این که فلاسفه ی اسلامی تضاد را عامل تداوم فیض الهی می دانستند از این جهت است که صور و فعلیات طبیعی این عالم مادی با هم جمع نمی شوند و هر ماده ای صورت و کیفیتی را می پذیرد. فیض الهی از طریق همین خصوصیات طبیعی به این عالم می رسد. تضاد و تزاحم و درگیری جهان طبیعت ، عامل تغییر مواد و صور این عالم و گرفتن صورت های تازه تری می شود. اگر تضادی در این جهان نبود تغییر رخ نمی داد و فساد و تباهی در ماده راه نمی یافت تا صورتی را رها کرده صورت دیگری بپذیرد. درخت در این تضاد، خاک می شود و خاک با صورتی دیگر دوباره تجلی می کند. انسان می میرد و خاک می شود و دوباره تجلی می کند و همین طور سایر تغییرات جهان طبیعت که در اثر درگیری عوامل گوناگون به وجود می آید و مواد طبیعت را پس از تغییر برای پذیرش صورت دیگر آماده می سازد. این نه به این معناست که پیش از تضاد اصلا حرکتی نبوده و با تضاد حرکت شروع شده است، بلکه به این معنی است که حرکتی که قبلا بوده با حرکتی دیگر تصادم پیدا کرده و این تصادم موجب از بین رفتن یکی و تغییر شکل دادن و آماده شدن برای حرکت و پذیرش صورت و فعلیت جدیدی می شود. برداشتي از کتاب فلسفه ص۳۲۴ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami