༻↷↭↶༺┄═∞
سلام مادر مهر و سلام مادر ماه
سلام مادرِ صبر و سلام مادر آه
سلام مادر دلهایِ خسته یازهرا
سلام بانوی پهلو شکسته یازهرا
سلام بر تو و بر مادرانِ زهرایی
به آیه های وفاداری و شکیبایی
به آیه هایِ عفاف و شکوه و صبر و ثبات
به مادرانِ شهیدان راه حق صلوات
سلام بر دَم غیرت ، سلام بر فریاد
به شاهدانِ شهید قیام گوهرشاد
که پاسدار حریم حیایِ خود بودند
به جلوه آینۀ جانِ خود نیالودند
به مادران شهیدانِ انقلاب و قیام
به همسران شهیدان این جهاد سلام
سلام های خدا بر دلِ صبور شما
در این فراق که سخت است گفتنش حتی
که استخوان و پلاکی به پیش چشم ترت
بیاورند و بگویند : این هم از پسرت
سلام بر زهرا .. سلام بر زهرا ..
قیامت است که بعد از سکوت و بعد از آه
تو اشکِ خویش به چادر نهان کنی آن گاه
بایستی و بگویی فدایِ راه حسین
تمامیِ پسرانم فدایِ پیرِ خمین ..
خوشا زنی که چنان همسرِ زهیر شود
که مرد از نفَسش عاقبت به خیر شود
به روزِ واقعه مرد آفرین چو اُمّ وهب
که مانده است از او دهر آفرین بر لب
که شیر شرزه مهیای کارزار کند
سر پسر ز کرامت فدای یار کند
میان آتش و خون در غروبِ عاشورا
طلوع سوره ی صبر است زینب کبری
به خطبه های علی وار خویش کوی به کوی
رسانده است پیام قیام را هر سوی
شده ست کرب و بلا را پیامبر زینب
به صبر و عزم عظیمش سلام بر زینب
شاعر: محمد مهدی سیار
بند اول
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
کجاست خانهی سبزی بدون دستی گرم
که باغبان و پرستار و مرهم گلهاست
زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر
همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست
زنان لطافت تاریخی حکایاتند
که قصه گرچه غم انگیز، صبر زن زیباست
شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک
شبیه آسیه در مصر منجی موسی ست
اگر به هیئت بلقیس سرزمین سبا
وگر به هیئت هاجر نماد سعی صفاست
بدون فاطمه (س) دنیا برای مولا هیچ
بدون فاطمه (س) پیغمبر خدا تنهاست
بدون زینب کبری (س) کدام خطبهی ناب
طلایه دار پیام بلند کرب و بلاست
زمان رسیده به تکرار مادرانهی عشق
بگو به نام خدا شرحی از ترانهی عشق
بند دوم
بخوان به نام خدا داستان ایمان را
حدیث زینبی مادران ایران را
بخوان به نام خدا از شکوه بت شکنان
که روح تازه دمیدند باغ و بستان را
پس از حماسهی گردآفرین دوباره بخوان
غرور صف شکن این زن مسلمان را
به سمت لشکر طاغوت بی سلاح دوید
که جاودانه کند شوکت سلیمان را
اگر چه مادر و همسر ولی به راه "ولی"
گرفته در کف اخلاص گوهر جان را
بخوان حکایتی از صبر "اشرف السادات"
کهیادگار بماند زنان دوران را
شکوه شیر زنی، مادری صبور و شکور
نماد عشق و بصیرت، غرور شعر و شعور
بند پنجم
رسید نوبت دردانهی دلش، پسرش
گل محمدی اش، شاخسار پر ثمرش
نگاه کرد به مادر: "اجازه می خواهم"
کشید دست نوازش به گوشهی جگرش
بلند گفت: "که من راضیم برو پسرم"
گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش
"خوشا به حال شماها که مرد میدانید"
بهیاد خونِ خدا خون فشاند چشم ترش
خدا قبول کند از من این امانت را
فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش
فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم
مباد باز بمانی ز یاری پسرش
به راه لشکر اسلام جان و دل دادم
چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش
شکوه مادری و ذکر یا رب و یارب
به جان و دل همه در راه حضرت زینب (س)
بند نهم
اگر چه در غم روی تو نیستم تنها
چنان که خواسته بودی گریستم تنها
تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست
نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها
گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی
هر آن زمان که به یادت گریستم تنها
تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن
تو خواستی که چو زینب بایستم تنها
تو خواستی که ببینی که من سر افرازم
که یاد اوست همه هست و نیستم
تنها بخوان دوباره بخوان روضه خوان، هلاک شدم
به یاد حضرت ارباب زیستم تنها
شکسته پا و زمینگیر و خستهام مادر
محرم است ببین دلشکستهام مادر
بند هشتم
حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست
که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست
چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید
اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست
چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر
به جستجوی نشانی ز خاک کرب و بلاست
چنان شکوه دماوند در غم فرزند
چنین صلابت نستوه، ناب و بی همتاست
گذاشت صورت فرزند را به سینهی قبر
به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست
کنون که بار امانت به خاک می سپرد
به سربلندی دردانهاش سرش بالاست
چه شیر کوه زنی، مثل مادرش زهرا(س)
صبور و شکرگزارست و در دلش غوغاست
شکوه زینبی و صبر اشرف السّادات
نماد و جلوهی ایثار مادر شهداست
گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد
به شانزده غزلش مادر شهیدم کرد