زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انـداخـته بـر دامـنِ عـالم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقـتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر می‌شـود این زهـر دمـادم اثرش منتـظـر بـود ابـاصلت بـبـیـنـد چه شده ناگهان دید کشیده است عبا‌ روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و می‌دانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود می‌پیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیـاید ز مـدینه پسرش آه از آن شاه که با کُـندۀ زانوش رسید در دل معـرکه پیـشِ پـسرِ محـتضرش ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹