قصه ابان بن صلت ابان بن صلت گزارش کرده است که من دربان حضرت رضا(علیه‌السّلام) در خراسان بودم به معمر گفتم اگر صلاح بدانى به آقا علی بن موسى الرضا(علیه‌السّلام) پیشنهاد كنى از لباسهایی كه پوشیده جامه‏‌اى به من ببخشد و مقدارى از درهم‌هایی كه به نام ایشان سكه زده‏‌اند، به من لطف فرماید. معمر به من گفت: خدمت حضرت رضا(علیه‌السّلام) رسیدم بلافاصله و قبل از این‌كه من چیزى بگویم فرمود: معمر، آیا ریان میل ندارد كه از لباس‌هاى خود به‌ او بدهم و از درهم‌هایی كه به نام ما سكه زده شده به او ببخشم؟ عرض‌ كردم سبحان اللَّه هم اكنون از من همین تقاضا را می‌كرد. امام(علیه‌السّلام) خندید و فرمود: مؤمن را خدا توفیق می‌دهد و وسیله بر آوردن حاجتش را فراهم می‌نماید، بگو بیاید. ابان می‌گوید: پس من‌را وارد كرد سلام كردم جواب داد و لباسی به من داد و همین كه از جاى حركت كردم سى درهم در دست من گذاشت».[1] به نقل از سایت بلاغ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat