❇ تفســــــیر❇ اسرار غیب! در آیات گذشته، سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دایره حکم و فرمان او در میان بود، در این آیات، آنچه را در آیات قبل اجمالاً بیان شده، مشروحاً توضیح داده مى شود. نخست به موضوع علم خدا پرداخته، مى گوید: خزانه هاى غیب (یا کلیدهاى غیب) همه در نزد خدا است، و جز او کسى آنها را نمى داند (وَ عِنْدَهُ مَفاتِـحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ). مَفاتِـحُ جمع مِفْتَح (بر وزن بهتر) به معنى کلید است، و نیز ممکن است جمع مَفْتَح (بر وزن دفتر) به معنى خزینه و مرکز نگاهدارى چیزى بوده باشد. در صورت اول، معنى آیه چنین مى شود: تمام کلیدهاى غیب به دست او است، و در صورت دوم تمام خزانه هاى غیب. این احتمال نیز وجود دارد که: هر دو معنى در یک عبارت مراد باشد، و همان طور که در علم اصول اثبات کرده ایم، استعمال یک لفظ در چند معنى مشکلى ندارد. و در هر صورت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند; زیرا هر کجا خزانه اى است، کلیدى وجود دارد. ولى بیشتر به نظر مى رسد مفاتح به معنى کلیدها باشد، نه خزائن; زیرا هدف در اینجا بیان علم خدا است و آن با مسأله کلید که وسیله آگاهى از ذخائر مختلف است، متناسب تر مى باشد، در دو مورد دیگر که کلمه مفاتح در قرآن به کار رفته، نیز منظور از آن کلید است. 🌼🌼🌼 پس از آن براى توضیح و تأکید بیشتر مى گوید: آنچه در برّ و بحر است را خدا مى داند (وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ). بَرّ به معنى مکان وسیع است، و معمولاً به خشکى ها گفته مى شود، و بحر در اصل، نیز به معنى محل وسیعى است که آب زیاد در آن مجتمع باشد، و معمولاً به دریاها و گاهى به نهرهاى عظیم نیز گفته مى شود. در هر حال، آگاهى خدا از آنچه در خشکى ها و دریاها است، به معنى احاطه علم او بر همه چیز است. و توجه به وسعت معنى جمله بالا (آنچه در خشکى ها و دریاها است) در حقیقت روشنگر گوشه اى از علم وسیع او است. یعنى او، از جنبش میلیاردها موجود زنده، کوچک و بزرگ، در اعماق دریاها. از لرزش برگ هاى درختان در تمام جنگل ها و کوه ها. از تاریخچه قطعى شگفتن هر غنچه و باز شدن گلبرگ ها. از جریان امواج نسیم در بیابان ها و خمیدگى دره ها. از شماره واقعى سلول هاى بدن هر انسان و گلبول هاى خون ها. از حرکات مرموز تمام الکترون ها در دل اتم ها. و بالاخره، از تمام اندیشه هائى که از لابلاى پرده هاى مغز ما مى گذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ مى کند... آرى از همه اینها به طور یکسان با خبر است. 🌼🌼🌼 باز در جمله بعد، براى تأکید احاطه علمى خداوند، اشاره به خصوص مواردى کرده، مى فرماید: هیچ برگى از درختى جدا نمى شود، مگر این که آن را مى داند (وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة إِلاّ یَعْلَمُها). یعنى تعداد این برگ ها و لحظه جدا شدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمین، همه اینها در پیشگاه علم او روشن است. همچنین هیچ دانه اى در مخفیگاه زمین قرار نمى گیرد، مگر این که تمام خصوصیات آن را مى داند (وَ لا حَبَّة فی ظُلُماتِ الأَرْضِ). در حقیقت، دست روى دو نقطه حساس گذارده شده است، که براى هیچ انسانى هر چند میلیون ها سال از عمر او بگذرد، و دستگاه هاى صنعتى و تکامل حیرت انگیز پیدا کند، احاطه بر آن ممکن نیست. چه کسى مى داند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر کره زمین چه بذرهائى را از گیاهان جدا کرده و به چه نقطه اى مى پاشند؟! بذرهائى که ممکن است گاهى سالیان دراز در اعماق زمین مخفى بمانند، تا آب کافى براى رشد و نموّ به دست آورند؟ چه کسى مى داند که در هر ساعت به وسیله حشرات و یا به وسیله انسان ها چند دانه از چه نوع بذر و در کدام نقطه زمین افشانده مى شوند؟! کدام مغز الکترونیکى مى تواند، تعداد برگ هائى که در یک روز از شاخه درختان جنگل ها جدا مى شوند حساب کند؟ نگاه، به منظره یک جنگل مخصوصاً در فصل پائیز، و به ویژه به دنبال یک رگبار یا یک تند باد، و منظره بدیعى که سقوط پى در پى برگ ها پیدا مى کند، به خوبى این حقیقت را ثابت مى کند، که این گونه علوم هیچ گاه ممکن نیست در دسترس انسان قرار گیرد. در واقع سقوط برگ ها لحظه مرگ آنها است، و سقوط دانه ها در مخفیگاه زمین گام هاى نخستین حیات و زندگى آنها است. او است که از نظام این مرگ و زندگى با خبر است، حتى گام هاى مختلفى را که یک دانه به سوى زندگى کامل و شکوفا شدن برمى دارد در هر لحظه، و هر ساعت در پیشگاه علم او آشکار است. بیان این موضوع یک اثر فلسفى دارد و یک اثر تربیتى . اما اثر فلسفى آن این است: پندار کسانى که علم خدا را منحصر به کلیّات مى دانند، و معتقدند: خدا از جزئیات این جهان آگاهى ندارد را نفى مى کند، و صریحاً مى گوید: خدا از همه کلیّات و جزئیات آگاهى کامل دارد. و اما اثر تربیتى آن روشن است; زیرا ایمان به این علم وسیعِ پهناور به انسان مى گوید: تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نیات و افکار تو