آن ۴۲نفر قرار شد با یک گروهان صد نفره بزنیم به دل دشمن.روز عملیات پنج نفر در خانه نبودند،پنج نفر ناخوش احوال بودند،پنج نفر هم جایی قول کار داده بودند.پانزده نفر هم دلخور بودند از ما.یعنی وقتی زدیم به دل دشمن ۷۰نفر بودیم. چند روزی بود که دشمن داشت سانت به سانت حدفاصل ما و خودش را آتش میریخت،با خودمان گفتیم با این آتش سنگین تلفاتمان بالاست لااقل ده،دوازده تا شهید و لااقل پانزده تا مجروح. خواستیم بزنیم به خط،پهپاد کرونا هم آمد بالای سرمان،میدید و میزد،گفتیم از این معبر بگذریم یا الله دارد ۳۰نفر سالم باشیم اما چاره ای نبود، حمله را شروع کردیم،وقتی عملیات تمام شد چند بار شمردیم باور نمیکردیم ۴۲نفر بودیم،۴۲نفر سالم! واقعا فقط خدا کمک مان کرد،فقط خدا! پ.ن: حالا تو بخند،اشکال ندارد اما اگر دلت خواست و البته جرات کردی یک سر برو بیرون ببین مردم برای نیازهاشان هم از ترس کرونا سنگر گرفته اند و نمی آیند بیرون.چه برسد برای انتخاباتی که بخواهند بروند توی جمعیت صف بایستند،انگشت در استامپ بزنند و.... خیابانها جمعیت شان حدودا یک سوم شده است!