📝هر زمان عاشورا؟ هر مکان کربلا؟ 🔹دکتر علی شریعتی پیام عاشورا را در مبارزه و رسوا کردن ظالم می‌دیدند و این پیام را برای جمیع اعصار جاری می‌دانستند. جمله معروف ایشان درباره عاشورا چنین است: «آنان که رفتند کاری حسینی کردند، آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و الّا یزیدی‌اند.» در همین راستا شریعتی در کتاب حسین وارث آدم می‌گوید: «این پرچم، پرچم آدم است؛ یعنی چه؟ یعنی پرچم آغاز تاریخ بشری است، یعنی با شروع تاریخ شروع شده و ادامه دارد؛ به حسین تمام می‌شود؟ نه! اعلام می‌کند: کل یوم عاشورا.» و جالب آنکه علی رغم مخالفت اکثریت روحانیت با شریعتی، در این فقره روحانیون انقلابی نیز با این تلقی از عاشورا همراه بودند و به همین دلیل امام خمینی، عاشورا را نه یک امر فرافقهی، بلکه به عنوان یک وظیفه دینی همگانی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر تحلیل می‌کردند. امام خمینی در فتاوای خود تصریح کرده اند که در اموری که مورد اهتمام شارع است (مانند حفظ جان مسلمانان یا اموری که گمراهی گسترده ای درپی دارند)، ولی نهی از منکر نسبت به آنها متوقف بر تحمل ضرر یا حتی فدا شدن جان است، در این صورت‌ها نیز نهی از منکر لازم می شود. (زبدة الاحکام، ص108) ایشان قیام امام حسین را نیز از همین باب تحلیل می کنند و آن را تکلیف همه مسلمین عنوان می کنند. (صحیفه امام، ج5، ص162) 🔸هم در میان فقهاء و هم در میان برخی از روشنفکران دینی، نسبت به تعمیم پذیری قیام امام حسین و قاعده بودن آن، مخالفانی وجود دارد. به عنوان نمونه، صاحب جواهر (محمد حسن نجفی) بعد از بیان قواعدی مثل حرمت به هلاکت انداختن جان، یکی از احتمالات در قیام امام حسین را اینگونه بیان می‌کند که این قیام از اسرار الهی بوده و امام حسین علیه السلام تکلیف خاصی داشتند، بنابراین عموم مکلفین باید به قواعدی مثل پرهیز از به هلاکت انداختن نفس و مثل آن عمل کنند. (جواهر الکلام، ج21، ص296) عبدالکریم سروش نیز به عنوان کسی که روشنفکری دینی را دنبال می‌کند، با طرح عنوان «استفاده ابزاری از پیامبر و ائمه در عرصه سیاست» می‌گوید: «مرحوم شریعتی در اینجا حقیقتاً یک تحریف تاریخی میکرد. امام حسین که در سلسله امامان یک استثنا بود، آن را تبدیل به یک قاعده کرده بود. حتی تاریخ به ما می‌گوید که امام حسین دنبال یک قیام نبود. جلوی امام حسین را گرفتند و او مجبور به مقاومت شد.» 🔹قابل توجه آنکه برخی از فقهایی که با نگرش سیاسی امام خمینی همراه نبودند نیز قاعده مند بودن قیام امام حسین را ذکر کرده اند. آیت الله خویی به عنوان کسی که با نظریه ولایت فقیه در عرصه حکمرانی همراه نبود، می‌گوید: «گاهی در اثر اهمیت تکلیف دیگری، نهی از منکر و لو آنکه ضرر بر آن مترتب شود، واجب می‌شود.» (منهاج الصالحين (للخوئي)، ج‌1، ص 352‌) همچنین آیت الله خویی می‌گوید: «گاهی خود تقیه کردن مفسده دارد و شاید به همین دلیل بوده که امام حسین و اصحابشان در برابر یزید تقیه نکردند. یا برخی از اصحاب ائمه و فقهاء مانند شهید اول و شهید ثانی نیز حاضر به تقیه نشدند.» (موسوعة الامام الخویی، ج5، ص244) 🔸بنابراین اصل تعمیم پذیری قیام امام حسین در شرائط مشابه، مختص به روحانیون انقلابی نظیر امام خمینی نیست. اما به هر حال برخی از فقهاء سرشناس قیام امام حسین را نه یک قاعده بلکه به عنوان یک تکلیف الهی تحلیل می‌کردند یا حداقل در تطبیق آن در شرائط مشابه تاملاتی داشتند. به عنوان نمونه در گفتگوی امام خمینی با آیت الله حکیم، وقتی امام خمینی از قیام سید الشهداء می گوید و آیت الله حکیم را به قیام علیه پهلوی ترغیب می کند، آیت الله حکیم با عصبانیت می‌گوید: «ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می کنید؟ امام حسین(علیه السلام) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود. شما چرا امام حسن (علیه السلام) را نمی گویید. هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسئولیت عظیم دارد.» متن کامل این یادداشت را از اینجا مطالعه کنید 🆔 @AzadFekriSchool‌