#درد_دل_اعضا
#حامد
من حامدم اصالتا اصفهانیم ، الان که اینارو برای آروم شدن خودم می نویسم، دارم سی و ششمین سال توی دفتر زندگیمو ورق میزنم ...
کل خانواده م پزشک، الاالخصوص دندانپزشک بودن و قرار بود من هم شغل خانوادگیمون رو ادامه بدم از همون اول دبیرستان کلی کتاب خریدن و کلاس نوشتن که حامدمون هم دکتره و دکتر می شه ولی من هیچ علاقه ای به این شغل نداشتم،
راستش خیلی ترسو و احساساتی تر از این حرف ها بودم و اصلا از خون می ترسیدم ،
از همون هجده سالگی پامو کردم توی یک کفش که اصلا دانشگاه نمیرم !
درس هم نخوندم ، به الاجبار فرستادنم دانشگاه آزاد که یک لیسانسی گرفته باشم ،
همون سال اول گفتم که میخوام یه شرکت برای خودم بزنم ، یک شرکت تبلیغاتی ، پدرم آدم جدی ای بود ، گفت پول تاسیس شرکت رو بهت میدم ولی وسطش کم بیاری چکی برگشت بخوره یا هر اتفاقی پای خودت، زندان هم بری بمن مربوط نیست !
ولی من پامو کردم توی یک کفش که میخوام کار خودمو ادامه بدم ، شرکتم رو راه انداختم ، دم و دستگاه رو گذاشتم توش و پول زیادی نداشتم،
توی دانشکده دنبال یک طراح گشتم برای اینکه پول زیادی ندم مجبور بودم از بین دانشجوها انتخاب کنم، اونم دخترا...
و قرار شد پروژه ای کار کنم و حقوق ندم !
ندا شاگرد اول کلاسشون بود و تا بهش پیشنهاد دادم قبول کرد ، متوجه بودم از خانواده سطح پایینه و خیلی نیاز به اینکار داره ! بهش درصد کمی می دادم ولی قبول کرده بود و با جون و دل بهترین طرحارو ارائه میداد !
یک دختر پر شور و شر که هیچ بخاطر نیازش اعتراضی به حقوقش نمیکرد !
با این که از لحاظ مالی خیلی باهم تفاوت داشتیم ولی از لحاظ کله خر بودن و جنب و جوش خیلی شکل هم بودیم
میخواستیم پیشرفت کنیم و آرزوهامون بزرگ بود !
کم کم عاشقش شدم صبح و شبمو باهاش میگزروندم !
ندا یک دختر چشم و ابرو مشکی مو بلند بود که اگر دل من زرد انبوی بور رو نمیبرد جای تعجب داشت !
بهش چیزی نگفتم میدونستم اونم عاشقمه و چیزی نمیگه ، روزی که بهش ابراز علاقه کردم یکهو چشمای درشتش گشادتر شد و گفت شوخی بیمزه ای بود و بعد قاه قاه خندید !
دستشو گرفتم و گفتم بخدا شوخی نبود !
جا خورد منو منی کرد و گفت نمیشه اخه ! میدونی حامد ! من ازین دخترا نیستم که بخوام با کسی دوست شم...
بی درنگ گفتم ولی من میخوام باهات ازدواج کنم، برای یک عمر میخوامت نه یک لحظه نه دو روز.. خجالت می کشید بهم نگاه کنه و رفت ، از فردا نیومد سر کارش جواب تلفنامو نداد ، پس فردا فقط یک پیام داده بود اگر منو میخوای باید بیای خواستگاریم تا ثابت شه که منظور بدی نداری !
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽