❤️ شهید محسن حججی دلش با اهل بیت (ع) بود؛ ازدواجی به سبک شهدا❤️ زهرا عباسی، همسر شهید مدافع حرم محسن حججی  در مورد زندگی و ازدواج خود، گفت: همیشه طلب مسیر زندگی مهدوی را داشتم. اگر ماجرای آشنایی ما را کسی از محسن می‌پرسید، می‌گفت: ما به واسطه شهدا با هم آشنا شدیم، حالا من هم همان را می‌گویم: ما به واسطه شهدا آشنا شدیم. من در یک نمایشگاه که مربوط به دفاع مقدس و بزرگداشت شهدای این دوران بود، کار می‌کردم، همسرم هم در یک دوره‌ای آنجا با ما همکار شد، همدیگر را دیدیم و به قول ‌محسن، این شهدای دفاع مقدس بودند که واسطه آشنایی ما شدند. وی در مورد ویژگی‌های شهید حججی و عواملی که سبب شد با آن شهید زندگی مشترک خود را آغاز کند، گفت: همیشه از خدا می‌خواستم که کسی را در مسیر زندگی ‌من بگذارد که حضرت زهرا(س) تائیدش کرده باشد، این آرزوی قلبی‌ام بود و وقتی محسن را دیدم، با تمام وجودم حس کردم که دلش یک جور خاصی با اهل بیت(ع) است، حس کردم اگر یک نفر باشد که حضرت زهرا (س) در این دوره و زمانه بخواهد تائیدش کند،‌ همین محسن است، همین طور هم شد حالا می‌بینم که حضرت زهرا (س) هم ایشان را تایید کرد. آرزوهای شب عقد و همسرانی که همیشه همراهند فاطمه شانجانی، همسر شهید مدافع حرم عبدالله باقری، در مورد معیارهای خود برای ازدواج گفت: روز خواستگاری حدود 5 دقیقه با هم صحبت کردیم و من گفتم: «اخلاق و ایمان برایم مهم است» و ایشان هم از نوع کار خود صحبت کرد و گفت: «کارم، مشکلات خاص و خطرات خود را دارد. شیفت و ماموریت هم دارم» و همه مسائل کاری خود را با من در جریان گذاشت. البته چون پدرم سپاهی بود، مقداری با نحوه کارش آشنایی داشتم. شانجانی در مورد مراسم و مهریه‌اش اظهار داشت: خیلی ساده، خوب و در حد معمول بود. مهریه‌ام هم بر اساس حروف ابجد، 157 سکه بود. روزی که برای مراسم عقدمان رفته بودیم، به من گفت: «زمان عقد، دعا برآورده می‌شود، من یک آرزو دارم که دعا کن برآورده شود» ولی آن موقع نگفت که دعایش چه هست و من هم با این که نمی‌دانستم آرزویش چیست، دعا کردم. بعد از تمام شدن خطبه عقد، پرسیدم چه آرزویی داری که گفت: «آرزویم این بود که شهید شوم.» من از این که همچین عقیده‌ای داشت، خوشحال شدم. همسر شهید حسین محمد علیپور می‌گوید: «مهریه‌ام یک جلد قرآن بود و سه‌تا صلوات. عقدمان خیلی ساده بود. یک ماه بعد هم عروسی کردیم. دو سه روز رفتیم مشهد مقدس پابوس امام رضا (ع). بار اولی که رفتیم حرم نگاهی به من کرد و گفت: «خانوم می‌خوام یه دعایی بکنم شما آمین بگی.» خندیدم، گفتم: «تا دعات چی باشه» گفت: «حالا تو کارت نباشه» گفتم: «خب هرچی شما بگید» دست‌هایش را گرفت سمت آسمان، رو به گنبد طلای امام رضا (ع) و گفت: «اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک». دعای توسل در شب عروسی همسر شهید شهید محمدرضا ارفعی می‌گوید: مراسم عقدمان سوم شعبان بود، روز تولد امام حسین (ع). دوست داشتم سر عقد لباس سپاه بپوشد، هرچه اصرار کردم زیر‌بار نرفت، گفت: «من خودم را لایق این لباس مقدس نمی‌دانم.» اما برای مراسم عروسی، پایش را کرده بود توی یک کفش که الا و بلا باید مراسم شب چهارشنبه باشد. دلیلش را که پرسیدم، جواب داد: «نذر کردم شب عروسیم دعای توسل بخونم» آخر سر هم کار خودش را کرد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽