❇تفســــــیر ❇
این است راه مستقیم من
این چند آیه و آیات دیگرى که بعد از آن مى خوانیم و سوره انعام با آن پایان مى پذیرد، در حقیقت خلاصه اى است از بحث هاى این سوره که در زمینه مبارزه با شرک و بت پرستى بیان شده، و تکمیل و توضیح بیشترى روى آنها است.
در حقیقت، این سوره با دعوت به توحید و مبارزه با شرک شروع و با همان بحث نیز خاتمه مى یابد.
در آیه نخست، در برابر عقائد و ادعاهاى دور از منطق مشرکان و بت پرستان، خداوند به پیامبرش دستور مى دهد به آنها بگو: پروردگار من مرا به راه راست که نزدیک ترین راه ها است هدایت کرده است (این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستى و در هم کوبیدن آئین شرک و بت پرستى است) (قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلى صِراط مُسْتَقیم).
🌼🌼🌼
جالب توجه این که این آیه، و چند آیه دیگر، با جمله: قُلْ: بگو شروع مى شود، و شاید هیچ سوره اى در قرآن، این اندازه، این جمله در آن تکرار نشده باشد.
این در حقیقت درگیرى شدید پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این سوره با منطق مشرکان را منعکس مى کند.
و نیز راه هر گونه بهانه را بر آنها مى بندد; زیرا تکرار کلمه قُلْ نشانه این است که تمام این گفتگوها به فرمان خدا و به تعبیر دیگر عین منطق پروردگار است، نه نظرات شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله).
روشن است ذکر کلمه قُلْ در این آیات، و مانند آنها در متن قرآن، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وحى شده و به تعبیر دیگر، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هیچ گونه تغییرى در الفاظى که بر او وحى مى شد نمى داد و حتى کلمه قُلْ را که خطاب پروردگار به او است، عیناً ذکر مى کرد.
آنگاه این صراط مستقیم را در این آیه و دو آیه بعد توضیح مى دهد:
نخست مى فرماید: آئینى است مستقیم در نهایت راستى و درستى، ابدى و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان (دیناً قِیَماً).
و از آنجا که عرب ها علاقه خاصى به ابراهیم(علیه السلام) نشان مى دادند و حتى آئین خود را به عنوان آئین ابراهیم(علیه السلام) معرفى مى کردند، اضافه مى کند: آئین واقعى ابراهیم همین است که من به سوى آن دعوت مى کنم (مِلَّةَ إِبْراهیمَ)، نه آنچه شما به او بسته اید.
همان ابراهیم که از آئین خرافى زمان و محیط، اعراض کرد، و به حق، یعنى آئین یکتاپرستى روى آورد (حَنیفاً).
حَنِیف به معنى شخص یا چیزى است که تمایل به سوئى پیدا کند، ولى در اصطلاح قرآن، به کسى گفته مى شود که از آئین باطل زمان خود روى گرداند و به آئین حق توجه کند.
این تعبیر، گویا پاسخى است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آئین بت پرستى که آئین نیاکان عرب بود، نکوهش مى کردند، یعنى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پاسخ آنها مى گوید: این سنت شکنى و پشت پا زدن به عقائد خرافى محیط، تنها کار من نیست، ابراهیم(علیه السلام) که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.
سپس براى تأکید مى افزاید: او هیچ گاه از مشرکان و بت پرستان نبود (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ).
بلکه او قهرمان بت شکن و مبارز پویا و پى گیر با آئین شرک بود.
تکرار جمله حَنِیْفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ در چند مورد از آیات قرآن با ذکر کلمه مُسْلِماً یا بدون آن، براى تأکید روى همین مسأله است که ساحت مقدس ابراهیم(علیه السلام) که عرب جاهلى به او افتخار مى کرد، از این عقائد و اعمال غلط پاک بود.
(تفســــــیر نمونه، ذیل آیه ۱۶۱ سوره مبارکه انعام)
@ayehsobh