🔰درخواست امام هادی برای دعا در حرم سیدالشهدا 🔸خلاصه مضمون روایت: امام هادی به علت بیماری خود از ابوهاشم جعفری می خواهد تا برای او در کنار حرم سیدالشهدا دعا کند. این درخواست با تعجب برخی اصحاب مواجه می شود که چه نیازی است برای امام هادی در حائر حسینی دعا کند در حالیکه امام خود حائر است؟! [یعنی: حقیقت نور امام همان حقیقت نور سیدالشهدا است] امام در پاسخ می فرمایند: این مکان هایی است که خدای متعال دوست دارد یاد او در آنجا ذکر شود. 🔹متن فارسی روایت: کلینی با سند خود از سهل بن زیاد نقل می‌کند که: ابوهاشم جعفری گفت: امام هادی علیه‌السلام در بیماری خود، سراغ من و محمد بن حمزه فرستاد، محمد بن حمزه پیش از من خدمت امام علیه‌السلام رسید، و به من گفت که امام علیه‌السلام پیوسته می‌فرمود: کسی را برایم به حائر امام حسین علیه‌السلام بفرستید، کسی را برایم به حائر حسینی بفرستید [1] . من به محمد گفتم: چرا نگفتی: من به حائر حسینی می‌روم؟ سپس خود خدمت امام علیه‌السلام رسیدم، و عرض کردم: فدایت شوم! من به حائر حسینی می‌روم، امام علیه‌السلام فرمود: ببینید چگونه است؟ سپس فرمود: محمد، بهره‌ای از [جد خود] زید بن علی نبرده است، و نمی‌خواهم محمد این سخن را بشنود. ابوهاشم جعفری [2] ادامه می‌دهد: من این ماجرا را برای علی بن بلال [3] گفتم، او گفت: امام هادی علیه‌السلام با حائر حسینی چکار دارد، او خود [همچون]، حائر حسینی [دارای حرمت] است. باز به سامرا رفتم، و خدمت امام هادی علیه‌السلام رسیدم، چون خواستم برخیزم فرمود: بنشین، و چون انس حضرت علیه‌السلام را با خود دیدم، سخن علی بن بلال را برایش نقل کردم، امام علیه‌السلام فرمود: چرا به او نگفتی: رسول خدا صلی الله علیه و آله که حرمت او و هر مؤمنی بزرگتر از حرمت خانه‌ی خداست، کعبه را طواف می‌کرد، و حجرالاسود را می‌بوسید، و خدای سبحان به او فرمان داده بود که در عرفه، وقوف کند، این‌ها جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجاها یاد شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد خوانده شود. برایم دعا کنند. [سهل بن زیاد می‌گوید: من این سخن را از ابوهاشم شنیدم] ولی دیگران سخنی که من به یاد ندارم از او نقل کرده‌اند، و آن اینکه امام علیه‌السلام فرمود: این‌ها جاهایی است که خدا دوست دارد در آن جاها عبادت شود، من نیز دوست دارم تا در جاهایی که خدا می‌خواهد عبادت شود برایم دعا کنند، چرا این‌ها را به علی بن بلال نگفتی؟ ابوهاشم می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم! اگر این پاسخ‌ها را می‌دانستم، دیگر آن را از شما نمی‌خواستم. 🔹متن روایت: روی الکلینی: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن أبی‌هاشم الجعفری، قال: بعث الی أبوالحسن علیه‌السلام فی مرضه، و الی محمد بن حمزة، فسبقنی الیه محمد بن حمزة، و أخبرنی محمد ما زال یقول: ابعثوا الی الحیر، ابعثوا الی الحیر. فقلت لمحمد: ألا قلت له: أنا أذهب الی الحیر؟ ثم دخلت علیه، و قلت له: جعلت فداک، أنا أذهب الی الحیر، فقال: انظروا فی ذاک، ثم قال لی: ان محمدا لیس له سر من زید به علی، و أنا أکره أن یسمع ذلک. قال: فذکرت ذلک لعلی بن بلال، فقال: ما کان یصنع [ب] الحیر و هو الحیر، فقدمت العسکر فدخلت علیه، فقال لی: اجلس، حین أردت القیام، فلما رأیته أنس بی ذکرت له قول علی بن بلال، فقال لی: ألا قلت له: ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یطوف بالبیت، و یقبل الحجر، و حرمة النبی و المؤمن أعظم من حرمة البیت، و أمره الله عزوجل أن یقف بعرفة، و انما هی مواطن یحب الله أن یذکر فیها، فأنا أحب أن یدعی [الله] لی حیث یحب الله أن یدعی فیها. و ذکر عنه أنه قال: و لم أحفظ عنه، قال: انما هذه مواضع یحب الله أن یتعبد [له] له فیها، فأنا أحب أن یدعی لی حیث یحب الله أن یعبد، هلا قلت له کذا [و کذا]؟ قال: قلت: جعلت فداک، لو کنت أحسن مثل هذا لم أرد الأمر علیک - هذه ألفاظ أبی‌هاشم لیست ألفاظه -. کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat