#تجربه_اعضا❤️🍃
ادامه
بعدم بچه ها یاد بگیرن زن این خونه، ارزشش اینه که بابا پاشو ببوسه..
یه چیز بگم..
یه چیزی که دنبال خودش عشق واقعی میاره، زیبایی وجود طرفه و شباهتش به خدا..
همه ما تو عمق وجودمون عشق به زیبایی و کمال داریم و هر چی طرف بیشتر مصداق و جلوه گر این زیبایی ها باشه، بیشتر بش علاقه مند میشیم. ببینید نمیخوام درس معارف اسلامی تدریس کنم، میخوام درباره یه واقعیت هایی که هستن و وجود دارن و لابلای زندگی همهٔ مان و به فهمیدنشون برا زیباتر شدن زندگیمون نیاز داریم، حرف بزنم.
ببینید همه ما آدمیم و یه چیزایی تو عمق وجود و ذاتمونه. از یه چیزایی ذاتا خوشمون میاد و جذبش میشم و از یه چیزایی هم نه.
مثلا فرض کنید با مردتون و بچه هاتون نشستید تو پارک، یه جناب داعشی بیاد سمت تون... مردی که بره پشت زنش قایم شه بگه بیا هر چی میخوای ببر فقط منو نکش!!.. این زیباست یا مردی که با شجاعت بلند شه و قبل از رسیدن آقای داعش به حتی حریم زن و بچهش، دفاع کنه و خلاصه غیرت و شجاعت و مردانگی به خرج بده؟ خداییش کدوم زیباتره؟ حالا کار به جنبه های دیگه مثال ندارم، منظورم زیبایی و خواستنی بودن بعضی اخلاق هاست مثل شجاعت و ... و بر عکسش زشتی بعضی رفتارها مثل ترسویی و بی غیرتی و ..
میدونید میخوام بگم هر چی طرف زیبایی های انسانی و کاملتر بگم زیبایی های روحی و وجودی و کمالات واقعی بیشتری داشته باشه، ذاتا جذابتر و خواستنیتره و قابلیت معشوق بودن و محبوب بودنش بیشتر..
البته..
شرمنده کسی که ذات انسانیش دیگه خیلی فاسد و تخریب شده باشه، طبیعتا جذب زیبایی های انسانی هم نمیشه.. خدا اون روز رو نیاره که کسی مثل حکایت اون مرد چاه فاضلاب کَن، با بوی عطر حالش بد بشه...
برگردیم سر ادامه مطلب یعنی توصیف عینی زندگی عاشقانه..
ما تو زندگیمون، سختی و مشکلات هم زیاد داریم. همسرم وضع درآمدش هر کار میکنه بالاتر نمیره و واقعا انگار خواست خدا به تنگی رزقمونه. توضیحش خیلی مفصله و خارج از بحث که شاید خوندن کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» نوشته آقای طاهر زاده بتونه کمک کننده باشه.
خودم هم چند سالیه یک مقدار بیمارم و در حال درمان و در حال حاضر هم ماهانه باید بریم تهران دکتر.
ولی عجیب خوشیم با هم و در کنار هم احساس خوشبختی و شادی عمیقی میکنیم و صدای خنده و شوخیمون همیشه بلنده و مرتب هم میریم یه تفریحی میکنیم. حتی تو تفریحمون هم با تمام محدودیتهاش خوشیم.. مثلا میریم یه آبمیوه بستنی، کلی منو رو با بچه ها نگاه میکنیم اسمای عجیب غریب و قیمتای خوشگل رو میخونیم و در نهایت همون آب هویج اون هم یک عدد برای چهارتامون!! میگیریم و کلی هم خودمون میخندیم که علتش صرفا خاصیت هویجه نه احیانا پول ها!!!
یه وقتی هم دستمون باشه حالا یه رستورانی بریم و دیگه بترکونیم دو تا غذا بگیریم و با کلی خنده که همسرم میگه الان از شانس من یکی از دوستام همین امشب میاد همین رستوران و اوضاع مون لو میره و ... !!!
یا بعد ده یازده سال یه پراید قدیمی تونستیم بخریم چله تابستون باش رفتیم کلی جاهای مختلف با کولری که کار نمیکرد و مریضیهای منم بذارید روش، ولی به قدری بمون خوش گذشت و از همون چادر خوابیدن ها و نون ماست خوردن ها خاطرات خوشی داریم که هیچ کس براش قابل درک نیست.
میدونید چرا ؟ چون همدیگه رو خیلی دوست داریم و اصلا خودمون و نمی بینیم.. چون هم رو از بنده های خیلی خیلی خوب خدا میبینیم ( هر کدوم خودمون رو واقعا کم و نالایق در درگاه خدا میبینیم ولی دیگری رو خیلی بالا و محبوب خدا )، و دوست داریم هی با راضی کردن و خوشحال کردن هم، به خدا مقرب بشیم و چون هم خدا رو خیلی دوست داریم، و دیگری رو می بینیم که داره سعی میکنه اخلاقش تا حد ممکن شبیه خدا باشه ( تخلقوا باخلاق الله )، این شباهت باعث میشه به او هم عشق بورزیم.
برا همین همش یه کاری میکنیم طرف بهش خوش بگذره و چون این دو طرفهس به هر دو مون و طبیعتا به بچه ها هم خیلی خوش میگذره و لذت بخش و شیرین میشه..
میدونید..
عشقی که واقعی و مبتنی بر ذات و فطرت آدمها و محوریت خدا باشه، واقعا خیلی شیرینه و لذیذه...
عشق یعنی..
یعنی تمام معشوقت، برات مهمتر و با ارزشتر از خودت باشه..
پس قطعا یک عاشق واقعی فقط به فکر دنیای معشوقش نیست، و خیلی بیشتر به فکر زندگی ابدیش هم هست.. چون تازه اصل زندگی اون جاست...
برای من عشق واقعی یعنی با تمام وجودت راضی باشی از هستی خودت بگذری، و به تن همسرت لباس رزم بپوشونی و راهی میدانش کنی..
اگه مرد رفتنه، بذاری بره.. مانعش نشی.. حتی تشویقش کنی.. بذار بره تا با دفاع از دین عزیز و دوست داشتنی خدا، به بالاترین مراتب وجودی انسان برسه و ملائک با لذت به هم نشونش بدن و بگن این مجاهد رو ببینید چطور با تمام وجودش داره از دین خدا پاسداری میکنه.. عجب جایگاهی این انسان داره پیدا میکنه پیش خدا...