#امر_به_معروف_حجاب
داستان دوازدهم
🔸 بگو و برو!
امروز با عجله داشتم میرفتم خونه...
مسیر خونمون از جلوی پارک رد میشه🌳🌲🌳
در حال حرکت بودم که جلوی پارک یه دختر دبیرستانی دیدم سوار دوچرخه بود و با دوستش ایستاده بود جلوی پارک و شالش هم از سرش افتاده بود...
همینطور که از کنارشون رد میشدم گفتم: خانوم شالتو سرت کن!
و رد شدم...
اونم سرش کرد...
به همین راحتی گفتم و رد شدم👌
#کشف_حجاب
#بیتفاوت_نباشیم
#خاطرات_ارسالی_اعضاء
شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻
@khaterate_aamerin