|⇦• روضه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم حاج محمدرضا طاهری_سال97•✾• ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• گیرم آتش به جفا ، در که نباید می سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می سوخت *ابراهیم سلام الله علیه،افتخار این پیامبر اینِ که یکی از شیعیانِ امیرالمؤمنینِ ...، روایات اینو میگن: برایِ یکی از شیعیانِ علی، آتش گلستان شد ...* آتش این بار گلستان نشد انگار ولی باغ و بستانِ پیمبر که نباید می سوخت کینه دارند اگر مَردمِ شهر از بابا وسطِ حادثه مادر که نباید می سوخت آتش افتاد در این مزرعه ، گندم ها سوخت همۀ حاصلِ حیدر که نباید می سوخت زیر خاکسترِ دَر ، شعله گرفت آتش باز خیمه ها سوخته ، معجر که نباید می سوخت ظهر اگر سوخت برادر وسطِ معرکه عصر،چادرِ خاکیِ خواهر که نباید می سوخت از تنور آمده بابا وسط تشت ولی اینقدر هم دلِ دختر که نباید می سوخت ___________ بازم فاطمیه ، دلم بیقراره بمیرم که مادر ، ضریحی نداره باید فاطمیه ، مدینه شلوغ شه باید مادر ما ، حرم داشته باشه چی میشه شبیه ، شبای مُحَرَّم تو کوچه خیابون ، عَلَم داشته باشه یه عمره اینه آرزومون ، با این آرزو غصه خوردیم ان شالله ببینیم تو صحنت ، دسته بُردیم ___________ ناگهان روضه خوان پایش زمانی که به منبر باز شد گفت وای از لحظه ای که ناگهان در باز شد خواست سربسته بخواند، آه! اما هرچه کرد تا که حرف از آتش آمد ، روضه آخر باز شد ما در و دیوار را تنها شنیدیم و حسن دید در را با چه شدت سمت مادر باز شد آتیش گُر گرفته،داره در میسوزه ببین داره محسن،با مادر میسوزه یه سنگی رسیدُ ، شکست بارِ شیشه یکی نیست بگه فاطمه پا به ماهِ گمونم که روضه ، تمومی نداره آخه بین کوچه غلاف توی راهه رو دیوار پُر از رَدِّ خونُ ، رو چادر پُر از رَدِّ پا بود تمومِ اینا اَجرِ عشقِ مرتضی بود *نانجیبِ دومی خودش نوشت،گفت: وقتی اومدم پشت در،از افتخاراتش برا معاویه می نویسه،انگار کشور فتح کرده،وقتی اومدم پشت در، صدا نفس کشیدن های فاطمه رو می شنیدم،معاویه! چنان با لگد به در زدم،صدایِ شکسته شدن استخوان های پهلویِ فاطمه رو هم شنیدم... اما بمیرم زینب هم صدایِ شكستن استخوان های مادر رو شنید...یه بار اینجا زینب صدای شكستن استخوان هارو شنید،یه بار وقتی بالا تل زینبیه ایستاده بود،دید اسب هارو نعل تازه زدن،بر بدن داداشش حسین ... آه حسین ....* ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ____________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• ✅ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✘تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ✘اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam_net