دیالکتیسینها ، دیالکتیک را یک روش شناخت می دانند. در حالی که ، روش شناخت باید ما را به شناخت جهان رهنمون باشد. باید کمی توقف نموده و دقت کنیم ببینیم این روش می تواند ما را به مجهولی از جهان رهنمون باشد؟ اصول این روش به ما می فهماند که جهان در حرکت است و علت آن هم تضاد است. این نظریه چه کمکی در شناخت جهان به ما می کند که اگر این نظریه را کنار بگذاریم دیگر نمی توانیم جهان را بشناسیم؟ منطق کلاسیک را یک روش شناخت می شمارند زیرا در آن منطق می فهمیم شناخت باید بر اساس یقین باشد و یقین از راه تجربه و غیره - که در منطق بیان شده است- به دست می آید، ذاتیات اشیاء را هم با متد خاصی که در منطق ذکر کرده اند کشف می کنند. ولی اصول دیالکتیک چه راهی برای شناخت به دست می دهد؟ آیا جز یک نظریه درباره ی جهان چیز دیگری است؟ مثل این است که بگوییم جهان حرکت ندارد، و یا زمین ساکن است، و عامل حرکت خورشید شلاق فرشتگان است، یا زمین مسطح و ساکن است! این ها همه نظراتی درباره ی جهان است نه راه شناخت. برای شناخت همین مسائل هم راه شناخت و متد تحصیل معرفت می خواهیم. باید روشی برای شناخت حقیقت نشان داد که بیان کند کدام یک از این نظریات صحیح است. برداشتي از کتاب فلسفه ص۲۳۴ و ۲۳۵ تالیف آیت الله گرامی @ayatollah_gerami