شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 تایم کاریه محمدرضا بود و خونه نبود ، مادر فائزه هم دم در وایساده بود و با نگران
🌸🍃 گفت فقط اسکرین شات دیدم و به مرگ مادرم قسم من فقط اینا رو دیدم که اومدم بهت گفتم وگرنه چه سودی برای من داره بخوام زندگیه تو رو خراب کنم. همین که برگشتم خونه مامانم گفت خبر داری مادر محمد رضا حالش بد شده بردنش بیمارستان ؟ انگاری سکته کرده ولی حقشه با این پسر تربیت کردنش . عصری که بابام اومد خونه گفت این پسره که می‌گه من کاری نکردم آخرش من نفهمیدم راست و دروغ این ماجرا چیه ، نکنه تو از این قضیه مطمئن نبودی و ما رو انداختی جلو ؟ می‌گه همه چی فتوشاپه، مگه تو پیاما رو توی گوشی خودش ندیده بودی؟ با ترس و لرز گفتم نه والا من فقط اسکرین شات دیدم بابام گفت اسکرین شات دیگه چیه ؟ گفتم عکسشو ، با عصبانیت نگام کرد و گفت خاک بر سر من که دنبال چرت و پرت های تو راه افتادم و آبروی این پسره رو بردم ، الان همه خانوادش به خون تو تشنه شدن . اگر مادرش بمیره زندگیت رو هواست… ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽