفاع می‌کنی امیدوار شدم .😂 دختر ، رحمت خدا بر زندگی ما زمینی‌هاست و شیرین ترین خلقت خداست... میدانی کجاها می‌فهمم که تو واقعا رحمت خدایی؟ جایی که یک شب وقتی مریض بودم ، پا به پای من بیدار بودی و دست روی سرم می کشیدی و دعا می‌کردی ...😘😁 و به بابا هم دستور می‌دادی که دعا کن خوب بشه ... شیرین تر از این چیست؟ و چقدر دوست دارم ده تا از این شیرینی ها داشته باشم...😁 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه‌۷۹ ❤️ دخملِ مامان و بابا جانِ مادر! وقتی می‌خواهم از تو و برای تو بنویسم ، اص
💌 ❤️ اندر دستورات گل دخمل مامان اینجا بشین اونجا نشین ، اوخ میشی 🥺😭😂 زندگی با دستورات گل دخمل مامان ، هم شیرین است و هم سخت. گاهی دستور تو به جا بود و خوشحال میشدم بالاخره یکی همه جوره نگران ماست!😂 اما گاهی راحت بودم تو فکر می‌کردی من ناراحتم و مصیبت همین‌جا بود😁 چون اگر دستور تو را پیاده نمی‌کردم گریه می‌کردی و مصیبت ما چند برابر می‌شد! اکثرا وقتی مزاحم مطالعه‌ام می‌شدی و کتابم را از زمین بر‌میداشتم و روی پاهایم می گذاشتم که تو جان مادر ، برنداری، بغض می‌کردی و می‌گفتی اینجا نذار اوخ میشی😐😁 و به خاطر اینکه من اوخ نشم دیگه مزاحم نمیشدی...😏😁 خلاصه این نشان می‌دهد که دختران انیس و دلسوز و مهربان هستند و فرزند بهتر ، دختر است همانطور که امامان ما فرمودند. باید به گل دخملان و فرزندانمان زودتر از هر چیز مهربانی را یاد بدهیم و مثلا بگوییم : نی نی را ناز کن ، یا مامان و بابا را ناز کن . بالشت بگذار زیر سر بابا اذیت نشود... اینطوری دلبند ما ، مهربانی را یاد می‌گیرد و بهترین انیس هم برای خودمان خواهد شد. خلاصه من همیشه تا بتوانم دستورات عزیز مهربانم را انجام می‌دهم تا صداقت در محبت خودم را به تو ثابت کنم.😁💐❤️ 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌 #مادرانه‌ای_عاشقانه‌۸۰ ❤️ اندر دستورات گل دخمل مامان اینجا بشین اونجا نشین ، اوخ میشی 🥺😭😂 زندگی
💌 ❤️ مسافرت یادمه یک بار با نازدخترم داشتیم می‌رفتیم سفر ، تازه که راه افتادیم چون صبح زود بود و تازه بیدارت کرده بودم و مثل همیشه که تا ظهر می‌خوابی ، نتوانستی بخوابی، وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ، گفتی : می‌خوام برم خونه. گفتم چرا ؟ گفتی می‌خوام برم بخوابم 😁 دقایقی برایت توضیح دادم که مادرجان ، ما داریم میریم سفر و چنین و چنان ، نمی توانیم برگردیم. بچه است دیگر... این همه مقدمات سفر و جمع و جور و برنامه ریزی... به راحتی می‌گوید برگردیم خانه بخوابم.😐😁 اگر ما هم دنیا را اینطور آسان می‌گرفتیم ، به خود بچه هم این همه سخت نمی گرفتیم و امر و نهی نمی‌کردیم. باید فهم بچه را دید ، وقتی کودک دو تا شش سال مفاهیم ذهنی را متوجه نمی‌شود و هر چه را می‌بیند فقط می‌فهمد، چرا برایش استدلال و دلیل و برهان می‌آوریم؟!😏😁 خب باید او را از عواقب کار خودش آگاه کرد تا متوجه شود ، مثلا بگوییم : اگر به خانه برگشتیم دیگه نمی‌تونیم پفک بخریم!! 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه۸۱ ❤️ مسافرت یادمه یک بار با نازدخترم داشتیم می‌رفتیم سفر ، تازه که راه افتادی
💌 ❤️ تعویض لباس👚 😁 انیس کوچولوی مامان ، نازترین مخلوق خدا که قدرِت رو یک عده نمی دونند!👧 چقدر تو لطیف و مهربانی مادرجان🥺😁 اگر مانع تو بشم برای یک کاری ، فوری میگی : ناراحت میشما، گریه می‌کنما🥲 ما هم از ترس ناراحت شدن ، دست از سرت برمی‌داریم، به همین راحتی!😄 یکی از کارهایی که شاید هر روز انجام میدی، نشستن جلوی کشوهای لباس و تخلیه اینها و تعویض مدام لباس‌هاته. اصلا صحنه‌ی دلنشینیه.😂 مامانا چرا ناراحت میشید؟ چرا کوچولوی با احساساتون رو توبیخ می‌کنید؟ بذارید بازی کنه و ده مدل تیپ بزنه ، شما هم به درس و کارتون برسید ، بعد هر وقت فرصت شد با کمک خودش مرتب کنید. اگر همه‌اش بگید نکن ، بهم نریز، بذار سر جاش، فقط اعصاب بچه رو خرد می‌کنید و یه روزی ازتون انتقام خواهد گرفت.😆 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه۸۲ ❤️ تعویض لباس👚 😁 انیس کوچولوی مامان ، نازترین مخلوق خدا که قدرِت رو یک عده ن
💌 ❤️تعویض لباس ساعت یک شب👀 مامان لباس پوشیدم سردم نشه !😐 جان و قلب و روح مادر!😘😍 وقتی نصف شب کلاه بافتنی روی سرت می‌ذاری و بافت می‌پوشی و میری تو اتاق جلو آینه و میگی می‌خوام ببینم منو، حق تو چیه ؟ اینکه خورده بشی.😱😁 مامانا انقدر برای بچه زیر شش سال توضیح ندید و استدلال نیارید که چند بار گفتم کمدت رو نریز یا چند بار گفتم جمع کن! بابا این بندگان کوچولوی خدا مفاهیم عینی رو درک می‌کنند، یعنی هر چی ببینند متوجه میشن، پس بهتره خودتون رو خسته نکنید. با فکر و استدلال و اعصاب بچه رو هم مواظب باشید!💐😁 راه یاد دادن نظم و مهربانی بهشون اینه که خودمون اینجور باشیم. و همچنین برای ترک برخی کارهای اشتباه از عواقب اون کارها آگاهشون کنیم ، مثلا بگیم: می‌خوایم بریم بیرون اگر کلاه سرت نکنی اوخ میشی و دیگه نمی تونی بازی کنی...😏 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه۸۳ ❤️تعویض لباس ساعت یک شب👀 مامان لباس پوشیدم سردم نشه !😐 جان و قلب و روح مادر
💌 ❤️ رشد تفکر ! (توتو😐😁) جان و قلب مادر! دخترکِ انیسم😍😘 یادمه یه بار عموت زنگ زد به بابا و مقداری با تو صحبت کرد ، بعد عمو به تو گفته بود «توتو» داری و تو مدام تکرار می‌کردی و می‌خندیدی😂 چرا ؟ چون اصلا توتو برای تو وجود خارجی نداشت !😐😁 به خاطر اینکه من از نوزادی با تو رشدیافته و فرهیخته حرف زدم و هیچ وقت به جای کبوتر و جوجه ، توتو نگفتم ؛ به جای داغه، جیزه نگفتم ! خلاصه این یک اصل هست برای تربیت کوچولو کوچولوها ، که برای رشد تفکرشون زبان فرهیخته باهاشون صحبت کنیم اما نه قلمبه سلمبه😁 حالا چون از اول به تو گفته بودیم اینا کبوتر هستند و اصلا توتو نشنیده بودی ، مدام به این کلمه قهقهه می‌زدی و یادش بخیر ، شد دست‌مایه‌ی خنده و شادی 😂 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar @astanehmehr