|⇦•مثل یک صاعقه ....
#قسمت_دوم #روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امشب، شب امام حسنی هاست..شب عبدالله ابن حسنه.. امشب باید امام حسنی گریه کنید میدونید یعنی چی؟ یعنی باید آروم گریه کنید.امامحسنی ها همیشه یه غمی تو دلشونه نمیتونن به کسی بگن..نباید به کسی بگن ...
امامحسنیا یه کاری کردن که امامحسینیا نکردن. امامحسنیا یه چیزی دیدن، امامحسینیا ندیدن. امام حسنیا یه جایی بودن که امام حسینیا نبودن... امامحسنیا یه جایی دست یه عده روگرفتن. امامحسنیا زمینخورده هارو بلند میکنن. امام حسنیا خاکیهستند...*
*عبدالله دم در خیمه ایستاده داره تماشا میکنه، همه ی صحنه هارو دیده، آخرین نفره از خونواده و اهل بیت حسین. یعنی تک به تک همه ی صحنه هارو دیده، برا همینم نتونسته تحمل کنه. دم در خیمه علی اکبر رو دید چه جوری رفت. قاسم رو دید، عباس رو دید، علی اصغر رو دید....*
مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن میآمد
یازده ساله ترین شیرِ حسن میآمد
بر تن از پیرُهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشتِ حسن ساخته است
رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک
مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جُرعهی ناب از یَمِ حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرتِ او بَرخورده است
دست حق بر درِ خیبر بخورد میفهمند
به رگ غیرت او بَر بخورد میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرُهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چِشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه؛ ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مُرَدد بشود میداند…
*دید دور حسین حلقه زدن، یهحلقه دور گودال، یه حلقه توی گودالند. آخه گرد و خا ک ها بالا رفته، دیگه دم دمای غروبه هوا داره تاریک میشه، هوا تاریک بشه، چشم درست نمیبینه چه خبره. فقط از دور میدید این نیزه ها بالا و پایین میره،نیزه ها پایین میاد شمشیرها بالا میره..یه عده بالای گودال ایستادن دارن با سنگمیزنن، یه حلقه هم دورتر ایستادن، امام باقر میفرماید:اینا چیزی گیرشون نیومد بزنن نه شمشیر داشتن، نه نیزه داشتن، نه چوب داشتن، نه سنگ داشتن. این حلقه دور گودال ایستادن دارن فحش و ناسزا میدن....*
رد شد از حلقهی پیرانِ عصا زن
و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو
از وسط این همه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم، متراکم، متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هَرولهها رَد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و
کمانگیر وکف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک
مجروح دوید و
لب گودال رسید و
ته گودال چه دید و…
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق چِشم بر آن نیمه جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود
ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود…
پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چِشم حسن را میبست
باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت…
#شاعر:حسن لطفی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•من پاره ای از نور....
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ . منم صبر می کنم تا جزء صابرین باشم. صبر میکنیم از فراق شما ومادرم.تو این قربانی شدن صبر می کنم. اما امتحان برگشت در آخرین لحظه گوسفندی برای ذبحفرستاده شد....
"وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ"قراره کس دیگه امتحان بده. اون ذبح عظیمجای دیگه است. اینجا اسماعیل گفت: "سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ"اما این سیزده ساله چه غوغایی کرده. تا ابی عبدالله بهش گفت مرگ در نزد توچگونه است؟ درنگ نکرد، سریع گفت:"أحلی مِنَ العَسل" عموشیرین تر از عسله. ابی عبدالله بغلش کرد. بوسیدش،تو بغل عمو قرارگرفت.اینجا یه بار ابی عبدالله قاسم رو بغل کرد فِداکَ عَمُّک، عموت فدات بشه. قاسم یه سؤال دیگه کرد وقتی پرسید آیا منم کشته میشم؟ حضرت فرمود آره تو رو هم می کشن. یه جمله ی دیگه گفت، حضرت فرمود: قاسمم میخوای راحتت کنم فردا بچه ی شیره خواره ام روهممی کشن .
به شش ماهه ی منمرحمنمی کنن. تا حضرت گفت شش ماهه، انگار این بچه از جا کنده شد. براش سؤال شد شش ماهه که جاش توخیمه است .یه مرتبه گفت: عمو مگه دشمن به خیمه ها میرسه؟ اگه میفهمید مادرش رو به اسارت میبرن، اگه میفهمید نامحرما توخیمه ی عمه اش میریزن. اینجا عمو دیگه جوابی نداد.*
گُل طوفان سواری وای برمن
تمام عشق یاری وای برمن
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
توکه جوشن نداری وای برمن
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•دست من خورد به آبی....
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ابی عبدالله دید همه یاراش افتادن اصحابش یه طرف، شهدا یه طرف، کسی براش نمونده از طرفی هم گوشش به خیمه هاست صدای بچه ها داره میاد بریده بریده میگن العطش. دل حسین داره می لرزه یه مرتبه دید عباس پشت سرشه. با ادب اومد پشت سرآقا یه سؤال کرد." يَا أَخِي هَل مِن رُخصَه؟"یعنی آقا اجازه دارم من برم. تو همین فاصله ای که حسین برگشت صاحب صدا رو ببینه. نوشتن تمام محاسنش پر از اشک بود.اینقدر گریه کرد..تو هم میخوای بری داداش..؟ عباس گفت آقا سینه ام تنگ شده دیگه طاقت ندارم حضرت فرمود: توصاحَب لِوای منی. تو علمدار منی. اگه میخوای بری، برو، اما "أُطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ"...میخوای بری برو، اما برا آب برو. بعضی نقلها نوشتن باهم زدن به دل میدان .. اومد مشک برداشت با هیچکس خدا حافظی نکرد.. بعضی از نقلها هم نوشتن عباس رفت. اما رفتنش حماسه داشت. رجز میخوند می رفت به دل لشگر...
ابی عبدالله هفت تا وداع داشت. وداع با علی اکبر خیمه رو بهم ریخت. شهدا وداع دارن. اصحاب وداع دارن. اما برای عباس هیچ گزارشی نیومده.چرا وداع نکرد؟! اصلاً بچه ها نیومدن خداحافظی کنن..چون باورشون نمیشد عمو برنگرده. میگفتن عباس بره با آب میاد نمیشه بره نیاد. لذا رفت به سمت شریعه. رسید کنار شریعه همه مطمئن هستند عمو میاد، نشست کنار آب، دست رو برد زیرخُنکای آب، آب رو آورد بالا یه دفعه دستش رو از آب بیرون کشید...
خدا رحمت کنه استادحسان لطیف آورده میگه دستش رو برد زیر آب دست رو از آب بیرون کشید گفت...*
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم
*دیگه این دستی که به این آب خورده رو نمی خوام. چشممخورد به آبی که بچه هات دارن براش میمیرن این چشم رو دیگه نمی خوام. لذا بلند شد"رَمَی المَاءَ عَلَی المَاءِ"آب رو روی آب ریخت. سوار اسبش شد. تصمیمعباس قطعیه باید برسه حرم.. همه ی حواسش به خیمه هاست..کاربلده میدونه نباید مستقیم نره، مارپیچ باید بره. جوری که برسه. چهار هزار تیرانداز نشستن رو کُنده ی زانو هدف یه نفره. تیراندازا تیر زدن اما همه ی حواس عباس به مشکه مثل پدری که بچه اش رو بغل میکنه، مشک رو بغل کرد. تو خیمه همه منتظرن.
رفتنی لحن عباس حماسی بود اما برگشتن لحنش عوض شد یه دفعه دیدند یه صدا بلند شد "وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی" همه دلا لرزید، گفتن چی شده دستش قطع شده؟ اما عباس میاد، عموش جعفر طیار هم یه دستی تونست بیاد، تونست بجنگه. اومد جلوتر دوباره یه صدا بلند شد... صدا ضعیف تره فهمیدن دست دیگرس رو هم زدن..
چیکار کنن عباس رو متوقف کنند؟ راهی نداره عباس بی دست می تازه یه هدف داره اونم رسوندن آبه. یه مرتبه مشک آبش رو زدن.. "فَوَقَفَ العَباس مُتَحیّرا"...
متحیر شد.جلو بره آب نداره برگرده دست نداره چی کار کنه؟ تو همین حال آب داره می ریزه همه امیدش داره می ریزه.. مقتل مقرم نوشته همه ی لشگرفهمیدن دست نداره دیگه نمی تونه دفاع کنه . عمر سعد گفت دسته دسته بریزید از اسب پایین بندازیدش. عده ای میومدن، دور عباس، همه فرار می کردن هی رفتن واومدن. شمر یقه ی یکی روگرفت گفت کجا فرار می کنی؟ مکه نمیگید عباس ابن علی دست نداره .گفتن آره دست نداره اما دوتا چشم داره بیچاره می کنه. گفت من کارش رو تمام می کنم حرمله کجاست؟ یهجوری چشم رو زد... آدم یه خار تو چشمش بره با دست باید خار رو درآره اما عباس دست نداره هرکاری کرد نشد. سر روتکون داد تیر بیرون نیومد. دوتا زانوش رو آورد بالا سر رو خم کرد سرش برهنه شد. کلاه خودش از سرش افتاد، دشمن گفت تنها جای سالم عباس سرشه..بدنش پر از زخمه، سر سالمه، ریختن دورش یه نانجیبی دو دستی با عمود آهنی به فرق عباس زد.
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_دوم # روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم به نفس حاج میثممطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سید بن طاووس نوشته:"نَزَلَ الْحُرُّ وَأَصْحَابُهُ نَاحِيَةً"سپاه حربن یزید ریاحی یه گوشه ای نزدیک امام حسین همه فرود آمدند.چند روزی گذشت،شب عاشورا شد."وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ ع يُصْلِحُ سَيْفَهُ "آقا درخیمه با اصحاب و با اون غلام با معرفتش نشسته بودمشغول اصلاح شمشیر بود.شمشیر رو برای فردا آماده می کرد.همین جور زیرلب صدا میزد:"يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ"ای روزگار اف بر دوستیِ تو باد.
"كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِمِنْ طَالِبٍ
وَ صَاحِبٍ قَتِيلٍ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ"
گفت و گفت..."قَالَ الرَّاوِي: فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَعلیهم السلام"زینب صدای برادر رو شنید.بلند شد،سراسیمه رفت خدمت برادر.صدا زد:"يَا أَخِي هَذَا كَلَامُ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَتْلِ.."کسی که مطمئنه میکشنش این حرفا رو میزنه. کسی که میخواد خبر مرگ خودش رو بده اینطور شعر میخونه.
"فَقَالَ (ع) نَعَمْ يَا أُخْتَاهْ"بله همینه.داداشت رو می کشند.زینب چه کار کرد؟صدا زد: "وَا ثُكْلَاهْ يَنْعَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَيَّ نَفْسَهُ"خدایاببین برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده....
وقتی زینب این حرف رو زد؛ زن ها شروع کردند"وَ بَكَى النِّسْوَةُ " بلند بلند گریه کردن دوتا کار دیگه ام شب عاشورا کردن"وَلَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ"به صورت هالطمه میزدند وگریبان چاک می کردند."وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي"ام کلثوم یه حرفایی شب عاشورا زد؛فردا خواهرش شبیه همین جملات رو کنار گودی قتلگاه گفت.صدا زد:"وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ."ای وای به بیچارگی بعد از تو.امام حسین صدا زد:"يَا أُخْتَاهْ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ " آرومش کرد."فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ يَموتونَ"همه می میرند."وَ أَهْلَ الْأَرْضِ لایَبقون" کسی روی زمین باقی نمی مونه."وَ جَمِيعَ الْبَرِّيَّةِ يَهْلِكُونَ"همه هلاک میشن....
از این روایت اینطور متوجه میشیم که این خیمه اصحاب بوده.آقا مشغول اصلاح شمشیر بوده.وقتی زینب آمده همه خجالت کشیدند دورتر رفتند.پشت سرزینب بقیه ی زن ها و بانوان حرم آمدند.آخه آقا صدا کرد:" يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ أُنْظُرْنَ..."همه خوب گوش کنید!"إِذَا أَنَا قُتِلْتُ"وقتی من رو کشتند"فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً "دست به گریبان نبرید."وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً "یه وقت صورتاتون رو خراش ندید...اینقدر اینا خودشون شما رو می زنند.اینقدر به صورتاتون سیلی می زنند"وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً"یه وقت حرفی نزنید که رضایت خدا نباشه...
بعد سیدبن طاووس نوشته:
"وَ رُوِيَ مِنْ طَرِيقٍ آخَرَ"این روایت با اختلافات دیگه ای نقل شده."أَنَّ زَيْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْيَاتِ"وقتی زینب این شعرها رو شنید:
(یا دَهر افٍّ لکَ مِن خلیلی
کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ)
" وَ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ"زینب پیش امام حسین نبود. همراه زن ها و دخترها بود.تا شنید"خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا"با پای برهنه بلندشدلباسش روی زمین کشیده میشد."حَتَّى وَقَفَتْ عَلَيْهِ "اومد مقابل امام حسین ایستاد."وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ "حسینجان! ای کاش مرده بودم."الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ "این حرفا رو که شنیدم یاد غم مادرم افتادم."وَ أَبِي عَلِيٌّ المرتضی"امروز بابام رو کشتند."وَ أَخِيَ الْحَسَنُ"امروز برادرم رو از دست دادم."يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِينَ وَ یا ثِمَالَ الْبَاقِينَ "ای یادگار گذشتگان! ای پناه ماندگان!
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
https://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•بابا صدا می زد...
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ شهادت اباالمهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
این شب ها و روزها، بابا صدا میزد پسرم مهدی، همین روزهاست مادرش بینِ در و دیوار صدا میزنه : پسرم مهدی، کی می آیی ؟ ...همه ی غم های عالم روی سینه ی امام زمانه ... امام عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند، بدن کفن شد ، تدفین شد، شیعیان منتظرند ببینند کی به بدن نماز میخواند؟ همان کسی که به بدن نماز می خواند، امام بعد از امام عسکریست ...
یه مرتبه دیدند جعفر، برادر حضرت آمد، رفت جلو بایسته به نماز، هنوز نماز رو شروع نکرده بود، دیدند درب حجره باز شد، یه آقازاده ی پنج ساله ای، شال عزا به گردن انداخته، از حجره بیرون آمد، عبای عمو رو کشید، فرمود :عمو کنار برو، من باید به بدن بابام نماز بخوانم ... قربون نماز خوندنت آقاجان ... تصور کنید طفل پنج ساله ای ایستاده به بدن بابا نماز می خواند....
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
https://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•بابا صدا می زد...
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
علامه مجلسی از مناقب و خرایج نقل می کند: ابوهاشم رحمه الله گفت: از امام حسن عسکری علیه السلام شنیدم که فرمود: «بهشت دری به نام المعروف (نیکوکاری) دارد که تنها نیکوکاران از آن در وارد می شوند.»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•اینجا که آمدی...
#قسمت_دوم #روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اینجا که آمدی به همه نور عین باش
فکر مرا نکن تو به فکرِ حسین باش
حسین! ای تشنه لب حسین.. حسین
حسین! عشق زینب حسین.. حسین
حسین ! ای بی کفن حسین.. حسین
حسین ! عریان بدن حسین.. حسین
در آن شبی که بار سفر بست مادرم
من را صدا زد و نفسی گفت : دخترم
جانِ تو و حسین گُلِ سرخِ بی سرم
من مانده بودم و غم و درد برادرم
از آن به بعد مادرِ این سر جدا شدم
کم کم فراهمِ سفرکربلا شدم
*کربلا کربلا کربلا
این دل تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد ...
حرف کربلا شد ، زینب دید همه چیز آماده است ، الان وقتشه ...*
حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود
در این مسیر مونس و غمخوار میشود
در کربلا هر آینه کَرّار میشود
می آید و به لشگر علمدار میشود
ام البنین تو آمدی
که ماه شب تار ما شوی
مادر برای میر و علمدار ما شوی
حتما به او بگو غم این نور عین را
از داغ مادرم همه دم شور و شین را
غم های مانده برجگر عالمین را
اسرار عشق و واژه ی ذُخرالحسین را
حتما به او بگو که امید برادر است
مَشکی به او بده و بگو آب آور است
حتما بگو قضیه ی آن مَشک پاره را
حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را
افتادنِ بدون پرِ آن سواره را
سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را
#شاعر:مهدی نظری
*اُم البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرشو بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت توو گودال ، دید دارن سر را می برن، هی صدا زد بُنَیَ ...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•اینجا که آمدی....
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ام البنين عليهاالسلام از زنان فاضلي بود كه به حق اهل بيت عليهم السلام شناخت كامل داشت. هم چنين ايشان به شيوايي و رسايي سخن مي گفت.
📚زینب الکبری، صفحه ۲۵
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•مراسم احیا..
#قسمت_دوم #توسل و مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده #شب_نوزدهم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*ده مرتبه: بِفاطِمَةَ...*
یا فاطمه!
هوامو داشته باش تو این شبا
ز بندِ معصیت بشم رها
یا فاطمه!
سفارشم رو کن به بچه هات
بشم فدای تو، تو روضه هات
یا فاطمه!
شب قدر ازت میخوام
بذاری که نوکرت باشم
تا عُمر دارم بی بی!
منم غلامِ حیدرت باشم
*حالا یه بند روضه هم بخونم:...*
تو کوچه ها
تو صورتِ تو بی هوا زدن
جلو نگاه بچه ها زدن
تو کوچه ها
تو رو جلو چشِ حسن زدن
با التماس میگفت: نزن! ولی زدن
بمیرم پَرت شکست
دلِ خونِ دخترت شکست
اونقده تو رو زدن
تا غرورِ شوهرت شکست
"ده مرتبه: بِالحَسَنِ...*
یارب نصیب هیچ غریبی دگر نکن
داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
"ده مرتبه: بِالحُسَینِ..."
افطارها به کام دلم زهر می شود
اربابِ ما گرسنه و تشنه شهید شد
*امشب شبِ قدرِ، تقدیر مینویسن، بگو: خدایا! امشب برا من گریه ی زیاد بر حسین بنویس، من مثل امامِ زمانم هر روز برا اربابم گریه کنم...*
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتلِ صبرِ تو صبرم تمام شد
ای احترام واجبِ زینب دَمِ غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه می خورد
از آن به بعد آب به لبها حرام شد
"ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین..."
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..."
دندانِ مبارک امام باقر افتاد، این دندان رو دور ننداخت، توی یه دستمالی گذاشت داد دست امام صادق، فرمود: پسرم! اجزای بدن امام باید با امام دفن بشه، اگه از دنیا رفتم، این دندانی که از دهانم افتاده رو باید با من دفن کنی... اما کربلا چی شد؟ سر ابی عبدالله بالای نیزه، بدنش روی خاکِ کربلا...*
"ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مراسم_گذاشتن_قرآن_بر_سر
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_دوم#روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاجمحمد رضا بذری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*دلت رفت در خونهی علی اصغرِ امام حسین یه بیت فقط بگم..گفت ..*
بلندمرتبه شاهی به زحمت افتاده
برای جرعهی آبی به منت افتاده
تو در عمل به عزاداریام، جهت دادی
به اشکهای حسینی، تو منزلت دادی
میان گریه، به ما درس معرفت دادی
تو راه کار شفاعت در آخرت دادی
صدا زدی که برای حسین گریه کنید
به یاد کرب و بلای حسین گریه کنید
به مَسمَعِ بَصَری فرمود: مسمع! حالا نمیتونی کربلا بری آیا برای جد ما گریه میکنی یا نه؟ گفت: بله آقا من گریه میکنم.حضرت به گریهی خالی راضی نبود.فرمود: "اَفَتَجزَع"؟!جزع و فزع میکنی یا نه بیقراری میکنی یا نه؟حضرت از من و شما توقع بیقرار شدن داره در روضه...*
تو درد دیدهای از انفعال بیدردان
تو داغ دیدهای آقا، میان نامردان
تو بین آتش و در خواب ناز، شاگردان
تو پابرهنه میان هجوم ولگردان
دوباره بین مدینه، حرم در آتش سوخت
گرفت خانهات آتش؛ دلم در آتش سوخت
*نوشتن وقتی در خانهی حضرتو آتیش زدن
آتش کشیده شد به داخل منزل، حضرت بین آتش قدم میزد میفرمود:"أَنَا اِبْنُ أَعرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ "من فرزند ابراهیم هستم که آتش بر او سرد شد.
قربونت برم آقاجان..مثل مادرت در خانه اتو آتش زدن .اما آقا مادرت فرمود: شعلههای آتش، صورت منو سوزوند.. بعدِ آتش زدنِ درِ خانهی حضرت،فردا شد یه عده شیعیان آمدن محضر حضرت گفتن: آقا ای کاش مرده بودیم نمیدیدیم اینطور به شما جسارت کردن..درِ خانهتون رو آتش زدن..انشاءلله شیعیان جبران میکنن.الحمدالله خانواده اتون سالمن حضرت همینجور گریه میکرد.فرمود: من برا خودم گریه نمیکنم.برای چی گریه میکنی؟فرمود: اینجا رو که سوزوندن دیدم این زن و بچهها میترسن هر کی داره دنبال یه سرپناهی میگرده آتش بهش نرسه..یاد آتیش زدن خیمههای جدم افتادم اون لحظهای که بچهها توو این بیابونا میدویدن..*
دوباره بین مدینه، حرم در آتش سوخت
گرفت خانهات آتش دلم در آتش سوخت
به غیرت تو اگر بین خانه برخورده
گریز روضهات، اوّل به میخ در خورده
به یاد فاطمه که ضربه، بیخبر خورده
دل شکستهی تو، بیامان شرر خورده
خدانکرده زنی بین خانهات که نسوخت
کبوتری وسط آشیانهات که نسوخت
*خیلی حضرت، مادرش زهرا رو دوست داشت..اصن این قصه رو بگم چه لطیفه:
اومد پیش حضرت گفت: خدا دختری به من عطا کرد..فرمود: اسمش رو چی گذاشتی؟ آقا "فاطمه" به عشق مادرتون زهرا،حضرت تا اسم مادرش رو شنید مکرر میگفت: "فاطمَه فاطمَه فاطمَه....."یه لحظه قطع کرد گفت:حالا اسمش فاطمهست یه وقت، سیلی نزنی به صورتش..*
*امام صادق فرمود: "لَزمَتِ الفراشُ نَحِلَ جسمها" مادر ما دیگه بستری شد."نَحِلَ جسمُها "دیگه بدنش ضعیف شد نحیف شد لاغر شد." ذاب لحمُها"دیگه گوشتای بدنش ریخت..حالا دلت رفت درِ خانهی بیبی..همین امام صادق فرمود:"کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا "علت شهادت مادرش زهرا رو امام صادق این گونه فرمود: "اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی الرَجُل لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ"فرمود: آنقدر اون نامرد با غلاف شمشیر زد به بازوی مادرم..یه جا دیگه روضه رو حضرت اینگونه فرمود:"فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ"گویا دارم میبینم چنان سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره توو گوش مادرم شکست افتاد رو زمین..*
خدا نکرده زنی بین خانهات که نسوخت
کبوتری وسط آشیانهات که نسوخت
زمانه، سخت گرفته به تو؛ کمانت کرد
اسیر سنگ دلی پست و بد دهانت کرد
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_دوم #روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*کجا بودن اون چهار هزار شاگرد درِ خونت آتیش گرفت؟ غربته! کی گفته امام صادق علیه السلام یار داره...سدیر صیرفی میگه:آقا دستمو گرفت گفت بریم بیرون. من هی گفتم آقاجان جهاد کنیم. ببین مساجد پره مسلمانه. حب شما همه عالمو گرفته. گفت چقد من یار دارم؟ گفتم ده هزار، گفت ده هزار تا! گفتم آقا صد هزار تا. آقا فرمودن: صد هزار تا! گفتم آقا بلکه جماعتی در همه کره زمین امروز به فرمان شمان... امام صادق علیه السلام لبخند زد. گفت باشه من میرم بیرون با من میای ؟ با آقا رفتم. میگه اومدیم اومدیم رسیدیم یه جایی کنار برکه ای میگه دیدم یه چوپانی داره یه گله کوچیکی رو میچرونه. گفت: والله اگه تعداد این بزغاله ها ما یار داشتیم قیام می کردیم. میگه آقا رد شدن عمداً ایستادم شمردن، دیدم هفده تا بیشتر نیستن....*
*ریختن تو خونه امام صادق علیه السلام اینا هم عادتشونه. آدم که میخواد بره در خونه یکیو آتیش بزنه که خبر نمیکنه. بی خبر اومدن پشت در خانه. اهل خونه، زن و بچه همه مشغول کار روزمره بودن یهو دیدن آتیش از در خانه بلند شد. تا غلاما، امام صادق، مردان خانه بیان بیرون،
میگن آتش سرایت کرد به دهلیز. وارد خانه شد. تا وارد خانه شد این دختر بچه ها ترسیدن از این حجره به اون حجره شروع کردن دویدن. بالاخره با یه زحمتی آتش خاموش شد. اما دیدن امام صادق علیه السلام وسط آتیش قدم برمیداره صدا میزنه.." أَنَا اِبْنُ أَعْرَاقِ اَلثَّرَى أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ "یه گوشه نشست... *
عادتش بود. می بینی داره درس میده چشمش میفتاد گوشه مجلس، میگفت درس تعطیله. چی شد آقا داشتی درس میدادی به ما؟ می فرمود: ابا هارون مکفوف اومده. هارون بیا جلو، «چشمش به روضه خون افتاده». صدا میزد.. درس تعطیله ابا هارون. بیا بشین برامون روضه بخون. روضه میخوند صدا زد ابا هارون اینجوری روضه نخون. آقا بد گفتم. بی ادبی کردم؟ گفت: نه اینجوری مقید روضه نخون. با تکلف روضه نخون. چیکار کنم آقاجان؟ میگفت دور همدیگه جمع میشید، دور قبرش جمع میشید زبون میگیرید اون جوری برا من روضه بخون... *
گفت آقا چرا گریه میکنی؟ الحمدلله بخیر گذشت. حالا چیزی نشده. نه دامنی سوخته. نه دختری زمین خورده. ما از اهل حرم سوال کردیم. به خودت قسم یه تار مو از سر این بچه ها کم نشده. چرا گریه میکنی آخه ؟ یه نگاه کرد گفت: اینا مشکلی نیست. من برا چیز دیگه ای گریه میکنم. برا چی گریه میکنی؟ گفت دارم برای این گریه میکنم من بودم شما بودین آتیش مهار شد چشمی به این بچه ها نیفتاد. بزرگترا بودن.. اما هنوزه هنوزه این دخترا دارن میلرزن. دارم به این گریه میکنم بمیرم برا عمه هام....تا خبر عباس اومد زینب شروع به کار کرده. گره معجر ها رو محکم کرده تا ذوالجناح برگشت دیگه زینب سلام الله علیها صدا زد کلثوم عجله کن. بچه ها اگه گوشواره ای چیزی پیشتون هست بدید. عمه چیکار داری میکنی؟ صدا زد الآنِ بیاد. ذوالجناح که اینجوری برگشته دیگه صدا از داداشم نمیاد. الآنِ برسن. تا بی بی همه اینا رو جمع کنه.. بذار امشب اینجوری روضه بخونم....*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://splus.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop