دختربچه: «بابا باز می‌خوای بری سفر؟» ناخداخورشید: «بخواب جونم... این دیگه سفر آخرمه. زود برمی‌گردم. بخواب عزیزم.» سپس صحبتش را با همسرش که در حال فشنگ گذاشتن در خشاب‌ است، پی می‌گیرد. ناخداخورشید [به دخترها اشاره می‌کند]: «دلت نمی‌خواست یکی‌شون پسر بود؟» همسر: [سکوت] ناخداخورشید: «چی شد که ما هیچ پسری گیرمون نیومد؟» همسر: «ننه‌ی خدابیامرزم می‌گفت: وقتی مرد خیلی مرد باشه، بچه‌هاش همه دختر می‌شن.» ناخداخورشید: «امون از زخم زبون تو. وقتی می‌گم پسر، تو دل‌گیر نشو. سی همچین روزی می‌خواستم که پشت‌وپناه شماها باشه.» در قسمت چهارم از ستون «پدرهای محبوب سینمای ایران»، سراغ فیلم «ناخدا در خورشید» ساخته‌ی «ناصر تقوایی» و با بازی درخشان «داریوش ارجمند» رفتیم. ادامه‌ی مطلب را اینجا بخوانید. 6⃣6⃣ @Azadisqart