🟢علم غیب فاطمه زهرا 🟢المومن ینظر بنور الله "عیون المعجزات: از حارثة بن قدامه روایت شده که گفت: سلمان برایم حدیث و گفت: عمّار برایم حدیث کرد و گفت: «چیز شگفتی به تو بگویم؟ » گفتم: «ای عمّار! برایم بگو. » عمّار گفت: «آری، امیرالمؤمنین علیه السّلام را دیدم در زمانی که بر فاطمه سلام الله علیها وارد شده بود. چون فاطمه او را دیده بود، به علی ندا داد که نزدیک بیا تا هر چه در گذشته و آنچه در هم اکنون و آنچه در آینده هنگامی که قیامت برپا می‌شود رخ داده و می‌دهد را به تو خبر دهم. » عمّار گوید: امیر مومنان علی علیه السّلام را دیدم که عقب برگشت و من هم با او عقب عقب برگشتم، تا زمانی که حضرت بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «ای ابوالحسن نزدیک بیا! » او نزدیک رفت و چون نشست و آرام گرفت، حضرت رسول به او فرمود: «تو برایم می‌گویی یا من برایت بگویم؟ » امیر مؤمنان گفت: «بازگو کردن شما نیکوتر است ای پیامبر! » حضرت فرمود: «احساس می‌کنم که نزد فاطمه رفته ای و او به تو چنین و چنان گفته است و تو بازگشته ای! » علی علیه السّلام گفت: «آیا نور فاطمه علیه السّلام از نور ماست؟ » پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا نمی دانی؟ » اینجا بود که علی علیه السّلام به شکرانه الهی به سجده افتاد. عمّار گوید: امیرمؤمنان علیه السّلام بیرون آمد و من هم با او همراه شدم. علی علیه السّلام بر فاطمه سلام الله علیها وارد شد و من هم در آمدم. حضرت فاطمه سلام الله علیها گفت: «ای علی! گویا تو از نزد پدرم برگشتی و گفته مرا به او خبر دادی؟ » حضرت فرمود: «آری چنین بود ای فاطمه! » حضرت فاطمه گفت: «بدان ای ابوالحسن که خدای متعال نور من را آفرید، در حالی که تسبیح خدا می‌کرد. سپس آن را در درختی بهشتی به ودیعت نهاد. آن درخت نورافشانی کرد و چون پدرم به بهشت درآمد، خداوند متعال به او از طریق الهام وحی کرد که این میوه را از آن درخت بچین و آن را در گلویت بچرخان. پدرم هم چنین کرد و خداوند مرا در صلب پدرم قرار داد. پس از آن مرا در خدیجه دختر خویلد به ودیعت نهاد و او مرا زایید و من از آن نورم. آنچه قبلاً تحقق یافته و آنچه بعداً تحقق می‌یابد و آنچه تحقق نمی یابد را می‌دانم. ای ابوالحسن! مؤمن با نور خدای متعال می‌نگرد. » از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat