❤️🍃 سلام خوبید خسته نباشید دیدم همه از مشکلاتشون حرف می‌زنند گفتم منم درد دل کنم شاید نظر یکی چاره ساز باشه بلاخره هر کسی یه عیبی داره شوهر منم یه عیب اخلاقی داره خیلی خوب زن دوست محبتش زیاد خرج کن هر چی بخوام تهیه میکنه اما بزرگ ترین عیبش اینه که اگه چیزی من بگم که خواهانش نباشه قبول نمیکنه ولی چشمش به دهن خواهر مادرش اگه بگم می خوام برم فلان جا میگه نه اما اگه خواهرش بگه می خوام برم میگه برو یا با هم برید هر کاری مادر وخواهرم داشته باشن انجام می ده. با سر میره کاراشون انجام میده خواهرش یدونه س خیلی هم از زندگیش راضی نیست راستیتش اخلاق نداره تو خونه باباش تو ناز بوده حالا شوهرش زیر بار حرف زور وخواسته های زیادش نمیره همین تور میاد گلگی میکنه شوهر منم خیلی می خوادش دلش میسوزه خیلی دور بچه هاش وخودش وهواشون داره با این گلگلیا که میکنه دل شوهر من میسوزونه وهمین تور دورشونه بچه هاش لب تر کنن براشون می‌خره هر جا بخواند میبرتشون خواهر شوهر منم ۵ روز هفته خونه مادر شوهرم بعد از ظهر که شوهرش میاد میره خونه همش میره اونجا که مامان و باباش ومخصوصا خواهرش ببینه غصه های خوارشو بشنوه خواهرش هم فهمیده از این طریق داره پیش میبره همه حرفم اینه که قبلش شده مامان وبابا وخواهرم اگه من بگم بریم خونه خواهرم برادرم مامان بابام یا خونه فامیل مراسمه باید التماس کنم چند بار خواستم برم پیش رمال دعا نویس اما از خداترسیدم وپیش خودم گفتم خودمم بچه دارم پس فردا سر خودم میاد . خانوادخ شوهرمم یه اخلاقی دارند خیلیییییییی مذهبیند به قول پسرم خشک و یوبسندهر چی میگند درسته همه چی تو چادر نماز خلاصه میشه کاری مخالفشون انجام بدی از زبون آین واون میفهمی که گفتند چرا شوهر منم با کارای اونا موافقه خودمم مذهبی نماز اول وقتم روزه هام ترک نمیشه چادر هم سرم میکنم اما بازم به حجاب کارام ایراد می‌گیرند فقط حرف اونا درسته که متاسفانه شوهرمم مثل خودشون وچشمش با دهن اونا تودو خدا بگید چکار کنم که یکم دل از اونا بکنه و به من وخانواده هم توجه کنه وبه دل مون باشه خواهر شوهر من اصلا اخلاق نداره شوهرش خداییش خوبه پسرم میگه مامان خیلی مرد خوبیه همش میاد گلگی میکنه از شوهرش ونفرینش میکنه وشوهر منو تحریک میکنه حالا هم فهمیده می خواد زن صیغه کنه دیگه شوهرم از خود بی خود شده چند وقت پیش دعوام شد باهاش گفتم به خدا خواهرت اخلاق نداره یکم اخلاق داشت زن زندگی بود باهاش کنار میومد به فکر این کار نمی‌افتاد کمش داره میذاره از زندگیش راضی نیست که به این فکر افتاده با این حرفا که میاد میزنه دل شوهر من قاپ زده فهمیده که داداشش خیلی خودش وبچه هاشو می خواد همین تور داره به گلگیاش ادامه میده به خدا خسته شدم خودم احترام به پدر مادر میدونم اما خیلی زیادی دوتا برادر دیگه هم دارند اما اونا فقط دنبال زن وبچه وآدم زناشونند باباشون ۵ روز بیمارستان بود یکیشون نیومد پیش بابا هر ۵ روز شوهر من بود که پسرم میگفت مامان بیا بریم بیمارستان بابا رابینیم خلاصه اون دوتا داداشی به فکر زندگیشونند با بابا ومامان کاری ندارند چون اونا هم فهمیدند میگند شوهر من هست کارا رو میکنه اونا هم هر کاری داشتی باشند به شوهر من میگند یه زنگ به اون دوتا نمی‌زنند که کار داریم تورو خدا یه کاری یه چیزی بگید بخونم تا دل بکنه ازشون تا هم حرف از خانوادش میزنم باتندی ودعوا جوابم میده حق به خودش میده حالا هم حرفشونو زدم منو گذاشته خونه بابام رفته خط قرمزش پدر ومادر خواهرش نباید کسی حرف بزنه هرچند راست باشه حرف حق زدم بهش برخورده چرا زدی 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽