این کتاب گویا مروری است بر زندگی‌نامه و خاطرات شهیدِ ترور «حجت‌الاسلام مصطفی قاسمی». دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد؛ آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد؛ کوچه خلوت بود و آمدوشدی به چشم نمی‌خورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند؛ نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید. خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد؛ پیکر بی‌جانش وسط جمعیت متحیّر روی زمین افتاده بود. عبای ساده‌ی خاکی‌رنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچ‌پچه‌ها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند؛ بعضی دیگر خودشان را نیشگون می‌گرفتند و برخی‌ هم درحال گرفتن عکس بودند. ماجرا جدّی بود؛ ترور مسلّحانه، روز روشن مقابل مدرسه علمیّه. کاری از دست کسی برنمی‌آمد؛ شیخ «مصطفی» مدّت‌ها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود. * در صبح روز شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، هنگامی که «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» طلبه ۴۶ ساله اهل همدان، از حوزه‌ی علمیّه محل کار خود در محله آخوند همدان خارج شد، ضارب با خودروی پژو ۲۰۶ بر سر راه وی قرار گرفت و با اسلحه‌ی کلاشنیکف، دو گلوله به وی شلیک کرد که بلافاصله موجب شهادتش شد. قاتل پس از ارتکاب جرم، فرار کرد. «بهروز حاجیلویی» پس از این حادثه در صفحه‌ی اینستاگرام خود با انتشار عکس‌هایی از خود و نوشتن مطالبی به ارتکاب این قتل اعتراف کرد که از سوی نیروی انتظامی ایران شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت.