#مشاهیرتخت_فولاد
#محمد_صادق_تختفولادی
...بعد از گذشت یکسال،روز عید قربان بابارستم(پیر و استادِ محمدصادق تختفولادی که در قسمت اول شرح داده شد) رو به محمدصادق کرد و گفت:به شهر و منزل فلان شخص برو و جگرگوسفندی که قربانی کرده،بگیر سپس در ملا عام هیزم جمع آوری کن و برگرد.
اما محمدصادق با آن فرد از قبل میانه خوبی نداشت بنابراین تصمیم گرفت جگرگوسفند را از بازار تهیه کند و چوب را هم از جاهای خلوت جمع آوری کند و با خود به نزد بابارستم ببرد. وقتی به نزد استادش بابا رستم بازگشت ، استاد با ناراحتی گفت:هنوز اسیر هوا و هوس هستی! جگر را خریدی و هیزم را از مکان های خلوت جمع آوری کردی .
سپس به او گفت: دیگر لزومی ندارد روزها هم کار کنی همین جا بمان و نفست را از هوا و هوسهای نفسانی پاک کن.
ادامه دارد انشاءالله...👋
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
👇👇👇