⇦🕊*
#قسمت_دوم _روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
آه، سرمرو بالا نمیگیرم
که سرشکسته ام حسین جان
به روم نیاوردی که آبو
روی تو بسته ام حسین جان
اسارتمرو ، به روم نیاری
میاد به یاریِ تو آزاده سواری
تنم میلرزه، ولی میدونم
دستمو میگیری و تنهام نمیذاری۲
*دیدند رفت یه کنار ایستاد داره میلرزه... مهاجر اومد گفت: حُر! چه وضعیه؟! تو سردار سپاه کوفه ای؛
فرمود:"والله اُخَیِّرُ نَفسي بَینَ الجَنَّةِ و النّٰار"
امشب شب ماست؛امشب نوبت ماست؛امشب نوبت اوناییه که حرمت شکنی کردند؛آبروبری کردند؛امشب اومدن سرشون پائینه ... خدایا ... مردم هرچی میگن بگن ... برای خودشون میگن ، تو که منو میشناسی ... خدایا یه کارائیه بین خودم و خودت...هیچ کسی نمیدونه...
(آه ، به من پناه بده حسین جان...)
*پناه میخوای یا نه؟!
اگه میخوای بگو... به آقات بگو ... نمیخواد داد بزنی ... هرجور عشقته بگو ...
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
گوشه ای از کربلا ، جا و مکانم بده...
منو دور ننداز... شاید یه روزی به دردت خوردم... شاید یه روزی تونستی رو من حساب کنی...*
( آه، به من پناه بده حسین جان...)
آه ، تو نوری و من ظلماتم
*اشکال نداره ما هم بگیم امشب به آقامون... مگه غیر از اینه؟! ...
راوی میگه وقتی آمد تصمیمش رو گرفت...
"و ضَرَبَ فَرَسَهُ قاصِداً نَحوَالحُسَین"... یه نهیبی به اسبش زد
"و یَدُهُ عَلیٰ رَأسِه" ... دستاشو رو سرش گذاشت
"و قَلَبَ تُرسَه"... سپرش رو واژگون کرد
شروع کرد مناجات کردن
گفت:
« اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ ... خدایا من به تو روی آوردم ، توبه منو قبول کن ...
فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّک ... خدایا من دل دوستان تو رو لرزوندم ... دل این دختربچه ها رو لرزوندم...
اومد مقابل امام حسین، گفت:آقا من همونیم که اون کارو کردم، همونیم که امروز تو رو مجبور کردم به اینجا برسی؛توبه من قبول میشه یا نه؟
"هَلْ تَریٰ لي مِن تَوبَة؟!"
آقا فرمود:"إِرفَع رأسَکَ یا شَیخ"
پیرمرد سرت رو بلند کن... چیزی نشده ...
من امشب میخوام بگم آقا!
تو منو میشناسی؛خودمم،خودم رو میشناسم...اگه امشب اون صدای زیبای تو رو بشنوم که بگی جوون سرت رو بلند کن! اشکال نداره،دوباره شروع کن....*
به این میگن گریهی بزمی ... به این میگن سوختن ... أبکي عَلیٰ نَفسي... به این میگن گریهی بر خویشتن ...
آه،تو نوری و من ظلماتم
مرده منم ، تویی حیاتم
از این به بعد حُرّ حسینم
تا دم جون دادن باهاتم
*حالا آقا جواب میده...*
به غربت من، خوش اومدی حُر
تویی تو آزادهی دنیا و قیامت
*من امروز نگاه کردم،دیدم آقا این جمله رو دوبار به حُر فرموده؛آخه آقا بین راه حرفی فرموده؛من میگم آقا حُر رو یاد اصل و نسبش و اون مادر خوبش انداخته بود...
وقتی آقا میخواست بره،گفت:نمیذارم.
آقا فرمود:"ثَکَلَتکَ اُمُّک؛ما تُریدُ مِنّي؟" ... مادرت به عزات بشینه...
یه نگاهی کرد،گفت:حسین! اگر از عرب هر کسی این جور اسم مادرم رو میبرد من جوابش رو میدادم،اما چه کنم مادرت زهراست...
آقا اینجا که آمد سرش پایین بود، فرمود:"أنتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ اُمُّک"... مادرت عجب اسم خوبی برات گذاشت ... "حٌرٌّ فیي الدُنیا و حُرٌّ في الآخرة"...
یه جاییم اون موقعی که حر روی زمین افتاد؛ راوی میگه هنوز رمقی در بدنش بود؛اصحاب آمدند حر رو آوردن جلوی آقا گذاشتند...
"و یَمْسَهُ التُّرابَ عَن وَجهِه" ... شروع کرد خاک ها رو از صورتش پاک کردن؛ دوباره فرمود: "انت الحُرُّ کما سَمَّتکَ امُّک..."*
به غربت من، خوش اومدی حُر
تویی تو آزادهی دنیا و قیامت
بگیر دوباره، سرت رو بالا
تو مهمون خدا شدی ، سرت سلامت۲
(آه، به من پناه بده حسین جان...)
♢●از دقیقه ۱۰:۵۵ در پست بعد●♢
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜
@babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال
#جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_حر_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir