روش سقراط این بود که برای تحلیل یک مطلب ، از اندوخته های ذهنی افراد استفاده می کرد و از همان فرآورده‌های ذهنیشان مشکل را حل کرده و به این نتیجه می رسید که پس هر مطلبی و مفهومی در درون ذهن خود افراد جایگاه دارد و یکی از دلایل افلاطون هم در اعتقاد تقدم روح بر بدن و «علم تذکری» همین است، .. این روش، روش دیالکتیکی است، یعنی تحول از مرحله اجمال و ابهام به مرحله تفصیل و آگاهی، و نیز از درون ذهن و از میان دریافت های فطری ذهن. افلاطون نیز همان روش سقراط را معتقد بوده است. وی در قسمت های مختلف کتاب جمهوریت خویش، آن روش را مجسم کرده و دیالکتیک نامیده است. با طرح سوال ها و ارائه ی نظریات مختلف و تحلیل هر یک و بررسی دقیق نقاط ضعف و قوت آنها و تعیین نظریه ی صحیح، به مطلوب واقعی می رسید، وی معتقد است برای رسیدن به مطلوب صحیح باید ذهن را پاک و آزاد سازیم، پایه تربیت فکری و پاکسازی ذهن چهار علم مقدماتی است: ریاضیات، هندسه، نجوم، موسیقی، اینها ذهن را آماده می کند که مجرد شده و از مادیات جزئی نجات یابد تا عالم تجرد و (مثل) را که رب النوع همه «انواع طبیعی» هستند دریافت نماید. تفاوت افلاطون با سقراط این است که سقراط با روش دیالکتیکی خود به مطلوبی که در ذهن خودمان جای دارد می رسید ولی افلاطون می گوید با این روش و آزاد کردن خود از مادیات به عالم قدس و تجرد نزدیک شده و وجود های نورانی را که رب النوع انواع طبیعی هستند (به تعبیر او مثل - به ضم م و ث - نورانی) دریافت می کنید و همه ی علوم را که در آنهاست به مقدار ظرفیت خویش برداشت می کنید، از افلاطون نقل شده است که برای وصول به عالم تجرد در روش دیالکتیکی باید پنج سال از زندگی را از ۳۰ تا ۳۵ سالگی برای این راه بگذارند تا مثل سرمدی را شهود کنند، و نیز گفته اند: روش دیالکتیکی را کسی دارد که روحیه ای جامع داشته مطالب و علوم را در حالت انفکاک از هم نبیند بلکه قرابت آنها را با هم و ارتباطشان را با عالم مثل درک نماید. برداشتي از کتاب فلسفه ص۲۵۶و ۲۵۷ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami