اواخر جنگ بود. آمد سراغم که روی سینه اش بنویسم «یا زهرا (س)» و پشت پیراهنش -«می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم»
روزی که قطعنامه پذیرفته شد، می گفت:
«مگر می شود وعده حضرت زهرا (س) عملی نشود. خودش به من وعده شهادت در این جنگ را داده است!»
بعد از قبول قطع نامه برای دفع تجاوز صدام، به شلمچه اعزام شدند. کنار خاکریز برای بچه ها صحبت می کرد و میگفت: «اسم حضرت زهرا را بدون «سلام الله علیها» بر زبان نرانید» همان لحظه خمپاره ای در نزدیک سنگر فرود آمد ، ترکش خمپاره بر پیشانی اش نشست و به دیدار مادر پهلو شکسته اش شتافت!
برگرفته از کتاب
مهر مادر ، قسمت ۲۱
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_صادق_آقاعلایی
@ba_shahhidan