واسطه خلقت دغدغه اون روزها شده بود بچه دوم، آره یا بچه دوم، نه؟ دچار یک دوگانگی شده بودم. از طرفی دوست داشتم فرزند دوم داشته باشم به خاطر نسل شیعه، به خاطر فرمان حضرت آقا، به خاطر کمی جمعیت و حتی به خاطر اینکه دوست داشتم اختلاف سنی دو فرزندم کم باشد. اما ترس داشتم که دوباره بارداری، دوباره ساکن بودن دوباره حال بد، دوباره دوری از درس و... را چگونه تحمل کنم. تقریبا شش ماه هر روز به این مسئله فکر میکردم. بعد از شش ماه تصمیم قاطعانه ای گرفتم. و انتخاب کردم که برای فرزند دوم اقدام کنم . اما در طول بارداری هر اتفاقی افتاد اول فعالیتم را رها نکنم و دوم درسم را رها نکنم. هرچند ویار شدید داشته باشم، هر چند روزهای سخت و کسل کننده ای داشته باشم. هرچند دکتر بگوید فعالیت نکن و استراحت کن. همسرم هم موافق فرزند دوم بودند. چون هم مسئله فرمان حضرت آقا و نسل شیعه مطرح بود.و هم عاشق بچه هستند و معتقدند اختلاف سنی فرزندان باید کم باشد. پس یعنی تصمیم من مهم بود و اینکه من راضی باشم تا سختی ها را تحمل کنم. از جانب ایشان مخالفتی نبود. الحمدلله همان ماه که تصمیم گرفتم خداوند نظر رحمت کرد و من باردار شدم. و بار دیگر العبدیدبر والله یقدر معنا پیدا کرد. ... ✍🏻مریم زارعی https://eitaa.com/az_jan_nevesht