یابن الحسن بیا به دروازه ساعات اسیر شامیان شده عمه سادات راس حسین بر نی ؛ گشته تماشایی با سنگ کین شد از ؛ زینب پذیرایی وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ......... شد دور زینب ازدحام کجایی عباس کف میزنند زنان شام کجایی عباس هم هلهله کردند ؛ هم ناسزا گفتند یک یک همه سرها ؛ از نیزه می افتند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ....... خون شد دل فاطمه و حیدر کرار عقیله العرب کجا و سرِ بازار دستانِ زینب را ؛ با ریسمان بستند زنها همه خوشحال ؛ مردان همه مستند وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب ..... محله یهودیان ای دادِ بیداد افتاده آتش بر سرِ امامِ سجاد آنکه غل و زنجیر ؛ بر دست و پایش زد در پیش او سیلی ؛ بر عمّه هایش زد وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب