عاقبت لشگری ازتیر گرفتارش کرد به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد تن بی دست خجالت زده از یارش کرد دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش رحم الله به شیری که علمدارش کرد ترک خشک لبش رو نمی انداخت به آب غم چندین لب تاول زده ناچارش کرد آبرو درخطر و مشک به دندانش بود تیر نامرد به یک طفل بدهکارش کرد گرچه خم شد کمر کوه ولی فایده داشت سجده بر همت دریایی ایثارش کرد سر دَرهم شده اش راسر نیزه بستند زخمش انگشت نمای سر بازارش کرد علی ناظمی @rozeh_1