🔰نگاهی به قدیمی ترین اشعار فارسی درباره مهدویت و ظهور منجی عالم شاعران پارسی از دیرباز به نعت و منقبت امامان معصوم می پرداخته اند. در این میان برخی از اشعار ایشان درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به جای مانده است که به برخی از آنها اشاره می شود: 🔸از قدیمی ترین اشعار به زبان فارسی شعر اسدی طوسی (م ۴۶۵) در «گرشاسب نامه» است. گفته اند وی پس از فردوسی بزرگترین حماسه سرای ملی ادب فارسی است. فرازی از شعر او چنین است: ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخر زمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامهٔ کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک برآرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید دَرِ توبه را گم بباشد کلید رسد ز آسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب از آن پس شگفت دگرگونه گون بس افتد جهاندار داند که چون تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش به فرمان بجای آر آنرا بکوش 🔸شعر قوامی رازی ( م قرن ششم) ز بعد علی یازده سیدند به میدان دین در؛ ز عصمت سوار همه پاک و معصوم و نص از خدای پیمبر وقار و فرشته شعار ز جد و پدر یافته علم دین نه از روزگار و نه ز آموزگار یکی مانده زیشان نهان در جهان جهانی ازو مانده در انتظار اگر گوئیم غیبت آن امام چرا مصلحت دید جبار بار جهانی پر از لشکر ظلم و جور ستمکار و ناپاک و بی زینهار شب و روز در غارت یکدگر نهاده دو دیده نهان و جهار گرابلیس بدفعل ظاهر شود بود سیدالقوم این روزگار نه نیکو بود یوسف خوبروی به چنگال گرگان زنهار خوار به دین وقت مهدی نیاید برون به شب شمس کی تابد از کوهسار چو آید به سر مدت مصلحت نشنید ز باران رحمت غبار برون آید از کنج عیار دین جهان را ز عدلش بگردد عیار ز کعبه ندا در دهد جبرئیل که باطل نهان گشت و حق آشکار 🔸شعر عطار نیشابوری (م ۶۲۷) صد هزاران اولیاء رو برزمین از خدا خواهند مهدی را یقین یا الهی مهدیی از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار مهدی و هادی و تاج انبیاء بهترین خلق و برج اولیا ای ولای تو معین آمده بر دل و بر جان روشن آمده ای تو ختم اولیا اندر جهان در همه جانها نهان چون جان جان ای تو هم پیدا و پنهان آمده بنده عطّارت ثنا خوان آمده 🔸شعر نجم الدین محمود شبستری (م ۷۲۰) چو تو در معرفت چون طفل مهدی چه دانی قدر علم و فضل مهدی به علم عیسوی کن چشم روشن که تا باشد که بتوانیش دیدن که گر در جهل خود دایم نشینی چو مهدی پیشت آید هم نبینی نبی را گرچه قومٌ ینظرون بود خطاب از جهلشان لایبصرون بود کسی کو چشم معنی و بیان دید یقین او روی پیغمبر عیان دید چو عمر از جهل پایان کرده باشی ز جهل از عهد مهدی مرده باشی برو از علم مهدی نسبتی گیر جوانمردی کن و بشنو ازین پیر که تا مهدی تو را مکشوف گردد چو در آخرزمان معروف گردد   رجوع کنید به دانشنامه شعر مهدوی ج ۱ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya